< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

مقدّمه:

حديث اخلاقى اين هفته ادامه حديث هفته قبل است كه با ايام مبعث و جشن عاطفه ها تناسب دارد.

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): إنّ أقربكم منّى غداً و أوجبكم علىّ شفاعة أصدقكم للحديث و أدّيكم للأمانة و أحسنكم خُلقا و أقربكم من الناس.[1]

ترجمه حديث:

نزديكترين شما نسبت به من در روز قيامت و شفاعت شونده ترين كسانى هستند كه راستگوتر در گفتار، امانت دارتر، خويش خُلق تر به مردم از همه نزديكتر باشند.

شرح حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مطابق اين حديث مى فرمايد:

در روز قيامت افراد با ايمان و نيكوكار نسبت به من نزديك مى شوند به تناسب اعمالى كه دارند ولى از همه نزديكتر به من در قيامت كسانى هستند كه داراى چهار صفت باشند و همچنين در قيامت براى همه شفاعت مى كنم و شفاعت من بيشتر شامل كسانى است كه اين چهار صفت را دارا باشند:

1- كسى كه از همه صادق تر و راستگوتر باشد.

2- كسى كه در حفظ امانت از همه قويتر باشد.

3- كسى كه اخلاقش از همه بهتر باشد.

4- كسى كه از همه به مردم نزديكتر باشد.

در قرآن مجيد و روايات اسلامى اعمال خير بيان شده است، ولى پيامبر از اعمال خير اين چهار مورد را انتخاب فرموده است.

مسئله صدق حديث و اداى امانت اساس زندگى بشر است كه اگر اين دو باشد زندگى بشر مرتّب و منظّم است و اگر نباشد انواع بدبختى ها در جامعه حاكم مى شود و به هرج و مرج كشيده مى شود. اگر مردم صادق و امانتدار باشند دنيا بهشت مى شود و اگر بى اعتماد به هم و دروغگو باشند جهنم مى شوند.

منشأ بسيارى از بدبختى ها دروغ است كسانى كه اكنون ادّعاى طرفدارى حقوق بشر دارند از همه بدتر و خائن ترند. اگر واقعاً اين دو اصل كه دو ستون اجتماع است زنده شود ديگر مشكلى نخواهد بود.

على رغم اين كه بسيارى از بيمارى ها ريشه كن شده ولى، بيمارى هاى روانى در دنيا در حال گسترش است و شايد روزى فرا رسد كه يك انسان سالم از نظر فكر و روان در دنيا پيدا نشود. كتاب هاى مختلفى در مورد بيمارى هاى روانى نوشته شده و داروهاى آرام بخش بسيارى توليد شده، ولى فايده اى ندارد وقتى انسان هميشه فكرش اين باشد كه مبادا در حقّ او خيانت شود، و يا به او دروغ گفته شود، ديگر آرامشى نخواهد بود، امّا اگر امانتدارى حاكم باشد آرامش حاكم مى شود.

افزايش پرونده هاى دادگسترى و طلاق ها با آن آمار تكان دهنده هم به خاطر دروغ و خيانت است.

دو عامل ديگر كه باعث جلب محبّت است يكى حسن خلق و ديگرى نزديكى و ارتباط با مردم است.

آيا نزديكى فيزيكى و جسمانى مراد است و يا نزديكى مكانى؟

مراد نزديكى به عواطف و مشكلات مردم است. بعضى فكر مى كنند كه ديگران هيچ مشكلى ندارند و فقط خودشان داراى مشكل هستند. مشكلات مردم گاهى فردى است و گاهى اجتماعى كه بايد به مردم نزديك شد و براى رفع مشكلات آنها كوشيد. گاهى مصيبت زده است و نياز به تسلّى خاطر دارد و يا بيمار است و نياز به روحيه و اميدوارى دادن است و يا مشكل اقتصادى دارد و يا با همسايه و فرزند خود مشكل دارد كه بايد پا در ميانى كرد; پس بايد به سراغ دردهاى مردم رفت.

بعد از انقلاب كارهايى صورت گرفته است كه بايد مردم را به آن تشويق كرد. به عنوان مثال ستاد ديه و يا جمعيّت بيماران كليوى و بيماران سرطانى و يا جشن نيكوكارى و عاطفه ها كه اين روزها در آغاز سال تحصيلى در جريان است، و يا برنامه هايى كه براى حمايت از يتيمان درست شده است كه اين كارها دو فايده دارد: يكى خدمت به جامعه انسانى و ديگرى تبليغ دين است، وقتى كه پيامبر اين دين چنين مى فرمايد چنين دينى جاذبه پيدا مى كند.

امّا به يك درد سوزان هم بايد اشاره كنيم و آن اين كه در عصر و زمان ما وهّابيّت بى رحم و خون ريزى پيدا شده كه تعليمات عجيبى دارند و مى گويند هركس كه مشرك شد، خون، مال و عرضش مباح است، حال از نظر آنها مشرك كيست؟ كسى كه بگويد: «يا رسول الله اشفع لى عند الله»، اين را «محمّد بن عبدالوهاب» در كتابش مى گويد; با چنين طرز فكرى خون بى ارزش شده و آن بساط را در افغانستان و عراق به راه انداختند و چه بلايى بر سر انسان ها آوردند. حدود هشتاد سال قبل هم به كربلا حمله كردند و چقدر از زنها و بچّه ها را كشتند. اينها چهره اسلام را در دنيا خراب كردند به طورى كه در غرب به مسلمانان به ديده تروريست نگاه مى كنند.

ما بايد بگوييم اسلام آن نيست كه وهّابيّت مى گويد و اينها يك اقليّت و افرادى گرفتار اشتباه و نادانى و تعصّب هستند. اسلام آن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد و سراسر عاطفه و محبّت است و شاهد آن اين است كه از صد و چهارده سوره قرآن صد و سيزده سوره با بسم الله و عطوفت و رحمت عامّه و خاصّه شروع مى شود و فقط يك سوره در مورد خشونت است. پس اسلام دين محبّت و عاطفه است حتّى با مشركان هم دستور محبّت مى دهد.

اميدوارم كه ما با عمل نشان دهيم كه اسلام دين محبّت، عاطفه، صدق و امانت است تا اسلام را به جايگاه واقعى اش برگردانيم.

* * *

بحث در اين بود كه آيا حداكثر مهر اندازه معيّنى دارد؟ بيان شد كه ظاهر آيات و روايات دلالت مى كند كه حداكثر اندازه اى ندارد، اگر چه مهر سنگين را نمى پسندد. شواهدى هم از آيات و روايات ذكر كرديم كه از جمله آيه 20 سوره نساء بود كه لفظ «قنطار» در آن آمده بود.

«قنطار» از ماده قنطرة به معنى پل است از آنجا كه پل بزرگ است مال عظيم را هم قنطار مى گويند. بعضى به همين معنى قناعت كرده اند، ولى بعضى براى آن اندازه معين كرده اند به عنوان مثال «ملىء مسك ثور ذهبا» (به اندازه پوست گاو)، و بعضى آن را هشتاد هزار درهم دانسته اند مرحوم طبرسى در دو جا قنطار را مطرح مى كند يكى در ذيل اين آيه و ديگرى در اوائل سوره آل عمران ﴿و القناطير المقنطرة﴾[2] مفصّل بحث مى كند.

معناى ديگر قنطار به اندازه ديه انسان است و بعضى ديگر هزار و دويست أوقيه (چهل درهم) يعنى چهل و هشت هزار درهم گفته اند بعضى هزار و دويست مثقال طلا و يا هزار دينار گفته اند.

از مجموع اين اقوال استفاده مى شود كه معناى قنطار مال كثير است و اين كه بعضى مقدار مهر را مهر السنه گرفته اند (قول سيد مرتضى) صحيح نيست.

كلام سيّد مرتضى در انتصار در مسئله 164 چنين است:

و ممّا انفردت به الاماميّه أنّه لايتجاوز بالمهر خمس مأة درهم جياداً (سالم) قيمتها خمسون ديناراً فمازاد على ذلك ردّ الى هذه السنة و باقى الفقهاء يخالفون فى ذلك و الحجّة بعد اجماع الطائفة...[3]

دليل ديگر سيّد علاوه بر اجماع اين است كه مهر السنة قدر متيقّن و زائد بر آن مشكوك است و اصل در اينجا فساد است (اصل در معاملات فساد است).

اضف الى ذلك، يك روايت هم داريم كه همان روايت «مفضّل بن عمر» است كه مى گويد نبايد از مهر السنه تجاوز كرد كه مجموعاً سه دليل است:

اجماع

2- قدر متيقّن

روايت مفضّل بن عمر.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo