< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه حق سوّم زوج بر زوجه /

«حديث اخلاقى»

قال الصادق(عليه السلام): ﴿انّا نريك من المحسنين﴾[1] كان يوسّع المجلس و يستقرض للمحتاج و يعين الضعيف.[2]

ترجمه حديث:

امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه ﴿إنّا نريك من المحسنين﴾ مى فرمايد: [حضرت يوسف(عليه السلام)] در مجالس براى تازه واردين جا درست مى كرد و براى محتاجان قرض مى گرفت و به ضعيفان كمك مى كرد.

شرح حديث:

واژه محسنين در قرآن 32 بار تكرار شده است كه پنج مورد از آن در سوره يوسف و در مورد حضرت يوسف(عليه السلام)است. محسن به معنى نيكوكار است ولى در فضاى برنامه هاى اسلامى معناى خاصى دارد. مطابق اين حديث امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: حضرت يوسف به سه جهت از محسنين شناخته مى شود:

1ـ كان يوسّع المجلس:

حضرت يوسف وقتى در مجالس مى نشست براى تازه واردين جا درست مى كرد تا مبادا در بدو ورود به مجلس به جهت نبود جا خجالت بگشند و سر در گم شوند. اين كار، به ظاهر كوچك ولى پر معنى و از دو جهت قابل توجه است:

الف) اين عمل نشان مى دهد كسى كه به اين جزئيّات دقّت مى كند شخصى امين و حق شناس است.

ب) معنى وسيعترى هم دارد به اين بيان كه در جامعه افراد زيادى زندگى مى كنند و نسلهاى جديد مى آيند كه به شغل و كسب در آمد براى زندگى نياز دارند بعضى از افراد در جامعه چندين كار را قبضه كرده و باعث مى شوند تا ديگران بيكار بمانند ولى كسى كه در جامعه فراخ نشسته و چندين كار را قبضه كرده مى تواند خودش را جمع و جور كند و جايى هم به ديگران بدهد و فقط به فكر اين كه گليم خود را از آب بيرون بكشد، نباشد بلكه به ديگران كار و زندگى و اميد دهد، پس همان گونه كه در نشستن در مجلس خود را جمع و جور مى كند و به ديگران جا مى دهد در مورد كار هم مى تواند چنين كند.

يكى از مسائل مهم جامعه ما بيكارى است كه علل و عوامل متعدّدى دارد و يكى از عوامل آن انحصارطلبى هاست كه اگر اين عامل از بين برود بسيارى از بيكاران به كار مى رسند و يوسف كسى بود كه صحنه را باز مى كرد تا ديگران هم بهره مند شده و سرگردان و شرمنده نشوند.

2ـ يستقرض للمحتاج

«يستقرض» با «يقرض» فرق مى كند، چون «يقرض» به معنى قرض دادن از مال خود است ولى «يستقرض» به اين معناست كه اگر اموال خودش هم تمام مى شود واسطه شود و از ديگران براى نيازمندان قرض مى گيرد و ضمانت مى كند.

3ـ يعين الضعيف

اين تعبير معنى وسيعى دارد و ضعيف در ايمان، مال، جسم، هوش، عقل و همه ضعفايى را كه به واسطه كم بودها و كاستى ها گرفتار هستند را شامل مى شود; به عنوان مثال يعنى براى بيماران طبيب و دارو، براى راه گم كرده ها معلّم و راهنما، براى فقيران كمك مادّى، براى جوانانى كه موفّق به ازدواج نشده اند و بسيارى از آنها سنّ ازدواجشان گذشته، خصوصاً در ميان دختران براى آنها وسايل ازدواج و براى بى خانه ها خانه و... مهيا مى كند; امروز هر كس اين كارها را انجام دهد از محسنين است و تنها حضرت يوسف(عليه السلام) نبود كه به خاطر اين امور از محسنين شد و خداوند آن همه عظمت به او داد. بعضى فكر مى كنند كه اگر به ديگران كمك كنند، عقب مى مانند و حال آن كه كمك به ديگران باعث پيشرفت است.

اين تفسير كوتاه از امام صادق(عليه السلام) در ذيل آيه يك دنيا درس است، اينها كسانى هستند كه در زيارت جامعه خطاب به آنها مى گوييم بكم علّمنا الله معالم ديننا و أصلح ما كان فسد من دنيانا. اميدوارم خداوند به همه ما توفيق عمل به اين فرمايشات را عنايت كند.

* * *

بحث در سوّمين حق از حقوق زوج بر زوجه در اين بود كه آيا زنان در امور مالى خودشان استقلال دارند؟ به عبارت ديگر آيا براى تصرّف در اموال خودشان نياز به اجازه زوج دارند؟ عبارت مرحوم امام در تحرير الوسيله نشان مى داد كه نمى خواهد فتواى دهد چون «بل ورد» فرمود. عبارت امام در تحرير مانند عبارت جواهر است ولى مرحوم صاحب جواهر فتوى مى دهد و مى فرمايد:

بل ليس للمرأة أمر مع زوجها فى عتق ولاصدقة و لا تدبير ولاهبة (فرق هبه با صدقه در اين است كه صدقه قابل برگشت نيست، چون قصد قربت دارد ولى هبه در غير ذى رحم و هبه معوّضه، مادامى كه موجود باشد، قابل بازگشت است) ولانذر فى مالها إلاّ بإذن زوجها إلاّ فى حجّ أو زكات أو برّ والديها أو صلة قرابتها (گاهى صله رحم به معنى كمكهاى مادّى است).[3]

مرحوم امام هم در تحرير الوسيله همين عبارت جواهر را با مختصر تغييرى با تعبير «ورد» ذكر كرده اند كه معلوم مى شود كه امام(قدس سره) در اين قسمت از مسئله تصميم نگرفته اند. اين مسئله با تمام اهميّتى كه دارد در كتب فقهى ما بسيار كمرنگ ذكر شده و كسانى كه سراغ اين مسئله رفته، كم هستند، شايد در آن زمان كمتر مبتلى به بوده ولى اين روزها بسيار مبتلى به و جاى دقّت است.

براى حلّ اين مسئله ابتدا سراغ اصل مى رويم.

مقتضاى اصل: منظور از اصل در اينجا عمومات آيات و روايات است عموماتى مانند: «الناس مسلّطون على اموالهم» كه به مقتضاى آن مردم براى تصرّف در اموال خود آزادند و روايات[4] متعدّدى هم در اين زمينه داريم كه مضمون اين احاديث چنين است:

«إنّ صاحب المال يعمل بماله ماشاء مادام حيّاً إن شاء وهب و إن شاء تصدّق به و إن شاء تركه إلى أن يأتيه الموت.

اين كه اين روزها در بين ثروتمندان شايع شده كه فرزندان در زمان حيات پدر از او مى خواهند كه اموالش را در بين آنها تقسيم كند و يا اين كه اجازه تصرّف به پدر نمى دهند يك فرهنگ غلط و غير شرعى است چون هر كس مادامى كه زنده است مى تواند در مال خود تصّرف كند، و اين اصل كلّى از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود. در مقابل اين اصل كلّى چند روايت داريم كه دلالت مى كند بر اين كه اذن زوج شرط است، دو روايت را بيان مى كنيم:

* ... عن عبدالله بن سنان (سند معتبر است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: ليس للمرأة مع زوجها امرٌ فى عتق و لاصدقة و لاتدبير و لاهبة و لانذر فى مالها إلاّ بإذن زوجها إلاّ فى حجّ أو زكاة أو برّ والديها أو صلة رحمها.[5]

ظاهر روايت وجوب و سند آن معتبر است.

* ... عن ابن أبى عمير عن جميل بن درّاج عن بعض اصحابنا (ظاهراً روايت مرسله است و مرسلات ابن ابى عمير كه گفته شده حجّت است مرسلات بدون واسطه است ولى اگر واسطه اى مثل جميل بن درّاج باشد معلوم نيست كه حجّت باشد) فى المرأة تهب من مالها شيئاً بغير إذن زوجها؟ قال: لا (روايت در مورد هبه است ولى با الغاى خصوصيّت مى توان گفت در بقيّه تصرّفات مالى هم حكم چنين است).[6]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo