< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

گفتیم که نائب نمی تواند در یک سال از طرف چند نفر در حج واجب نائب شود. علماء در بیان دلیل این امر به محال بودن این کار استدلال کرده اند. در تفسیر محال می گوئیم که این محال در عالم اعتبار است نه محال عقلی.

بحث در مسئله ی نوزده در این است که چند نفر می توانند از طرف یک فرد در سال واحد به حج مستحبی روند. روایات متعددی بر جواز این امر دلالت دارند و علماء هم بر صحت آن متفقند.

و اما تمام بحث:

بحث در مسئله ی هجدهم است که در آن دو فرع وجود دارد اول اینکه یک فرد در سال واحد نمی تواند از طرف دو نفر حج واجبی را نیابت کند و دلیل آن را بیان کردیم. فرع دوم در این بود که این امر در حج مستحبی جایز است.

علماء در بیان عدم جواز نیابت در از بیش از یک نفر در حج واجب گفته اند که این امر محال است و مثلا در اجتماع امر و نهی هم گفته اند که این اجتماع محال است.

امروز به بیان وجه محال بودن می پردازیم و می گوئیم که این محال عقلی نیست توضیح ذلک:

ما یک سلسله ی امور واقعیه و خارجیة داریم که موضوع علم فلسفه است که عبارت است از آنچه در خارج موجود است در این امور جمع نقیضیت و ضدین محال است و مثلا امکان ندارد که زید در یک آن هم زنده باشد و هم مرده. این امور محال عقلی است.

در مقابل ان اموری است اعتباری. این امور مانند تصویر و فرض در عالم ذهن است. این امور گاه شبیه احکام وضعیه است مانند ملکیت و زوجیت که اگر مالی را ملک زید کنیم در خارج تغییری ایجاد نمی شود و حتی اگر بعد از وارد شدن به ملک زید غاصبی آن را غصب کند، در خارج حتی اثر ملکیت زید بر مال هم محسوس نخواهد بود ولی آن ملکیت ایجاد شده است اعتبارا. عقلاء اعتبار ذهنی را منشا آثار قرار می دهند. احکام خمسه هم همین گونه است: وقتی مولی چیزی را واجب می کند در خارج چیزی عوض نمی شود و این فقط اعتباری ذهنی است. منتها چون در مورد خداوند ذهنی وجود ندارد می گویند این در ذهن پیغمبر نقش می بندد و به تعبیر محقق خراسانی در ذهن (مبادی العالیة) نقش می بندد (مانند ذهن پیغمبر) این اعتبار منشا اثر می باشد و عبد باید آن را انجام دهد و الا مؤاخذه می شود.

حال اگر مولی دو اعتبار مخالفِ هم انجام دهد این امر فقط لغو و قبیح است ولی منع عقلی ندارد زیرا فرد می تواند در ذهنش یک امر را هم به شکل واجب و هم به شکل حرام اعتبار کند خصوصا اگر مولی و کسی که امر می کند شارع متعال نباشد بلکه مولای عرفی و عادی باشد.

بله گاه امر اعتباری منشا حقیقی هم دارد مثلا اگر بگویند خوردن خمر حرام است خود حرمت، امری است اعتباری ولی اگر فرد آن را بخورد واقعا دچار بیماری و امثال آن هم می شود.

در ما نحن فیه هم اگر کسی زید را در یک سال برای دو نفر در مورد حج واجب نائب کند این امر به محال عقلی منجر نمی شود یعنی به فرد گفته می شود که این امر لغو و قبیح است زیرا وقتی یکی مستقلا نائب شد نیابت دوم لغو است ولی این امر عقلا محال نیست زیرا واضح است که فرد اگر در یک سال برای دو نفر مستقلا نیابت را انشاء کند با انشاء او محالی عقلی پیش نمی آید.

مساله ی نوزده: این مسئلة عکس مسئله ی 18 است در مسئله ی قبل یک نفر از طرف چند نفر نائب می شد ولی در این مسئله نائب یکی است ولی منوب عنه متعدد است یعنی یک نفر از طرف چند نفر نائب می شود.

در این مسئله 5 حکم وجود دارد:

مسئله ی 19: يجوز أن ينوب جماعة عن الميت أو الحي في عام واحد في الحج المندوب تبرعا (بدون اخذ پول) أو بالإجارة (با اخذ پول)

صاحب عروة این مسئله را در مسئله ی 27 با کمی شرح بیشتر و با بیان ادله ذکر کرده است.

اقوال علماء:

صاحب جواهر ج 17 ص 388 می فرماید: و کذا لا باس بتعدد النواب فی المندوب فی سنة واحدة فقد احصی عن علی بن بقطین فی عام واحد ثلاث مائة ملبیا (سیصد نفر برای علی بن یقطین تلبیه می گفتند) و ماتان و خمسون (در سال دیگر) و خمس مائة و خمسون (در سال دیگر) و لکن عن المنتهی التصریح بعدم الجواز ندبا عن الحی الا باذنه و لعله حمل النصوص علی اهداء الثواب (نصوص مطلق است و در آن نیامده است که از حی اذن گرفته شود یا نه از این رو لعل صاحب منتهی نصوص را حمل بر اهداء ثواب کرده است نه نیابت و بر این اساس گفته است که نیابت احتیاج به اذن دارد) الا انه (حمل نصوص بر اهداء ثواب) واضح الضعف کما لا یخفی علی من لاحظها (نصوص را).[1]

البته باید توجه داشت که علی بن یقطین که این همه افراد را نیابتا به حج می فرستاد حتما با اجازه ی امام چنین می کرده است.

وجه اینکه چرا از طرف علی بن یقطین این کار می کردند ممکن بود این باشد که او در دستگاه هارون بوده و پول خوبی در اختیار داشته و چون نمی توانست بدون دلیل به مردم پول دهد با این کار آنها را به حج می فرستاد و به این بهانه به آنها پول می داد.

دلیل دوم آن ممکن بود این باشد که او می خواست شیعیان در صحنه ی حج حضور داشته باشند.

روایات:

باب 34 از ابواب نیابت ج 8

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْيَقْطِينِيِّ قَالَ بَعَثَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع رِزَمَ ثِيَابٍ (بقچه ی لباسی را) وَ غِلْمَاناً وَ حَجَّةً لِي وَ حَجَّةً لِأَخِي مُوسَى بْنِ عُبَيْدٍ وَ حَجَّةً لِيُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ أَمَرَنَا أَنْ نَحُجَّ عَنْهُ فَكَانَتْ بَيْنَنَا مِائَةُ دِينَارٍ أَثْلَاثاً فِيمَا بَيْنَنَا (به سه قسمت تقسیم کردیم) الْحَدِيثَ [2]

در این روایت چون از (نحج عنه) تعبیر شده است معلوم می شود که این حج بذلی نبوده است بلکه حجی بوده که از طرف امام نیابتا انجام دهند.

ح 2: سَعِيدُ بْنُ هِبَةِ اللَّهِ الرَّاوَنْدِيُّ فِي الْخَرَائِجِ وَ الْجَرَائِحِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الدَّعْلَجِيِّ أَنَّهُ كَانَ لَهُ وَلَدَانِ وَ كَانَ مِنْ خِيَارِ أَصْحَابِنَا وَ كَانَ أَحَدُ وَلَدَيْهِ عَلَى الطَّرِيقَةِ الْمُسْتَقِيمَةِ وَ وَلَدُهُ الْآخَرُ يَفْعَلُ الْحَرَامَ وَ كَانَ قَدْ دُفِعَ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ حَجَّةٌ يَحُجُّ بِهَا عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع وَ كَانَ ذَلِكَ عَادَةَ الشِّيعَةِ فَدَفَعَ مِنْهَا شَيْئاً إِلَى وَلَدِهِ الْمَشْهُورِ بِالْفَسَادِ الْحَدِيثَ وَ فِي آخِرِهِ أَنَّ صَاحِبَ الزَّمَانِ ع قَالَ لَهُ يَا شَيْخُ أَ مَا تَسْتَحْيِي قُلْتُ مِمَّا ذَا قَالَ تُدْفَعُ إِلَيْكَ حَجَّةٌ عَمَّنْ تَعْلَمُ فَتَدْفَعُ مِنْهَا إِلَى فَاسِقٍ يَشْرَبُ الْخَمْرَ يُوشِكُ أَنْ تَذْهَبَ عَيْنُكَ (ممکن است که چشمانت را از دست دهی) قَالَ فَمَا مَضَتْ عَلَيْهِ إِلَّا أَرْبَعُونَ يَوْماً حَتَّى ذَهَبَتْ عَيْنُهُ.[3]

شاهد این روایت عبارت (کان ذلک عادة الشیعة) است که بر این اساس در یک سال به احتمال قریب به قطع چندین نفر از طرف صاحب الزمان به حج می رفتند. از این رو گفته نشود که این روایت از امام نقل شده بلکه از فردی عادی نقل شده است زیرا در این روایت شهادت یک فرد است بر اینکه این امر عادت شیعه بوده است.

همچنین باب 36 از ابواب نیابت:

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى إِلَيْهِ رَجُلٌ أَنْ يُحِجَّ عَنْهُ ثَلَاثَةَ رِجَالٍ (کسی وصیت کرد که از طرفش سه نفر را به حج بفرستند) فَيَحِلُّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ لِنَفْسِهِ حَجَّةً مِنْهَا (آیا خود وصی هم می تواند یکی از آن سه نفر باشد) فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ وَ قَرَأْتُهُ حُجَّ عَنْهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَإِنَّ لَكَ مِثْلَ أَجْرِهِ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْ‌ءٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ [4]

این روایت مرسله ی صدوق است.

راوی در این روایت، اصل این امر که چند نفر از یک نفر می توانند به حج روند را مسلم می داند و فقط سؤالش از این است که آیا خودش که وصی هست هم می تواند جزء یکی از آن سه نفر باشد یا نه که امام اجازه می دهد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo