< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 2 / إذا شرط فى العقد ما يخالف المشروع

«حديث اخلاقى: مؤمن واقعى»

متن حديث:

قال الصادق(عليه السلام): لا تكون مؤمناً حتّى تكون خائفاً راجياً و لا تكون خائفاً راجياً حتّى تكون عاملا لما تخاف و ترجو.[1]

ترجمه حديث:

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: هرگز مؤمن و اهل ايمان نخواهى بود، مگر آن زمان كه داراى خوف و رجا باشى و خائف و راجى نخواهى بود مگر آن زمانى كه آثار عملى در وجود تو ظاهر شود (از آنچه مى ترسى بپرهيزى و به آنچه اميدوارى عمل كنى).

شرح حديث:

براى حركت به سوى كمال و مقصود دو نيرو لازم است:

نيروى پيش برنده.

نيروى باز دارنده.

نيروى پيش برنده نيرويى است كه دستگاه را به سوى مقصود پيش مى برد و نيروى بازدارنده دستگاه را در جايى كه مى خواهد منحرف شود، حفظ مى كند. تمام دستگاههايى كه حركت مادّى يا معنوى دارد اين دو نيرو را در مقابل هم لازم دارد تا سالم به مقصد برسد.

خوف ورجا به عنوان دو نيروى بازدارنده و پيش برنده، نقش مهمى در مسائل اخلاقى دارد و در روايات بر آن تأكيد فراوانى شده است. در بعضى از روايات آمده است كه اگر تمام عبادت عابدان دنيا را انجام دهى بايد از عمل خود خوف داشته باشى و اگر تمام گناهان را مرتكب شدى، مأيوس نباش شايد در مسير صحيح قرار بگيرى.

امام(عليه السلام) در اين روايت مى فرمايد تو با ايمان نمى باشى مگر اين كه اين دو نيرو در تو زنده باشد و اين دو نيرو دو نشانه دارد كه امام آن دو را بيان كرده و مى فرمايد اگر از غضب خدا مى ترسى گناه نكن كه اگر گناه كنى خوف تو دروغين است و اگر اميد به رحمت خدا دارى، بايد كارى كنى كه مورد رحمت خدا قرارگيرى و اگر چنين نكنى، رجاى تو دروغين است. بنابراين اگر بخواهيم انسانهاى با ايمان را بشناسيم نشانه آن خوف و رجا است و علامت خوف و رجاى راستين اين است كه در عمل ظاهر باشد (عمل او نشان دهنده حالت درونيش باشد).

اين دو مقياس در جامعه هم هست، يعنى همان گونه كه انسان نبايد نه مغرور و مأيوس باشد، جامعه هم بايد چنين باشد به اين معنى كه بايد به پيروزيش اميدوار باشد ولى از ضربات دشمن هم بترسد و بين خوف و رجا باشد كه خوف او سبب مى شود خود را در مقابل دشمن مجهّز كند و اميدش سبب مى شود كه با دلگرمى به سوى مقصود پيش رود.

حضرت على(عليه السلام) در عهد نامه مالك اشتر كه نامه اى براى ديروز، امروز و فرداها است و در سازمان ملل هم به عنوان يك منشور اداره جامعه ترجمه شده است، مى فرمايد:

اگر دشمن از در صلح درآمد با او از در صلح درآى ولى بعد از صلح هم از دشمن غافل نباش، چون گاهى خودش را نزديك مى كند و غافلگيرانه ضربه مى زند.

اخيراً شنيده شده كه دشمنان اسلام و كشور ما علناً اعلام كرده اند كه فلان مبلغ را براى براندازى حكومت قرار داده اند كه اين سبب مى شود مسئله خوف و رجا زنده شود و بدانيم كه دشمن ما دشمنى نيست كه بتوان با آن صحبت كرد و بايد بدانيم در مقابل دشمن مغرورى قرار داريم كه احمقانه نقشه خود را فاش مى كند كه موجب بيدارى ما مى شود. اثر ديگر آن اين است كه مخالفين نظام را در داخل رسوا كرده و مجبور به سكوت مى كند; هر كسى با نظام مخالفت كند معلوم مى شود كه مقدارى از آن پول را به او داده اند، پس كسى هم كه مخالف است ديگر نمى تواند اظهار مخالفت كند.

با چنين دشمنى نمى توان كنار آمد چون با صراحت مى گويد مى خواهيم ريشه شما را بكنيم و از اين هم فراتراست و معلوم مى شود كه منحصر به كشور ما نيست، بلكه تمام كشورهاى اسلامى مدّ نظر آنها است. آنها كشورهاى داراى حكومت دست نشانده مى خواهند و حتّى حكومتهاى دست نشانده شوروى سابق را هم مى خواهند دست نشان دهنده خود كنند. پس دنياى اسلام بايد بيدار شوند وقتى امام راحل (ره) مى فرمود: اينها با اسلام مخالفند امروز معلوم مى شود كه در واقع هم همين بوده است. خوشبختانه اين نقشه در كشور ما نقش بر آب شده چرا كه جوانان و اقشار مختلف جامعه بيدار هستند و در مقابل دشمن در صحنه حاضرند.

* * *

بحث در مسئله دوّم از مسائل شروط باب نكاح در اين بود كه اگر در عقد نكاح شرطى بر خلاف شرع شرط كند اجماع قائم است كه شرط باطل ولى عقد و مهر صحيح است. در بطلان شرط هيچ اختلافى نيست و شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند. عدم بطلان عقد هم مشهور است، ولو در جاى ديگر شرط فاسد را مفسد بدانيم در اينجا مفسد نمى دانيم چون نصّ داريم، و مهر هم باطل نيست ولى شافعى مهر را باطل مى داند.

در مورد بطلان شرط سه دليل ذكر كرديم كه دليل اول اجماع، دليل دوّم قضايا قياساتها معها و دليل سوّم روايات بود كه روايات دو طايفه است:

طايفه اوّل:

چهار روايت است كه يك اصل كلّى در آن بيان شده و در مورد مصداق خاصّى نيست و در تمام ابواب معاملات قابل تمسّك است و چون روايات متعدّد و معمول بها است از اسناد آن بحث نمى كنيم.

* ... عن ابن سنان عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى رجل قال لامرأته: إن نكحت عليك أو تسرّيت فهى طلاق قال: ليس ذلك بشىء إنّ رسول الله(صلى الله عليه وآله) قال: من اشترط شرطاً سوى كتاب الله فلا يجوز ذلك له و لا عليه (كه قاعده كلّى است و فقط مربوط به باب نكاح و مسئله طلاق نيست).[2]

«تسرّيت» از مادّه «سُريّه» و به معنى كنيزى است كه با او معامله همسر مى شود و «سَريّه» به معنى همسر است و بين اين دو در تلفظ فرق گذاشته اند تا بين حرّة و كنيز فرق باشد و از ريشه سرّ و يكى از معانى آن همسر است.

نكته: آيا «فهى طلاق» شرط نتيجه است يا شرط فعل؟ شرط نتيجه به اين معنى كه به مجرّد آن كه زوجه اى اختيار كرد، زن خود به خود مطلّقه مى شود ولى اين بى معنى است چون طلاق داراى شرايطى است.

احتمال دوّم اين است كه شرط فعل باشد يعنى جايز است زن خودش را مطلّقه كند يعنى حكم طلاق به دست زن باشد (البتّه نه به معنى وكالت، چون وكالت اشكال ندارد) كه ظاهراً بلامانع است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo