< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 55/

 

تبليغ يكى از افتخارات حوزه علميه قم است كه گروههاى زيادى از طلاّب علوم دينى براى اين امر اقدام كرده و در داخل و خارج از كشور به آن مشغول مى شوند.

امور ده گانه اى در مورد تبليغ لازم به ذكر است:

براى تبليغ و وعظ يادداشت بردارى شود. از روى نوشته و كتاب خواندن عيب نيست.

تركيب صحبت و وعظ بايد متنوّع باشد. مثلاً اگر در مورد حسد صحبت مى كنيد آيه اى از قرآن و تكه هاى تاريخى از گرفتارى حسودان و گاه شواهدى از حالات علما و بزرگان را نقل كرده و از نظم و نثر استفاده كنيد.

بايد طبيب دوّار بطبّه بود; طبيب نگاه نمى كند كه در كيفش چه دارويى دارد بلكه حال مريض را در نظر مى گيرد. خطيب نيز بايد حال مخاطب را در نظر بگيرد و آنچه مناسب حال مخاطب است بگويد.

قناعت نكردن به كليّات و انگشت گذاشتن به روى جزئيّات مثلاً در بحث كسب هاى حلال و حرام روى جزئيّات انگشت بگذاريد و امورى مانند رشوه خوارى، ربا دادن و ربا گرفتن و حتّى دخول در معامله ديگرى و ... را متذكّر شويد، چرا كه درد در جزئيّات است و كليّات را اغلب مردم مى دانند.

رعايت اعتدال در طرح مسائل سياسى.

در پاسخ گويى به شبهات، شبهات را پررنگ نكنيد، چون خاصيّت شبهه تخريب است و بايد به حدّاقل لازم اكتفا شود ولى جواب بايد مشروح بيان شود.

دعوت مسلمانان به اتّحاد، به خصوص در ايّام انتخابات و رعايت آداب اسلامى كه بسيار مهم و سرنوشت ساز است; رقابت خوب است ولى تخريب ديگران خطرناك است.

خطرات وهّابيهاى تندرو را با نصيحت بيان كنيد و اين نكته را حتماً گوشزد كنيد كه قبل از ايجاد وهابيّت ما با اهل تسنّن در كنار هم زندگى مى كرديم ولى آنها پيوسته دم از اختلاف مى زنند و هفته اى نمى شود كه در نماز جمعه هاى خود دم از مخالفت با شيعه و نظام نزنند، آنها را متوجه آفات اختلاف كنيد و نصيحت كنيد كه اسرائيل در كمين است كه به ممالك اسلامى حمله كند; البتّه بعضى از آنها معتدلند.

پرهيز از روايات ضعيف و حتّى روايات معتبرى كه درك آن براى عامّه مردم مشكل است.

10ـ توجّه به مسائل جوانان، در مجالس بيشتر آنان را مخاطب قرار دهيد، چرا كه آنها در خطرند; بايد ارتباط جوانها با مجالس امام حسين(عليه السلام) حفظ شود.

فراتر از اين ده مطلب بايد گفت كه اخلاق عملى خود ما بايد مؤيّد سخنان ما باشد و ثابت كنيم حرفهايى را كه مى زنيم خود باور داريم و عمل مى كنيم; همان گونه كه حضرت امير(عليه السلام) مى فرمود:

«انّي واللّه ما احثّكم على طاعة إلاّ اسبقكم إليها ولا أنهاكم عن معصية الاّ وأتناهى قبلكم عنها».[1]

بحث در فرع دوّم از مسأله 55 در اين بود كه آيا حج نذرى پس از مردن شخص از اصل مال ادا مى شود يا از ثلث؟ جمعيّت كثيرى قائل بودند كه از اصل ادا مى شود و دليلى داشتند كه مركب از صغرى و كبرى بود كه هيچ يك براى ما قابل قبول نبود.

روايت صحيحه «مسمع بن عبدالملك»:

روايت معتبر است و مسمع بن عبدالملك از بزرگان بصره است و بقيّه رجال سند هم ثقه هستند.

« قلت لأبي عبداللّه(عليه السلام) كانت لي جارية حبلى (باردار) فنذرت للّه عزّوجلّ إن ولدت غلاماً أن أحجّ (به حج بفرستم) أو أحجّ عنه (خودم از ناحيه او حج بجا آورم) فقال: إنّ رجلاً نذر للّه عزّوجلّ في ابن له إنْ هو أدرك أن يحجّ عنه أو يحجّه فمات الأب وأدرك (بالغ شد) الغلام بعد فأتى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) الغلام فسأله عن ذلك فأمر رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) أن يحجّ عنه ممّا ترك أبوه (حج نذرى پدر را قضا كن از ما ترك پدرت نه از ثلث آن)»[2]

آيا اين روايت بر قول مشهور كه مى گويند از اصل باشد دلالت دارد؟

خير، چون اين حديث مى گويد نذر انجام نشده است، چون نذر كرده بود كه اگر زنده بماند و بچه بالغ شود ولى اين فرزند بعد از مردن پدر بالغ شده، پس نذر منعقد نشده است بنابراين دستور پيامبر حمل بر استحباب مى شود و روايت به درد بحث ما نمى خورد.

دليل قائلين به ثلث:

كسانى كه معتقدند حج نذرى از ثلث مال ادا مى شود به دو روايت صحيح و معتبر استدلال كرده اند كه با صراحت مى گويد بايد از ثلث بجا آورند.

« عن ضريس الكناسي (ثقه است) قال سألت أباجعفر(عليه السلام) عن رجل عليه حجة الإسلام نذر نذراً في شكر ليحجّنّ به رجلاً إلى مكّة فمات الذى نذر قبل أن يحجّ حجّة الإسلام ومن قبل أن يفي بنذره الذي نذر قال: إن ترك مالاً يحجّ عنه حجّة الإسلام من جميع المال وأخرج من ثلثه ما يحجّ به رجلاً لنذره»[3]

«. عن عبداللّه بن أبي يعفور (ثقه) قال قلت لأبي عبداللّه (عليه السلام) رجل نذر للّه إن عافى اليه إبنه من وجعه ليحجّنه إلى بيت اللّه الحرام فعافى اللّه الإبن ومات الأب فقال: الحجّة على الأب يؤدّيها عنه بعض ولده قلت: هي واجبة على ابنه الذى نذر فيه؟ فقال: هى واجبة على الأب من ثلثه.[4]

بعضى معتقدند كه اين روايات دو مشكل دارد:

اصحاب از آن اعراض كرده اند.

قلنا: اعراض اصحاب ثابت نيست، چون عدّه قابل ملاحظه اى به آن عمل كرده اند.

روايات اشكال دلالى دارد چون بحث ما در اين است كه خودش حج بجا آورد و اين دو روايت مى گويد احجاج از ثلث است و ربطى به ما نحن فيه ندارد.

قلنا: اگر نذر احجاج از ثلث باشد حجّ نذرى به طريق اولى از ثلث است، چون احجاج تمامش به مال است و خودش عملى بجا نمى آورد ولى با اين وجود مى گويد از ثلث باشد، پس حج نذرى به طريق اولى از ثلث است، چون هم پول و هم عمل است.

علاوه بر اين روايت «يحجّ» هم دارد يعنى خودش يا ديگرى را به حج بفرستد، پس اشكال به دلالت و سند روايت صحيح نيست.

تصوّر ما اين است كه با بودن دو روايت صحيحه كه عدّه اى از قدما و متأخّرين مطابق آن فتوا داده اند (مانند مرحوم محقّق در معتبر و شيخ طوسى در نهايه) نمى توانيم حج نذرى را از اصل بدانيم، بنابراين أقوى اين است كه حج نذرى از ثلث است ولو اكثريّت بر خلاف آن فتوا داده اند.

فرع سوّم مسأله بعد از تعطيلات بررسى خواهد شد.


[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص51، أبواب وجوب الحج وشرائطه، باب29، ح1، ط الإسلامية.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo