< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 9 /

تذكرات:

واقعه 8 شوال:

روز 8 شوال مصادف با حادثه تلخ ويران كردن قبور ائمّه بقيع(عليهم السلام) به دست وهابيان متعصّب است اشتباه واضح و آميخته با تعصّب سبب شد كه آثار اسلامى را از بين برده و تبديل به ويرانه كنند مردم دنيا آثار گذشتگان را حفظ مى كنند ولى وهّابيت همه آثار اسلامى را از بين بردند، در ذيل اين نكته ذكر اين مطلب لازم است كه عوام گاهى كارهائى مى كنند كه به دست اين دشمنان نادان بهانه مى دهند مثلا در 28 صفر در صحن مطهّر امام رضا(عليه السلام)بعضى از افراد صورت هاى خود را به روى زمين مى كشند و خون جارى مى شود و يا بعضى از مداحّ هاى بى سواد اشعار كفرآميز مى خوانند و فكر مى كنند ولايت است بلكه عداوت است و يا خود را سگ امام حسين(عليه السلام)مى دانند و پارس مى كنند، خطر اين افراد نادان از وهابيّها كمتر نيست و اين در واقع نوعى غلّو است كه خود ائمّه(عليهم السلام)از آن بى زار بودند.

اختلاف در عيد فطر:

رؤيت هلال از احكام شرع نيست بلكه از موضوعات است و بر مجتهد هم اگر ثابت شود تا زمانى كه براى مقلّد اطمينان حاصل نشود كافى نيست، چون خود مجتهد كه نديده بلكه دو شاهد عادل خبر داده اند. البته اگر موضوع پيچيده باشد، باز تشخيص آن كار مرجع است، ولى رؤيت هلال موضوع پيچيده اى نيست، پس اگر بر من ثابت شد افطار مى كنم ولى شما تا زمانى كه يقين نكرديد نمى توانيد افطار كنيد، مثل اين كه شما يقين به دخول ظهر كرده و نماز ظهر مى خوانيد ولى من يقين پيدا نمى كنم و آن را تأخير مى اندازم.

اين مسئله اى نيست كه جار و جنجال داشته باشد و مهمّ نيست، ولى بايد كارى كرد كه شكوه عيد از بين نرود و به صورت واحد درآيد، چه بهتر كه شب عيد تمام اطلاعاتى كه به دفتر مراجع مى رسد نمايندگان همه دفاتر گردهم آيند و آنها را جمع بندى كرده و به قول واحد رسيده و اعلام كنند، شكىّ نيست كه اين شكوه و عظمت بيشترى دارد و ما روى اين قضيّه كار مى كنيم.

ولى بايد دانست وقتى اجماع علماى نجوم بر اين است كه رؤيت هلال امكان ندارد بايد شياع باشد تا يقين حاصل و روايات هم به اين دلالت دارد «لو رآه واحد رآه مأة» در هواى صاف قِلّت اظهار رؤيت، محتمل خطاى باصره است پس در ميان 60 ميليون، رؤيت 20 نفر كفايت مى كند و شياع لازم است و با حسن نيّتى كه در همه مراجع است فكرى خواهد شد كه اين مطلب ديگر تكرار نشود با دقتّ كنيد در مواجهه با مردم اين مسئله را خيلى مهم جلوه ندهيد چون اختلاف در تشخيص موضوعات است و اختلاف در تشخيص موضوعات چيز عجيبى نيست كما اين كه دو طبيب در تشخيص بيمارى اختلاف مى كنند.

تهاجم وحشيانه در سامرّا:

در دنيايى كه دم از دموكراسى و حقوق بشر مى زند، كشورى از آن گوشه دنيا به بهانه واهىِ يافتن سلاح هاى كشتار جمعى به كشورى حمله مى كند و انواع جنايات را مرتكب مى شود. آنها هرچه در عراق بمانند منفورترند، اگر قبل از پيش آمدن اين حادثه از عراق خارج شده بودند، اين قدر براى آنها بد نمى شد چرا كه تمام دنيا از اين حادثه ابراز انزجار كرده اند. مصلحت آنها در اين است كه بيش از اين آبروى خود را نبرند و هرچه زودتر كشور را به دست صاحبانش و يا به سازمان ملل بسپارند. ما حادثه حمله به مردم بى دفاع سامرا و هتك حرمت را محكوم مى كنيم و از عوامل آن متنفّريم و معتقديم كه به دست آنها امنيّت ايجاد نمى شود و اگر امنيّتى باشد به دست سازمان ملل ايجاد مى شود و از خدا مى خواهيم كه شرّ اشرار و ظالمين را نه تنها از عراق بلكه از افغانستان، فلسطين و تمام كشورهاى اسلامى كوتاه كند.

* * *

بحث در مسئله نهم از مسائل عقد متعه در اين بود كه ذكر اجل واجب و از اركان متعه است. اين مسئله داراى فروعى بود و فرع دوّم آن در مورد عدم ذكر اجل، و داراى چهار قول بود. صاحب رياض[1] اين چهار قول را ذكر مى كند.

و مرحوم محقق ثانى سه قول از اين چهار قول را در جامع المقاصد[2] نقل مى كند و شهيد ثانى در مسالك[3] قول چهارمى را هم اضافه مى كند. از اين چهار قول، دو قول مطلق و دو قول به تفصيل بود:

1- در صورت فراموش شدن اجل ينقلب المتعة دائماً مطلقا (عمداً يا سهواً و به هر لفظى كه باشد) كه اين قول مشهور بود.

2- يبطل مطلقا كه طرفداران زيادى مثل علاّمه، پدر علاّمه، فرزند علاّمه (فخر المحققين)، شرح لمعه، صاحب رياض، صاحب حدائق[4] ، فاضل اصفهانى در كشف اللثام[5] و جماعت ديگرى دارد.

3- تفصيل بين جايى كه الفاظ انشاء «انكحت و زوجّت» است و جايى كه لفظ آن «متّعت» است كه در صورت اوّل صحيح است چون اين الفاظ قابليّت براى عقد دائم و موّقت را دارد ولى اگر متّعت بگويد باطل است چون قابليّت براى عقد دائم ندارد; اين قول را از مرحوم ابن ادريس حلّى نقل كرده اند.

4- فرق بين جايى كه از روى نسيان باشد و جايى كه عمدى باشد، اگر از روى نسيان باشد باطل و اگر عمدى باشد منقلب به دوام مى شود. قائل اين قول معلوم نيست.

بنابراين مسئله پيچيده است و امام راحل(ره) هم طرفدار قول مشهور است. ما ابتدا سراغ مقتضاى قواعد مى رويم بعد بايد ديد روايات تا چه اندازه با قاعده هماهنگ است.

مقتضاى قاعده:

مقتضاى قاعده اين است كه «العقود تابعة للقصود»، و عقد نكاح بر دو قسم است و در اينجا قصد عقد موّقت داشته، اگر بگوييد تبديل به دائم مى شود مصداق «ما وقع لم يقصد و ما قصد لم يقع»است و جايى در فقه نداريم كه بدون قصد، عقدى را بپذيريم پس قاعده اقتضا مى كند كه در اينجا بگوييم عقد باطل است.

ان قلت: زوجيّت، زوجيّت است و ما يك چيز بيشتر نداريم كه همان زوجيّت است و اگر ذكر اجل كردند، منقطع است و اگر ذكر اجل نكردند دائم است، پس زوجيّت يك ماهيّت است و دو ماهيّت نيست و تفاوت فقط در ذكر اجل است.

قلنا: درست است كه هر دو در زوجيّت شريك هستند و اگر چه در بعضى از احكام شريكند ولى دوشاخه زوجيّت در احكام متفاوتند يكى نفقه دارد و ديگرى ندارد، يكى اِرث دارد و ديگرى ندارد، يكى حق قسم دارد و ديگرى ندارد و شخص قصد كرده بود سراغ آن قسم از نكاح برود كه مسئوليّت آن كمتر است چرا كه اين احكام مورد نظر مردم است.

پس طبق قاعده عقد باطل است، بله اگر در مقام دعوى باشد از اين زوج نمى پذيرند كه قصد عقد موّقت داشته و فراموش كرده اجل را ذكر كند. در اين صورت قاضى حكم مى كند كه عقد دائم است، ولكن بحث ما در مقام اثبات و مقام دعوا نيست، بلكه بحث ما در مقام ثبوت است، يعنى واقعاً مى دانيم راست مى گويد و اصلا دعوايى هم نيست و فقط مى خواهد بداند كه تكليفش چيست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo