< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / القول فى العيوب (العرج) /

مرحوم شهيد ثانى در مسالك مى فرمايد:

إنّ مفهوم الزمانة أمرٌ آخر غير المفهوم من العرج و مقتضى النصوص كون كلّ واحد منهما عيباً برأسه و ليس من باب المطلق و المقيّد فى شىء بل الظاهر من الزمانة أمرٌ آخر خفىّ لايطّلع عليه الرجال و العرج ليس كذلك.[1]

تا اين جا با اين بيانات، ما هم مثل شهيد ثانى مى خواهيم زمانه را عيب جداگانه اى بدانيم، ولى چيزى كه كار را مشكل مى كند، اين است كه كمتر كسى به آن فتوا داده است، پس اين دو حديث غير معمول بهاست و ناچاريم آن را كنار بگذاريم.

العمى

ششمين عيب از عيوب مختصّ نساء «عمى» است. مرحوم امام(ره) در مورد اين عيب مى فرمايد:

و العمى و هو ذهاب البصر عن العينين (ديد چشم از بين برود) و إن كانتا مفتوحتين ولااعتبار بالعور (يك چشمى) و لا بالعَشا (شب كور) و هى علّة فى العين لايبصر فى الليل و يبصر بالنهار و لابالعُمش و هو ضعف الرؤية مع سيلان الدمع فى غالب الاوقات.

اقوال:

مشهور عمى را از عيوب مختص به نساء مى دانند. مرحوم كاشف اللثام مى فرمايد:

و امّا العمى فالأظهر من المذهب أنّه موجب للخيار و حكى عليه المرتضى و ابن زهرة الاجماع.... و نسبه الشيخ فى الخلاف و المبسوط الى بعض الاصحاب و هو (كلام شيخ) يشعر بالمنع.[2]

مرحوم محقق ثانى در جامع المقاصد، مى فرمايد:

الظاهر من مذهب الأصحاب أنّ العمى عيب فى المرأة تردّ به،[3] در ادامه از مبسوط و خلاف نقل مى كند كه عيب نيست، چون كل عيوب را شش تا شمرده و عمى را از عيوب ندانسته اند.

دليل مشهور: روايات

دليل مشهور چند روايت است كه در بين آنها روايت صحيحه هم وجود دارد.

*...عن محمد بن مسلم قال: قال أبوجعفر(عليه السلام): تردّ العمياء و البرصاء و الجذماء و العرجاء.[4]

*... عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر(عليه السلام) قال: تردّ البرصاء و العمياء و العرجاء.[5]

ظاهراً اين روايت با روايت قبل يكى است كه در روايت اوّل چهار عيب و در روايت دوّم سه عيب ذكر شده است.

*... عن داوود بن سرحان (روايت صحيحه است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى الرجل يتزّوج المرأة فيؤتى بها عمياء أو برصاء أو عرجاء قال: تردّ على وليّها الحديث.[6]

*و فى المقنع قال: روى فى الحديث أنّ العمياء و العرجاء تردّ (اين روايت مرسله است و ظاهراً همان مضمون روايات سابق را مرحوم صدوق در مقنع نقل كرده است).[7]

به حسب ظاهر چهار روايت ولى در واقع دو روايت است كه البتّه صحيحه است. مرحوم حاجى نورى هم در مستدرك دو روايت اضافه كرده است.

مجموع احاديث كه در بين آنها صحيحه هم وجود دارد و متضافر و معمول بهاى اصحاب است، براى اثبات مطلب كافى است.

اضف الى ذلك ادلّه عامّه اى هم كه سابقاً به آن استدلال مى كرديم مثل لاضرر و لاحرج در اين جا قابل استدلال است و بهتر از اين دو، دليل تدليس است، چرا كه زن داراى اين عيب بوده و نگفته اند كه تدليس است.

دليل قائلين به عدم خيار:

تمسّك به اصالة اللزوم:

اصل در عقود لزوم است.

جواب از دليل: در اين جا دليل خاص (روايت) داريم و اصل در مقابل دليل نمى تواند مقاومت كند.

تمسّك به حصر مستفاد از روايات:

روايات باب، عيوب را منحصر در چهار عيب دانسته اند و عمى در بين آنها نيست.

جواب از دليل: بعضى جواب داده اند كلمه «انّما» كه شما از آن استفاده حصر مى كنيد در نسخه كافى نيست، ولى دو روايت داشتيم كه مى فرمود: و أمّا ما سوى ذلك فلا،[8] پس نبودن «انّما» در نسخه كافى جواب نمى شود، و حلّ مشكل همان راهى است كه سابقاً عرض كرديم يعنى يا حصر را اضافى بدانيم و يا عيوب را درجه بندى كرده و بگوييم اين روايات عيوب درجه اوّل را بيان كرده اند كه نظير اين مسئله را در ابواب ديگر هم مثل صوم داشتيم.

و امّا اعور، أعشا، أعمش و... اطلاق روايات اين موارد را شامل نمى شود چون منظور از اعمى كسى است كه اصلا ديد ندارد و به شب كور و يك چشمى و... اعمى نمى گويند، علاوه بر اين يكى دو روايت هم داشتيم كه مى فرمود اعور عيب نيست.

نتيجه:

آنچه مرحوم امام(ره) فتوا دادند و مشهور هم همان را گفتند فتواى صحيح است و فقط اعمى عيب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo