< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 8 /

بحث در مسئله هشتم از مسائل مانعيت كفر در نكاح مخالف به ادلّه قائلين به طهارت مخالف رسيد. دليل اوّل كه سيره ائمّه(عليهم السلام) و مسلمين بود بيان شد.

احاديث باب اسلام و ايمان:

احاديثى در مورد اين كه اسلام و ايمان به چه حاصل مى شود وارد شده است. مرحوم كلينى در اوائل ج 2 از اصول كافى روايات عديده اى براى فرق بين اسلام و ايمان ذكر كرده كه از آنها استفاده مى شود اسلام به شهادتين است و در اين صورت ذبائح و نكاح آنها حلال است، كه بعضى ضعيف و بعضى معتبر است ولى در مجموع چون متضافر است نياز به بحث از سند نداريم:

*... عن سفيان بن السمط قال: سأل رجل اباعبداللّه(عليه السلام) عن الاسلام و الايمان ما الفرق بينهما؟ فلم يجبه ثم سأله فلم يجبه، ثم التقيا فى الطريق و قد أزف من الرجل الرحيل (نزديك بود كوچ كردن) فقال له ابوعبداللّه(عليه السلام): كانّه قد أزف منك رحيل؟ فقال: نعم: فقال: فالقنى فى البيت فلقيه فسأله عن الاسلام و الايمان ما الفرق بينهما؟ فقال: الاسلام هو الظاهر الذى عليه الناس شهادة ان لا اله الا اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمداً عبده و رسوله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و حجّ البيت و صيام شهر رمضان فهذا الاسلام و قال: الايمان معرفة هذا الامر (ولايت) مع هذا فان أقرّبها (اسلام) و لم يعرف هذا الامر (ولايت) كان مسلماً و كان ضالا.[1]

اين روايت با صراحت مى گويد كه مخالفين مسلمان هستند، پس احكام اسلام (مناكح، مذابح، طهارت) بر آنها جارى است.

* عن قاسم الصيرفى شريك المفضل (سند روايت مشكل دارد) قال: سمعت اباعبداللّه(عليه السلام) يقول: الاسلام يحقن به الدم و تؤدّى به الامانة و تستحل به الفروج و الثواب على الايمان.[2]

مگر امانت را به غير مسلمانان نبايد برگرداند كه حضرت مى فرمايد «تؤدّى به الامانة»؟

احتمال دارد نوعى تأكيد باشد چون امانت در مورد همه بايد ادا شود ولى در مورد مسلمان حتماً بايد رعايت شود.

*... عن سماعة (سند معتبر است) عن الصادق(عليه السلام) قال: قلت لابى عبداللّه(عليه السلام): أخبرنى عن الاسلام و الايمان أهما مختلفان؟ فقال: انّ الايمان يشارك الاسلام و الاسلام لا يشارك الايمان (ايمان شريك اسلام است ولى اسلام هميشه شريك ايمان نيست يعنى بين اين دو عموم و خصوص مطلق است مثال جالبى در اين باب آورده شده به اين بيان كه ايمان مانند كعبه و اسلام مانند مسجدالحرام است، پس كسى كه وارد كعبه شده حتماً وارد مسجدالحرام شده است ولى كسى كه داخل در مسجدالحرام شده حتماً داخل در كعبه نيست) فقلت فصفهما لى فقال: الاسلام شهادة أن لا اله الاّ اللّه و التصديق برسول اللّه(صلى الله عليه وآله) به (شهادتين) حُقنت الدماء (خون محفوظ است) و عليه جرت المناكح و المواريث و على ظاهره (اسلام) جماعة الناس (مخالفين ظاهر اسلام را دارند پس نمى توان گفت نجس هستند) و الايمان الهدى و ما يثبت فى القلوب من صفة الاسلام و ما ظهر من العمل به... .[3]

نكته: بين اسلام و ايمان دو گونه فرق گذاشته شده:

1- اسلام شهادتين و ايمان ولايت است.

2- اسلام شهادتين و ايمان آن چيزى است كه در دل نهفته و آثار آن در عمل آشكار مى شود به عبارت ديگر اسلام شهادتين زبانى است ولى ايمان در دل است و آثار آن در اعضا و جوارح ظاهر مى شود.

براى ما تفاوت ندارد و هر دو صحيح است و مهم اين است كه كسى كه شهادتين بگويد مسلمان و طاهر است.

* حمران بن اعين عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: سمعته يقول: الايمان ما استقرّ فى القلب و افضى (مى كشاند) به الى اللّه عزّوجلّ و صدقه العمل بالطاعة للّه و التسليم لامره و اسلام ما ظهر من قول أو فعل و هو الذى عليه جماعة الناس من الفِرَق كلّها (پس تمام فرق مسلمين را شامل است) و به حُقنت الدماء و عليه جرت المواريث و جاز النكاح (مطلق است چه زن بدهى و چه زن بگيرى هر دو را شامل است)... .[4]

اين باب بيش از چهار حديث دارد ولى اين چهار حديث از بقيّه روشن تر است.

3- روايات كتاب الطهارة:

رواياتى كه در كتاب الطهارة آمده و از آنها حجّيت بر طهارت به واسطه سه چيز استفاده مى شود:

1- يد مسلم: مخالف اگر معاند نباشد پاك است.

2- سوق مسلمين: هر چه در سوق مسلمين باشد پاك است و اگر ذبيحه هم باشد ذبح اسلامى است در حالى كه غالب سوق مسلمين از مخالفين بودند حتّى اگر در سوق مسلمين غير مسلمين هم باشند و نشناسيم چون غلبه با مسلمين است، پاك هستند و احكام اسلام جارى است.

3- بلاد مسلمين: اگر در بلاد اسلام چيزى ديده شود كه در سوق هم نيست پاك است. مثال روايت اين است كه سائل از امام پرسيد اگر در جاده اى سفره غذايى پيدا كرديم چه كنيم؟ حضرت فرمود قيمت كنيد و بخوريد چون اگر بماند فاسد مى شود و اگر صاحب آن پيدا شد پولش را بدهيد، راوى عرض مى كند كه نمى دانيم سفره براى شخص مسلمان است يا مجوس حضرت مى فرمايد چون نمى دانيد بخوريد پس بلاد مسلمانان هم علاوه بر سوق و يد مسلم حجّت است.

*... عن اسحاق بن عمار عن العبد الصالح (امام كاظم(عليه السلام)) انّه قال: لا بأس بالصلوة فى الفراء اليمانى (دو گونه تلفظ مى شود: فَراء به معنى گوره خرو ديگرى فِراء جمع فَروْ به معنى پوشش است) و فى ما صنع فى ارض الاسلام قلت: فان كان فيها غير اهل الاسلام؟ قال: اذا كان الغالب عليها المسلمين فلا بأس (آيا غالب شيعيان بودند؟ خير اكثريّت با مخالفين بود پس شاهد بحث ماست).[5]

* و عنه عن سعد بن اسماعيل عن ابيه اسماعيل بن عيسى قال: سألت اباالحسن(عليه السلام) عن جلود الفراء يشتريها الرجل فى سوق من اسواق الجبل (بلاد ايران) أيسأل عن ذكاته اذا كان البائع مسلماً غير عارف (مخالف است)؟ قال: عليكم انتم أن تسألوا عنه اذا رأيتم المشركين يبيعون ذلك و اذا رأيتم يصلّون فيه فلا تسئلوا عنه.[6]

از اين روايت هم استفاده مى شود كه مخالفين مسلمانند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo