< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 49 /

 

در آستانه سالروز شهادت امام صادق(عليه السلام) قرار داريم. زندگى امام صادق(عليه السلام) درس بزرگى براى ماست، چون از فرصت مناسبى كه براى ايشان پيدا شد نهايت استفاده را بردند، زيرا بنى اميّه رو به نابودى مى رفت و بنى عباس هم هنوز جان نگرفته بود.

در اين ايّام امام شاگردان بسيارى تربيت نمودند كه تعداد آنها به حدود چهارهزار نفر مى رسد و جالب اين كه جمعى از فقهاى عامّه هم جزء اين شاگردانند: ابوحنيفه، مالك، ثورى و ... و در موقعيّت علمى ايشان همين بس كه از هيچ يك از بزرگان اسلام اعم از شيعه و اهل سنّت تا اين اندازه حديث نقل نشده است و آنچه امروز در دست ماست، بخشى از آن روايات است چرا كه مشكلات جهان اسلام اجازه نداد تمام آن روايات حفظ شود.

البتّه تأسّف بر گذشته مشكلى را حل نمى كند، بلكه بايد به آنچه در دست داريم اهميّت دهيم و به دست ديگران برسانيم و حوزه هاى علميّه را پر بار كرده و علوم اسلامى و اهل بيت(عليهم السلام)را گسترده تر مطرح كنيم.

در فضيلت امام صادق(عليه السلام) اگر نبود جز اين داستانى كه ذيلا نقل مى كنيم كافى بود:

منصور دوانقى وقتى نفوذ علمى امام را ديد كه چگونه در دلهاى دانشمندان و عوام جاى گرفته ناراحت شد و به دنبال ابوحنيفه فرستاد و گفت: جعفر بن محمّد نفوذ بسيارى پيدا كرده و با حكومت من سازگار نيست و او نقشه كشيد تا ابهّت علمى امام را بشكند. ابوحنيفه مى گويد: چهل مسأله مشكل انتخاب كرده در روز موعود به محفل منصور رفتم و ديدم كه امام صادق(عليه السلام) قبل از من در طرف راست منصور نشسته است، امام از من احوال پرسى كرد و من نشستم. منصور رو به من كرد و گفت: اگر سؤالاتى دارى از ايشان بپرس. ابوحنيفه مى گويد: من مسائل را مطرح مى كردم، امام مى فرمود: عقيده شما اهل كوفه چنين و عقيده علماى اهل مدينه چنان است و عقيده اهل بيت(عليهم السلام)اين است و هر چهل مسأله را مطابق همه مذاهب جواب فرمود و ديدم كه احاطه عجيبى بر تمام آراى فقهاى مسلمين دارد و من و منصور شرمنده شديم و نتيجه برعكس و ابهت آن حضرت بيشتر شد.

اين حديث در بيان احاطه علمى امام صادق(عليه السلام)كافى است و حوزه هاى علميّه افتخار مى كنند كه شاگرد آن حضرت مى باشند. تا مى توانيد حوزه هاى علميّه را تقويت كنيد. دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) به شدّت مجامع علمى خود را تقويت مى كنند، سعى كنيد حوزه ها پربارتر و آماده تر باشند.

علم مخالفين در مقابل علومى كه در حوزه هاى ماست ابتدايى و ساده است.

بحث در مسأله 49 به فرع دوّم رسيد.

مرحوم امام در اين فرع مى فرمايد:

و الظاهر عدم جريان الحكم في حج النذر و العمرة المفردة لو مات في الاثناء و في الإفسادي تفصيل.

عنوان مسأله:

اگر كسى كه حج نذرى به عهده دارد احرام ببندد و داخل حرم شود و بعد از دنيا برود، حجّ نذرى او ادا نمى شود و يا اگر كسى براى عمره مفرده احرام بسته و در حرم از دنيا رفته، كافى نيست ولى در حجّ افسادى تفصيل است. حجّ افسادى عبارتست از اين كه حج بجاى مى آورد ولى فاسد است كه بايد تكميل كند و سال آينده باز به حج برود مثلا اگر متعمداً در مشعر حج را فاسد كند بايد آن را تكميل كند و تا انتها برود و سال آينده مجدّداً حج بجاى آورد.

در حج افسادى دو عقيده است:

الف) حجّ صحيح همان افسادى و حجّ سال آينده عقوبت است.

ب) حج واقعى حج سال آينده و تكميل آن در اين سال وظيفه تكليفى است.

حال تفصيل در مانحن فيه اين است كه اگر حج سال آينده را عقوبت بدانيم حج افسادى حجة الاسلام است و احكام شامل آن مى شود (مجزى مى باشد) و اگر حج سال آينده حج واقعى او باشد، حج افسادى حجة الاسلام نيست، احكام شامل آن نمى شود.

مرحوم صاحب عروه در مسأله 21 از نيابت مسأله حجّ افسادى را مطرح مى كند.

در اينجا جماعتى با اين معنا موافق و برخى مخالفند.

مرحوم صاحب عروه مى فرمايد:

فلايجري الحكم في حج النذر و الافساد.[1]

مرحوم آقاى حكيم مى فرمايد:

قال في الدروس: و لو وجب عليه الحج بافساد أو نذر فهو كحجّة الاسلام بل أقوى (حج نذرى از حجّة الاسلام اقوى است) و في المدارك أنّه غير واضح في النذر بل و لا الإفساد أيضاً إن قلنا أنّ الثانية عقوبة.[2]

مرحوم صاحب جواهر هم مجزى ندانسته است. بنابراين مسأله اختلافى است و دو قول در مسأله موجود است.

ادلّه:

ما بايد در احاديث چهارگانه اى كه اساس مسأله بود دقّت كنيم و ببينيم آيا حج نذرى، عمره مفرده و حج افسادى را شامل مى شود؟

اين احاديث نه فقط اطلاق ندارد بلكه سه حديث مقيّد به حجّة الاسلام است.

« في رجل خرج حاجّاً حجّة الاسلام (حج نذرى را شامل نمى شود) فمات في الطريق ... .[3]

روايت حج قِران و افراد و تمتع كه همه حجّة الاسلام است را شامل مى شود ولى حج نذرى و عمره مفرده يا حجّ افسادى در جايى كه عقوبت است ربطى به حجّة الاسلام ندارد.

در عمره حجّة الاسلام اگر حج افراد، حجش را جدا دانسته و گفتيم يك عمره مفرده بعد از آن بجاى آورد و يا در قران گفتيم حج جدا و يك عمره مفرده بجاى آورد، در اين صورت آن عمره، مفرده خواهد بود بخلاف عمره تمتّع كه جزئى از حجّ تمتّع است (لذا احكام عمره مفرده كه آخرش طواف نساء است را ندارد). پس در عمره تمتّع چون جزء حجّة الاسلام است، حكم جارى است ولى در عمره حج قران و افراد حكم نمى تواند جارى شود چون عمره مفرده مستقل است.

« قال سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن رجل خرج حاجّاً و معه جمل له و نفقة و زاد فمات فى الطريق قال: إن كان صرورة ثم مات في الحرم فقد أجزأ عنه حجّة الإسلام (مجزى است و معلوم مى شود كه صدر روايت هم در مورد حجّة الاسلام است).[4]

« قال: إذا أحصر الرجل ... قلت فإن مات و هو محرم قبل أن ينتهي إلى مكّة قال: يحجّ عنه إن كانت حجّة الإسلام و يعتمر إنّما هو شيء عليه.[5]

روايات اطلاق ندارد و غير مورد حجّة الاسلام را شامل نمى شود و تنها روايتى كه حجّة الاسلام ندارد مرسله مفيد است و ما نمى توانيم با مرسله مفيد بگوييم شامل حجّ نذرى و افسادى مى شود، چون سند ندارد و اگر بر فرض اطلاق داشته باشد، به قرينه سه روايت ديگر مقيّد به حجّة الاسلام مى شود.

نتيجه: حج نذرى و عمره مفرده و عمره حج قران و افراد، مشمول اين حكم نيست همچنين است حج افسادى چون حجّ اصلى سال آينده است، ولى حج قران و افراد مشمول اين حكم هست.

فرع سوّم:

و لا يجري فيمن لم يستقر عليه الحج و لايجب و لايستحب عنه القضاء لو مات قبلهما (اگر قبل از احرام و دخول حرم باشد مستحب هم نيست كه از جانب او قضا كند).

عنوان مسأله:

تا اينجا بحث در من استقر عليه الحج بود، حال اگر سال اوّلش بود و از دنيا رفت، آيا حج او هم مجزى است يا قضا واجب است؟

شخصى كه حج بر او مستقر نبوده و در اثناى اعمال از دنيا رفته اين شخص مستطيع نخواهد بود و معلوم مى شود استطاعت بدنى نداشته است و اين كه بحث كنيم كه قضا واجب است يا نه جايى ندارد، ولى بعضى مى گويند ولو مستطيع نبود در جايى كه قبل از احرام و دخول حرم بوده قضا واجب است چون روايت خاصّه داريم، ولى هيچ از يك از روايات «استقر عليه الحج» ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo