< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح/ ادامه حق اوّل زوج بر زوجه /

«حديث اخلاقى»

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): ثلاثة لا يستخفّ بحقّهم إلاّ منافق بيّن النّفاق: ذوالشيبة فى الإسلام و الإمام المقسط و معلّم الخير.[1]

ترجمه حديث:

سه گروه هستند كه حقّ آنها را فقط منافقان واضح النفاق كوچك مى شمرند: كسى كه عمرى را در اسلام گذرانده، پيشواى عادل و كسى كه نيكى را آموزش مى دهد.

شرح حديث:

سه گروه هستند كه حق اينها را تنها منافقان واضح النفاق كوچك مى شمرند:

1ـ پير شده در راه اسلام:

كسى كه عمرى را در اسلام گذرانده و موهايش در اسلام سفيد شده است، چرا كه نمى شود با اين سابقه در اسلام، هيچ پرونده روشنى نداشته باشد. در دنياى امروز متأسّفانه استخفاف حق ذوالشيبه كار رايجى شده و وقتى سنّ پدر و مادر كمى بالا مى رود آنها را به خانه سالمندان مى فرستند، بحمدالله اين برنامه به مملكت ما چندان سرايت نكرده و آمار نشان مى دهد كه نود و چند درصد از پدران و مادران در نزد فرزندانشان زندگى مى كنند.

2ـ پيشواى عادل.

3ـ معلّمان خير:

كسانى كه نيكى ها را به مردم ياد مى دهند كسى كه حقّ معلّمان خير را سبك بشمرد منافق بيّن النفاق است.

معلّم خير تعبير جالبى است. همه امورى كه داراى منشأ خيرى است در ذيل آن داخل است. علوم قرآن علومى مانند حديث، فقه، علوم طبيعى، پزشكى، علومى كه باعث آبادى جامعه است و علوم نشأت گرفته از مبادى الهى كه خير و بركتى براى جامعه دارد همه را شامل مى شود، چرا كه خير يكى از وسيعترين كلمات است و تمام پهنه جامعه انسانى را در بر مى گيرد.

احترامى كه در همين روايت كوتاه به مقام معلّم گذاشته شده، احترام بزرگى است چرا كه استخفاف كننده آن را منافق بينّ النفاق مى داند و چه خوب است كه روز شهادت استاد مطهّرى را روز معلم دانسته اند. من با ايشان رفاقت و معاشرت داشتم به خصوص در سال 42، چهل و پنج روز در زندان شاه بوديم. افراد را در مسافرت بهتر مى توان شناخت، خصوصاً در زندان كه نشان مى دهد چه اشخاص قويى هستند و در مقابل دشمن زانو نمى زنند. جايى كه ما در آن شب و روز زندگى مى كرديم حدوداً شصت و چند متر بود در حالى كه 53 نفر بوديم. صبح و شام در مسائل اخلاقى، كلامى و فلسفى بحث مى كرديم و توسّلات و منبرهايى هم بود و بهترين توسّلات و جلسات برگزار مى شد. چيزى نگذشت كه مأمورين زندان هم از پشت پنجره ها بحث ها را گوش مى دادند و كم كم يك رابطه عاطفى بين مأمورين زندان و زندانيان پيدا شد كه از نظر رؤساى آنها خطرناك بود و براى جلوگيرى از اين ارتباط پنجره ها را با آجر مسدود كردند.

من سه فضليت بزرگ را در مرحوم شهيد مطهرى ديدم:

1ـ نوع آورى، ابتكار و توليد علم:

متأسّفانه اين روزها عدّه اى به بازنويسى آثار و جمع آورى از كتب ديگران مشغولند كه كار درستى نيست بلكه بايد جاهاى خالى را پر كرد و نو آورى و توليد علم و ابتكار كرد و اين وظيفه حوزه ها و دانشگاهها است و تنها نبايد بر سر سفره ديگران بنشينيم بلكه بايد توليد علم كنيم تا ديگران از ما استفاده كنند، و يا نبايد از غربيها فقط اقتباس كنيم بلكه بايد خود توليد علم كنيم; در ميان ايرانيان به خصوص، و مسلمانان عموماً، بايد نوآورى وجود داشته باشد كما اين كه در سابق هم بوده است، البتّه نوآورى به اين معنا نيست كه چيزهاى جديدى بياوريم كه از محدوده ضوابط بيرون باشد بلكه در چهارچوب اصول و ضوابط مطالب جديد بياوريم.

2ـ شجاعت در بيان و قلم:

بسيارى هستند كه مطلبى را هم اگر بدست بياورند شجاعت بيان آن را ندارند در حالى كه اگر حق است بايد گفته شود. ما دانشمندان بزرگى داشتيم كه به خاطر نظراتشان مورد هجوم واقع شدند ولى بعد پذيرفته شدند، مثل حركت جوهرى ملاّصدرا كه در ابتدا با آن مخالفت شد.

3ـ درك نيازهاى زمان:

شهيد مطهّرى مى دانست كه امروز چه چيزى مورد نياز است و شبهات در دانشگاهها چيست؟ و در مجامع علمى خارج از كشور، اروپا و آمريكا چه نظريّاتى مطرح است و به همين دليل ايشان استاد دانشگاه شد تا نيازهاى آنها را پاسخ بگويد و فداكارى بزرگى كردند و اثرات مهمّى گذاشتند. به يقين دانشجويان آن روز كه امروز پست هاى كليدى دارند از دست پرورده هاى ايشان هستند.

به هر حال مقام علم و معلّم بسيار بالا است و كافى است براى اهميّت مقام علم و معلّم به اين نكته توجّه كنيم كه براى همه چيز حدّى هست ولى اسلام براى علم حدّى معيّن نكرده و از نظر زمان و مكان و معلّم و مقدار تلاش نامحدود است

نامحدود از نظر زمان زيرا مى فرمايد:

اطلبوا العلم من المهد إلى اللحد.

نامحدود از نظر مكان زيرا مى فرمايد:

اطلبوا العلم ولو بالسين (چين نقطه انتهايى آبادى در دنياى آن روز بود).

نامحدود از نظر مقدار تلاش زيرا مى فرمايد:

اطلبوا العلم ولو بخوض اللجج (فرو رفتن در اعماق درياها) و سفك المهج (خون قلب ريخته شود يعنى در راه علم شهيد شويد).

نامحدود از نظر معلّم زيرا مى فرمايد:

الحكمة ضالّة المؤمن أخذها حيثما وجدها.

به همين جهت مى گوييم در مقابل علوم غربى ها تعصّبى نداريم و معتقديم علم محترم است و وطن ندارد. در گذشته آنها بر سر علوم دانشمندان اسلام نشستند و امروز اگر ما از علوم آنها استفاده كنيم و چيزى به آنها اضافه كنيم اشكالى ندارد.

در مورد مقام عالم در اسلام تعبيرات جالبى وجود دارد از جمله اين كه مى فرمايد:

عالم ينتفع بعمله خير من ألف عابد.

* * *

بحث در حقوق زن و مرد بر يكديگر بود و بيان شد كه اوّلين حقّ مرد بر زن اين است كه زن از او اطاعت كند و گفتيم كه ما اطاعت مطلقه را قبول نداريم. بعضى معتقدند دفاع ما از حقوق زنان به معنى زن سالارى است در حالى كه دفاع ما از حقوق زنان به معنى زن سالارى نيست بلكه دفاع از مكتب اسلام است. زمانى بود كه بعضى با مطالعاتشان تبليغ مرد سالارى مى كردند ،ولى ما مى خواهيم كارى كنيم حقّ زنها به آنها داده شود تا افتخار كنند و زير پرچم اسلام بمانند كه اگر اين كار را نكنيم زير پرچم كنوانسيون دفاع از حقوق زنان مى روند.

پس ما اطاعت مطلقه مرأه نسبت به زوج را قبول نداريم. دو نفر از بزرگان هم باصراحت روى اين مسئله تأكيد كرده اند و معلوم مى شود كه ما در اين راه تنها نيستيم.

مرحوم صاحب رياض مى فرمايد:

فمتى ظهر من المرأة أمارة العصيان بتقطبها (اخم كردن) فى وجهه (در مقابل شوهر) و الضجر و السأم (سنگينى و ناراحتى) بحوائجه الّتى يجب عليها فعلها من مقدّمات الاستمتاع بأن تمتنع أو تتثاقل إذا دعاها اليه لامطلق حوائجه اذ لايجب عليها قضاء حاجته التّى لا تتعلّق بالإستمتاع.[2]

مرحوم آية الله خوانسارى هم بعد از نقل روايت محمّد بن مسلم و روايات ديگر مى فرمايد:

ولايخفى أنّها (روايات) مشتملة على الحقوق الواجبة و غير الواجبة فإنّما في رواية محمّد بن مسلم من قوله(عليه السلام) على المحكى «أن تطيعه و لا تعصيه» يشمل إطلاقه إلاطاعة و ترك العصيان فى كلّ أمر و من المعلوم عدم لزوم إطاعة الزوج فى غسل ثوبه و طبخ الخبز و غيره و سائر حوائجه.[3]

در ادامه مى فرمايد بعضى از مستحبّات در اين روايات است كه سيره زنان مؤمنه ما بر خلاف آن است چرا كه هرگز بهترين زينتها و بهترين عطرها و بهترين لباسها را تهيّه نمى كنند كه در اين روايات به آن امر شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo