< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 7 / فى نكاح النّصاب و الغلاة

مسألة 7: لا يجوز للمؤمنة ان تنكح الناصب المعلن بعداوة اهل البيت(عليهم السلام) ولا الغالى المعتقد بألوهيتهم أو نبوتهم و كذا لا يجوز للمؤمن أن ينكح الناصبيّة و الغالية لانهما بحكم الكفّار و ان انتحلا دين الاسلام (دين اسلام را به عنوان دين خودش پذيرفته است).

عنوان مسئله:

در اين مسئله بحث در ناصبى و غُلات است و مى فرمايد زن مؤمنه نمى تواند همسر يك مرد ناصبى يا يكى از غلات شود و همچنين مرد مؤمن هم نمى تواند با زن ناصبى يا غلات ازدواج كند.

مسئله در واقع دو صورت دارد يكى بحث غلات است و ديگرى بحث نصّاب، و هر كدام دو شاخه دارد گاهى زن، ناصبى يا غالى است و گاهى مرد، ولى چون از نظر حكم و ادلّه (غير از روايات) با هم شريك هستند آنها را با هم ذكر مى كنيم.

اقوال:

مسئله از نظر اقوال اجماعى است چرا كه كفر غلات و نصّاب اجماعى است كه در بحث نجاست الكافر در جواهر[1] از آن بحث شده و ادّعاى اجماع شده است.

ادلّه:

اجماع:

اگر نگوييد اجماع مدركى است همين اجماع براى ما ثابت مى كند كه نكاح با ناصبى و غلات باطل است و نقل خلاف هم نشده پس نوعى اجماع محصّل است.

عمومات بطلان نكاح كافر و كافره:

غلات كسانى هستند كه در مورد ائمه(عليهم السلام) تجاوز از حد كرده اند، و نُصّاب كسانى هستند كه آنها را دون الحدّ مى دانند. مصداق كلام مولى(عليه السلام) كه مى فرمايد:

هلك فىّ رجلان محبّ غال و مبغض قال (كسى كه بد و بى راه مى گويد) هر دو گمراه هستند. همچنين فرمودند:

بر ما پيشى نگيريد و از ما هم عقب نمايند بلكه همراه ما باشيد.

غلات كسانى هستند كه به الوهيّت على(عليه السلام) يا بعضى ديگر از ائمّه(عليهم السلام) قائل هستند. اين عدّه توحيدشان صحيح نيست به اين بيان كه يا على(عليه السلام) را در كنار خدا قرار مى دهند و يا منكر خدايى، غير از على(عليه السلام) هستند كه اينها همه كافرند.

بعضى گفته اند كه كافر بودن اينها به خاطر انكار الوهيّت نيست بلكه خدا را على(عليه السلام) مى دانند (مثل غلات زمان ما كه در بين بعضى از مدّاحان پيدا شده و باعث مى شود نسبت هاى نادرستى به شيعه دهند) و خطاى مصداقى دارند، يعنى به ائمّه نسبت خدايى مى دهند بنابراين كفر اينها به جهت انكار ضروريّات است نه انكار الوهيت، (ضرورت دين اين است كه ائمه خالق، رازق و... نيستند، بلكه خداوند خالق و رزاق است).

ولكن الانصاف: در عرف متشرّعه اينها را منكر خدا مى دانند چون آن اللّهى كه در قرآن آمده، قبول ندارند و اگر على را به عنوان «اللّه» بپذيرند آن اللّه را كه در قرآن است قبول نكرده اند پس كفر اينها به سبب انكار الوهية يا نبوّت است ولو منكر ضروريّات هم باشند.

دليل بر كفر ناصبى ها همان رواياتى است كه دليل بر نجاست نواصب است و در كتاب الطهارة در باب نجاست كفّار آمده است پس اينها هم بالاجماع كافر هستند.

ناصبى كيست؟ آيا عداوت اهل بيت معيار است يا عداوت شيعه؟ آيا صبّ و لعن معيار است يا نه؟ كه بحث از آن بعداً خواهد آمد.

حال كه كفر غلات و ناصبين ثابت شد به مقتضاى ﴿ولا تمسكوا بعصم الكوافر﴾ بطلان نكاح آنها ثابت مى شود چه ابتداءً و چه استدامةً الاّ مواردى كه استثنا شده بود (كتابيّه).

روايات خاصّه:

در اينجا ادلّه نواصب از ادلّه غلات جدا مى شود. در باب 10 از ابواب ما يحرم بالكفر هفده روايت در خصوص ناصبى آمده است كه بسيارى از اين روايات بر ما نحن فيه دلالت دارد، بعضى ضعيف السند و بعضى صحيح السند است ولى چون متضافر است از اسناد آنها بحث نمى كنيم.

طايفه اوّل: احاديث فضيل بن يسار

از مجموع احاديث اين باب شش حديث از فضيل بن يسار است. آيا يك حديث بوده كه به عبارات مختلف نقل شده است؟

بعيد است، چون بعضى از اين روايات از امام صادق(عليه السلام) و بعضى از امام باقر(عليه السلام)است و مضامين آنها هم مختلف است، بعضى در مورد زن ناصبى و بعضى در مورد مرد ناصبى است.

از لابه لاى روايات معلوم مى شود كه فضيل يا بصرى بوده و يا در بصره رفت و آمد زيادى داشته است و بگفته خودش در يكى از روايات، در بصره ناصبى ها زياد بوده اند و لذا به حكم ابتلاء، فضيل از ناصبى ها زياد سؤال كرده است.

*... عن فضيل بن يسار عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: لا يتزوّج المؤمن الناصبة المعروفة بذلك.[2]

*... عن الفضيل بن يسار عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: قال له الفضيل: أزوّج الناصب؟ قال: لا ولا كرامة (فايده و بركتى ندارد) قلت: جعلت فداك واللّه انى لاقول لك هذا ولو جائنى بيت ملآن دراهم ما فعلت (فضيل مى گويد من منظورم سؤال از حكم بود و الاّ اگر بخواهند ناصبى ها دختر مرا بگيرند و در مقابل يك خانه پر از درهم كرده و به من بدهند من دخترم را به آنها نمى دهم).[3]

*... عن الفضيل بن يسار قال: قلت لابى عبداللّه(عليه السلام) انّ لامرأتى أختا عارفة على رأينا (مذهب ما) و ليس رأينا بالبصرة الا قليل فأزوّجها ممّن لا يرى رأيها؟ (كسى كه اين عقيده را ندارد) قال: لا ولا نعمة، انّ اللّه عزوّجل يقول: ﴿فلا ترجعوهنّ الى الكفّار لا هنّ حل لهم ولا هم يحلّون لهنّ﴾.[4]

*... عن الفضيل بن يسار قال: سألت اباعبداللّه(عليه السلام) عن نكاح الناصب فقال: لا واللّه ما يحلّ قال فضيل: ثم سألته مرّة أخرى فقلت: جعلت فداك ما تقول فى نكاحهم؟ قال: و المرتدّ عارفة؟ (شيعه است) قال: عارفة، قال: ان العارفة لا توضع الاّ عند عارف.[5]

*... عن الفضيل بن يسار قال: سألت اباجعفر(عليه السلام) عن المرأة العارفة هل أزوّجها الناصب؟ قال: لا، لانّ الناصب كافر الحديث.[6]

*... عن فضيل بن يسار عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: ذكر النّصاب فقال: لا تناكحهم (نه زن بگيريد و نه زن بدهيد) ولا تأكل ذبيحتهم ولا تسكن معهم.[7]

جمع بندى: اگر جز اين شش روايت، روايتى ديگر نبود براى ما كافى بود. از مجموع اين روايات استفاده مى شود كه فضيل گرفتار اين مسئله بوده و كراراً سؤال كرده است و از ضميمه اينها به هم حكم مسئله روشن مى شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo