< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

در بحث اخلاقی امروز به روایتی در مورد آفات زبان و سخنان حساب نشده اشاره می کنیم که کسی که حساب کلامش را نداشته باشد خطایایش زیاد شده به عذاب الهی مبتلا می شود.

در بحث فقهی به این فرع می پردازیم که انسان باید منوب عنه را و لو اجمالا نیت کند بعضی از علماء قائل شده اند که علاوه بر نیت منوب عنه باید نیابت را هم نیت کند که به نظر ما هر دو یکی است و نیت یکی کافی است.

و اما تمام بحث:

بحث اخلاقی:

در بحث اخلاقی امروز به حدیث دوم باب 120 از ابواب احکام العشرة می پردازیم.

عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُهُ.[1]

(خطایا) در کلام حضرت جمع (خطیئه) است که به معنای گناه است نه صرف اشتباه کردن.

بسیاری از مردم سخن را جزء اعمال به حساب نمی آورند و تصور می کنند که اعمال خوب و بد آن است که توسط اعضاء بدن انجام شود در حالی که بالاترین و مهم ترین عمل سخن است؛ با سخن است که انسان ایمان را ابراز می کند و کفر و ارتداد را با آن انجام می دهد مثلا شخصی شهادت باطلی می دهد و فردی محکوم به قصاص می شود حال اگر بفهمند به دروغ شهادت داده است خود او را قصاص می کنند آری زبان حتی موجب قصاص شدن یک فرد می شود.

دلیل مهم بودن عمل زبان این است که اولا سخن خفیف المونة است و به راحتی می توان با زبان کارهای مختلفی را انجام داد و هیچ ابزار گناهی مانند زبان خفیف المونة نیست و به این راحتی در اختیار انسان قرار نگرفته است و دوم اینکه کثیر الابتلاء است و هر کاری را می توان با آن انجام داد.

در حدیثی آمده است که پیامبر در مورد آفات زبان سخن می گفت و فردی برخاست و گفت: (يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ) یعنی برای حرف زدن هم انسان را روز قیامت مؤاخذة می کنند و رسول خدا در جواب فرمود: (وَ هَلْ تَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَلْيَحْفَظْ مَا جَرَى بِهِ لِسَانُه‌)[2] یعنی آیا چیزی غیر از زبان موجب فرو افتادن در آتش می شود؟ (مستدرک الوسائل جلد 9 صفحه ی 32 حدیث 15)

امام سجاد علیه السلام در دعای روز دوشنبه می فرماید: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ وَ كُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ وَ كُلِّ عَهْدٍ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِه‌.

حضرت در اینجا به عنوان درس به دیگران از هر عمل زبانی که در قالب نذر و عهد و وعده ای باشد که به آن وفا نشده است از خدا طلب استغفار میکند سپس می فرماید: و أَسْأَلُكَ فِي حَمْلِ مَظَالِمِ الْعِبَادِ عَنَّا فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوًى أَوْ أَنَفَةٍ (تکبر کردم) حَمِيَّةٍ (حسد ورزیدم) أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي (توانم تبدیل به ناتوانی شد) عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ (که حقش را به او برسانم) وَ التَّحَلُّلِ مِنْه‌ (از او حلیت بطلبم.)

از این روایت استفاده می شود که اگر توانائی برای حلیت گرفتن از فردی که دینی از او به گردن ماست وجود دارد باید از او حلیت بطلبیم و اگر او از دنیا رفته است و یا دسترسی به او امکان ندارد از خداوند تقاضا کنیم که این مشکل را حل کند همانطور که حضرت در ادامه می فرماید:

فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ وَ هِيَ مُسْتَجِيبَةٌ بِمَشِيَّتِهِ وَ مُسْرِعَةٌ إِلَى إِرَادَتِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَ شِئْتَ وَ تَهَبَ لِي مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً إِنَّهُ لَا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ وَ لَا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

در این عبارت انواع حقوق ناس وجود دارد و حضرت در تمام این موارد می فرماید که باید آن حق را ادا کرد و اگر امکان ادا کردن وجود ندارد باید با زبان خود از خدا تقاضا کند که او را راضی کند.

نکته ی دیگر این است که یکی از اشتباهاتی که با زبان انجام می شود توجیه گری های کار خلاف است؛ انسان باید بعد از کار خلاف در صدد جبران و اصلاح آن باشد نه اینکه آن را توجیه که گاه توجیه اثر تخریبی اش از خود گناه بیشتر است زیرا چه بسا با این کار راه را برای آینده باز می کند و مسیر توجیه را به دیگران معرفی می کند.

و اما بحث فقهی:

امام در مسئله ی سوم می فرماید: یشترط فی صحة الحج النیابی قصد النیابة و تعیین المنوب عنه فی النیة و لو اجمالا لا ذکر اسمه و ان کان مستحبا فی جمیع المواطن و المواقف فتصح النیابة بالجعالة کما تصح بالاجارة و التبرع.

(و لو اجمالا) یعنی کسی پولی به من داد و گفت از طرف فلان کس یا خودش به حج روم و اسم و رسم او را به من معرفی کرد ولی من اسم او را فراموش کردم در این مقام می گویم این حج را نیابتا از طرف فلانی که در فلان موقع او را دیدم به جا می آورم. این نیت اجمالی کافی است.

در این مسئله سه فرع بیان شده است.

اما فرع اول در مورد قصد نیابت و تعیین منوب عنه است. این بحث در تمام مباحث فقه به کار می آید و آن این است که نیابت امری است قصدی و در آن لازم است منوب عنه تعیین شود. این امر حتی در امور غیر تعبدی مانند بیع و امثال آن هم راه دارد.

اقول علماء:

صاحب جواهر در جلد 17 صفحه ی 362 در این مورد می گوید: بلا خلاف اجده.[3]

صاحب مستند جلد 11 صفحه ی 120 بعد از عنوان کردن این مسئله کلامی از سبزواری در ذخیره نقل می کند که می گوید: ان هذا الحکم مقطوع به فی کلمات الاصحاب. سس نظر خودش را می گوید: فعلی هذا یتجه القول بعدم لزوم قصد النیابة لوقوع الفعل للمنوب عنه قهرا (تا اینجا می گوید که قصد منوب عنه کافی است و دیگر قصد نیابت کافی نیست) و لو قصد غیره (این عبارت یعنی حتی قصد منوب عنه هم لازم نیست و در هر صورت برای منوب عنه واقع می شود).[4]

صاحب مدارک در جلد 7 صفحه ی 113 می گوید: لا یخفی ان تعیین المنوب عنه بالقصد مغن عن نیة النیابة.[5]

اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا نیت نیابت با نیت منوب عنه فرق دارد یا آنکه هر دو یکی هستند؟ اگر یکی هست و متلازم با یکدگر چرا می گویند که نیت منوب عنه از نیت نیابت مغنی است چرا که اگر یکی باشند چگونه می توان نیت نیابت زید را تصور کرد ولی نیابت او را نیت نکرد.

در توضیح می گوئیم اعمال بر دو نوع است:

قسمی از آن نیت نمی خواهد مانند بعضی از توصلیات از قبیل آب کشیدن ظرف نجس. این اعمال چون یک صورت بیشتر ندارند دیگر نیت نمی خواهد. قسم دیگری از اعمال است که صور مختلفی دارد اینها نیت می خواهد چه عمل قربی باشد مانند دو رکعت نماز که احتمال دارد دو رکعت ادا باشد یا قضا نماز واجب باشد یا نافله و یا نماز نذری و امثال آن اینها فقط با نیت از هم مجزا می شوند. و در توصلیات مانند پول دادن به دیگری که گاه صدقه است و گاه هدیه، گاه اداء دین است و گاه فطره و خمس و یا حتی رشوه و هدیه و باید آن را نیت کرد (در این میان اداء دین و یا رشوه و یا هدیه توصلی است و بعضی عبادی و باید آنها را از هم با نیت تفکیک کرد)

نتیجه ی این بحث در ما نحن فیه این است که فعلی که به جا می آورم صور مختلفی دارد یعنی گاه فرد حج را برای خودش بجا می آورد و گاه برای دیگری و گاه نیت حج واجب می کنم گاه نذری و یا استحبابی حال برای اینکه باید نیابت محقق شود باید همان نیابت قصد شود با این بیان وقتی منوب عنه را قصد کرد قهرا نیابت را هم قصد کرده است و این دو از هم قابل تفکیک نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo