< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 3 /

«حديث اخلاقى»

متن حديث:

قال الصادق(عليه السلام): أبلغ موالينا السلام و أوصهم بتقوى الله العظيم و أن يعود غنيهم على فقيرهم وقويّهم على ضعيفهم و أن يشهد حيّهم جنازة ميّتهم و أن يتلاقوا فى بيوتهم فإنّ فى لقاء بعضهم بعضاً حياة أمرنا.[1]

ترجمه حديث:

امام صادق(عليه السلام) به يكى از شيعيانش مى فرمايد: سلام مرا به دوستانم برسان و سفارش و وصيّت كن آنها را به تقواى الهى و اين كه اغنيا به فكر فقيران باشد و قوى ها به ضعيفان كمك كنند و زنده ها به تشييع جنازه مرده ها بروند [و احترام يكديگر را حتّى از بعد از مرگ رعايت كنند] و درباره مكتب اهل بيت(عليهم السلام)سخن گويند.

شرح حديث:

در اين روايت امام(عليه السلام) به مواليان خود سلام رسانده و چهار سفارش فرموده اند. تعبير به موالى در روايت به اين جهت است كه همه شيعه نيستند و اگر موالى اين دستورات چهارگانه را انجام دهند شيعه مى شوند. اوّلين توصيه فردى، و بقيّه توصيه هاى اجتماعى است.

1ـ تقوى:

نام شيعه بر خود گذاشتن و شركت در مجالس دعا، توسّل و عزادارى ـ كه همه مطلوب است ـ براى شيعه واقعى بودن كافى نيست بلكه شرط اوّل تقوى است كه او را از گناه باز دارد و هوى و هوس را مهار كند و حلال و حرام را از هم جدا كند.

مقام عصمت مانع ارتكاب گناه است به طورى كه معصوم حتّى فكر گناه هم نمى كند و همان گونه كه انسان از نوشيدن آب گنديده جويها اكراه دارد و دورى مى كند، معصوم هم از ارتكاب گناه دورى مى كند. عدالت مقام پايين تر از عصمت است يعنى اگر گناهى هم مرتكب شود توبه مى كند.

2ـ كمك به فقرا و ضعيفان:

اگر امكاناتى دارند، بايد اشتغال زايى كنند و دردسرهاى آن را هم بپذيرند، چرا كه بركت در اينجاست، ولى امروزه اغلب مردم راحت طلب شده اند و به كارهاى واسطه گرى كه درآمد بيشتر و دردسر كمتر دارد و اشتغال زايى ندارد روى آورده اند.

معنى اين كه به فكر فقير باشند اين نيست كه فقط به فقرا كمك مالى كنند بلكه اگر اشتغال زايى كرده و كار توليد كنند اين هم نوعى كمك به فقير است.

بعضى قوّت فكرى، بعضى نفوذ اجتماعى و بعضى قوّت جسمانى دارند كه امام مى فرمايند در هر زمينه كه قوى هستى به فكر ضعيف ها باشيد.

3ـ حضور در تشييع جنازه:

بعد از مرگ هم بايد احترام ميّت مسلمان رعايت شود. اين همه دقّت در مورد جنازه اى كه زير خاك قرار مى گيرد براى چيست؟ در هر يك از مسائل تجهيز ميّت درسهايى نهفته است، تا اين اندازه احترام به مرده مسلمان، نشانه احترامى است كه زنده مسلمان دارد.

4ـ تذكّر كلمات اهل بيت(عليهم السلام):

بايد كار فرهنگى كرد، يعنى كلمات پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمّه(عليهم السلام) را بازگو كرد و نبايد جوآنها را فراموش كرد، آن هم در زمانى كه شبه افكنى بسيار زياد است; اين درس بزرگى است كه امام صادق(عليه السلام)در سه بخش بيان فرمود: طهارت درون، كمكهاى اجتماعى، احياى فرهنگى.

* * *

شانزده سال از رحلت امام(رحمه الله) مى گذرد ولى باز هم جوش و خروش عجيبى در جامعه برپا است به صورت پياده و سواره و گروههايى از خارج كشور، همه مى آيند كه مكتب او را زنده نگه دارند. اغلب به جنبه هاى سياسى مكتب امام پرداخته مى شود كه همه الگو و درس است ولى بايد روى جنبه هاى اخلاقى ايشان هم دقّت كرد كه ما در اينجا سه نكته را بيان مى كنيم:

1ـ ساده زيستى امام:

خوشبختانه خانه امام در قم هنوز دست نخورده باقى است تا همه دنيا ببيند كه كسى كه در مقابل تمام طاغوتها ايستاد و اين انقلاب با عظمت را رهبرى كرد، در چنين خانه اى زندگى مى كرد بعد از آن هم مقرّ حكومت ايشان در جماران ديدنى است در مقابل محلّ حكومت سردمداران كفربه چه كيفيّتى است. در حالى كه همه سر در فرمان امام بودند ايشان اين گونه زندگى مى كردند به طورى كه تا آخر عمر امام داخل جماران تعمير نشده بود و مردم و شخصيّتها براى ديدار به آنجا مى رفتند.

از كسانى كه وقتى از دنيا رفت چيزى براى ورثه نگذاشت، مرحوم امام بود. اين سادگى زندگى امام بايد براى همه درس باشد كه اگر چنين زندگى كنيم خيلى از سرو صداها كم مى شود.

2ـ تواضع امام:

همه مى دانند كه اگر امام نبود و چنين رهبرى نمى كرد، هرگز مردم نمى توانستند شاه را از كشور بيرون كنند، ولى ايشان هميشه مى فرمودند كه مردم چنين كردند و مردم ولى نعمت ما هستند. ايشان هرگز از واژه «من» استفاده نمى كرد و فقط يكبار استفاده كرد (من دولت تعيين مى كنم ...) كه آن هم روى مصالحى بود. بعضى هستند كه با كمترين مقام همه چيز را فراموش مى كنند، امّا امام بالاترين مقام را پيدا كرد ولى تواضع ايشان باقى بود.

3ـ شجاعت و شهامت:

شجاعت ايشان بى نظير بود; من يقين دارم هيچ يك از سران دنيا حاضر نبودند كه سوار هواپيمايى كه امام را از پاريس به ايران آورد بشوند، چون هر لحظه ممكن بود كه هواپيما را سرنگون كنند، ولى او در مقابل تهديدهاى داخلى و خارجى مانند كوه استوار بود.

اين كه امروز بعضى ها از تهديدها وحشت مى كنند، اين برنامه امام نبود; تهديدهاى سابق از تهديدهاى امروز بسيار بدتر بود ولى امام استوار ايستاده بودند. اين ها نمونه اى از ويژگيهاى آن مرد بزرگ الهى بود. اميدوارم همه ما از زندگى ايشان درس بگيريم و در كنار مراسم ظاهرى بايد اين درسها را هم ببينيم.

* * *

بحث در ذيل مسئله سوّم از مسائل حق القسم در حقوق بود و بيان شد كه در فقه عنوانى به نام حق داريم كه در تمام ابواب فقه جارى است. بعد از تعريف حق سراغ اقسام حق رفتيم و چهار قسم براى حق قائل شديم.

احكام حقوق:

آنچه تا اينجا گفتيم در مقام ثبوت و واقع بود امّا در مقام اثبات مى خواهيم ببينيم به عنوان مثال حق نفقه يا حق رجوع يا حق حضانت و ولايت از كدام قبيل از اين اقسام چهار گانه حق است؟ در مقام اثبات از كجا بفهميم كه هر يك از اين حقوق از كدام قسم است؟

در مقام اثبات دو راه داريم كه احكام اقسام حقوق را تشخيص مى دهيم:

1ـ طبيعت حقوق:

گاهى طبيعت حق چنان است كه فقط اقتضاى نقل و انتقال مى كند و يا فقط قابل اسقاط است. به عنوان مثال در حق استمتاع از زوجه بالوطى ـ كه روايت هم دارد ـ درعقد موقّت مى تواند شرط كند كه استمتاع بالوطى نباشد كه اين فقط قابل اسقاط است و قابل نقل و يا انتقال قهرى (ارث) نيست. طبيعت اين حق چنين است و حتّى اگر روايت هم نبود چنين شرطى جايز بود.

بعضى از حقوق هم قابل اسقاط و هم قابل نقل است مثل حق حضانت كه پدر حقّ حضانت را اسقاط مى كند و قابل نقل است كه پدر به مادر منتقل مى كند ولى قابل انتقال قهرى نيست. طبيعت حضانت چنين است كه ارث بردنى نيست.

بعضى از حقوق فقط قابل اسقاط و انتقال قهرى است، يعنى طبيعت حق چنين است مثل حقّ شفعه كه قابل اسقاط و قابل انتقال قهرى است و به ورثه ارث مى رسد ولى نمى توان شفعه را به شخص ثالث واگذار كرد كه اين طبيعت شفعه است.

بعضى از حقوق قابل اسقاط و نقل و انتقال است مثل حقّ تحجير كه طبيعت تحجير اين است كه قابل اسقاط و قابل نقل و انتقال است و قابليّت براى هر سه دارد.

اين مسائل قابل دقّت است ولى مواردى داريم كه مشكوك است در اينجا چه كنيم؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo