< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 5 /

حديث اخلاقى: برآوردن نياز دشمن

متن حديث:

قال الصادق(عليه السلام) انّى لاسارع الى حاجة عدوّى خوفاً أن أردّه فيستغنى عنّى.[1]

ترجمه حديث:

من سرعت مى كنم در قضاى حاجت دشمنم براى اين كه مى ترسم عقب بياندازم و او از من بى نياز شود و اين براى من مايه تأسّف است كه دشمن به من نياز پيدا كند و من نياز او را برنياورم.

شرح حديث:

دانشمندان علم اجتماع اختلاف دارند كه آيا در جامعه بشرى اصالت با جامعه است يا فرد؟ به عبارت ديگر فرد اصيل است يا جمع؟

آنچه معلوم است اين است كه از نظر طبيعى تا اجزاء نباشد كل نيست، و تا افراد نباشد جامعه نيست، تا قطره ها نباشد دريا نيست و جماعت از افراد تشكيل شده است بنابراين اصل اجزاء افراد است ولى منظور آنها اين نيست، بلكه منظورشان يكى از اين دو چيز است:

اصالت جامعه:

بركات و آثار براى جمع و جامعه است و آثار فرد جزئى است و انسان هاى مستقل به تنهايى آثار و بركات چندانى ندارند بلكه آثار علمى و پيشرفت ها و تمدّن ها براى جمع است پس اصل به معنى پايه پربركت و منظور از آن جماعت است.

اصالت فرد:

در تضادّ بين منافع فرد و جامعه اگر منافع جامعه را بخواهيم، باعث مى شود افراد قربانى شوند.

طرفداران اصالت جامعه منافع جمع را مقدّم مى كنند. اسلام هم اصالت الاجتماعى است و مى گويد يداللّه مع الجماعة، عليك بالسواد الاعظم و الشاذ من الغنم للذئب پس مطابق اين تعبيرات هر چه هست در جامعه است و در جاهايى افراد بايد فداى جامعه شوند. وقتى كيان اسلام به خطر مى افتد افرادى بايد قربانى شوند و حركت هاى انتحارى در اصل شهادت طلبانه هستند يعنى شخص خود را قربانى دين اسلام مى كند.

عبادت هاى ما هم جمعى است به عنوان مثال نماز رسمى، نماز جماعت است و يا عمره مراسم فردى است ولى مهمّ حج است كه گروهى و جمعى است، پس اسلام طرفدار جامعه است، و بر همين اساس يكى از چيزهايى كه در اسلام جايگاه مهمّى دارد كمك هاى مردمى است، در همين راستا مى فرمايد: الناس كلهم عيال اللّه، انفاق در راه خدا هم انفاق بر بندگان خداست و مى فرمايد ﴿لن تنالوا البر حتّى تنفقوا ممّا تحبون﴾ اگر مى خواهيد بنده خوبى باشيد انفاق كنيد.

در پاداش هاى اسلامى هيچ چيز مانند انفاق پاداش ندارد. در بعضى از تعابير براى اعمال حسنه ده برابر و در بعضى هفتاد برابر ثواب گفته شده است ولى در مورد انفاق حداقل ثواب آن هفتصد برابر است: مثل ﴿الذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه كمثل حبّة انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة مئة حبّة واللّه يضاعف لمن يشاء﴾ (ضِعف به معنى دو برابر نيست بلكه به چند برابر هم مى گويند).[2]

مهمتر اين كه كمك شوندگان فقط مسلمانان نيستند بلكه مى فرمايد: لكل كبد حرّاء اجر، كه حتّى حيوان را هم شامل مى شود، پس دامنه كمك ها و انفاق شامل دوست و دشمن، مسلمان و غير مسلمان و انسان و حيوان مى شود، نمونه آن حديث امام صادق(عليه السلام)است كه مى فرمايد اگر كسى چيزى از من بخواهد و دشمن من باشد بيشتر عجله مى كنم تا اين كه مبادا سراغ من نيايد تا من از كمك به دشمن محروم شوم.

حال با وجود اين تعاليم چگونه اين مكتب را به خشونت متّهم مى كنند؟! در كدام ملّيت چنين برنامه هايى را سراغ داريد؟ اين برنامه ها است كه به اسلام جاذبه مى دهد. انتقام باعث تداوم عداوت و اگر ادامه يابد به جاهاى خطرناك مى رسد ولى چيزى كه عداوت را خاتمه مى دهد عدم مقابله به مثل است.

اگر مى خواهيد مردم عاشق امام زمان، ائمه و پيامبر شوند راه آن عمل به اين تعاليم است.

* * *

بحث در مسئله 5 از مسائل نكاح با كفّار در نكاح مرتدّ به ادلّه رسيد دليل اوّل اجماع بود و گفتيم در اين مسئله اجماع مهم است و مدركى نيست و دليل اهميّت اجماع در اين مسئله از اين جهت است كه روايات مسئله همه شقوق را ندارد.

دليل دوّم قواعد و دليل سوّم روايات بود، كه يك روايت بيان شد و امّا سه روايت ديگر:

*... عن محمّد بن يحيى، عن احمد بن محمّد، جميعاً عن ابن محبوب على العلا، عن محمّد بن مسلم (طريق معتبر است) قال: سألت اباجعفر(عليه السلام) عن المرتد فقال: من رغب عن الاسلام و كفر بما أنزل على محمد(صلى الله عليه وآله) بعد اسلامه (فطرى و ملّى ندارد) فلا توبة له و قد وجب قتله و بانت منه امرأته و يقسّم ما ترك على ولده.[3]

اين روايت از «محمّد بن مسلم» است كه دو طريق دارد كه در يك طريق «سهل بن زياد» است كه مشكل دارد و در طريق ديگر سهل بن زياد نيست پس معتبر است.

اين روايت هر چهار حكم را دارد ولى تمام مقصود ما را ثابت نمى كند چون:

اوّلا: در مورد مرد است.

ثانياً: در مورد مرتدّ فطرى است و مى گويد: «لا توبة له» پس دو شقّ ديگر مسئله را نمى گويد، شايد اين كه مى فرمايد «على ولده» شاهد بر دخول باشد.

* و عن عدّة من اصحابنا، عن سهل بن زياد، عن محمّد بن الحسن بن شمّون، عن عبداللّه بن عبدالرحمن، عن مسمع بن عبدالملك (مشكل سندى دارد چون سهل بن زياد در سند است، علاوه بر اين محمّد بن الحسن بن شمّون دارد كه رواياتش مورد قبول نيست و بعضى از علماى رجال او را تكذيب كرده اند. او صد و چهارده سال عمر كرده و تعداد اولادش زياد بوده و يكى از ائمه به چهل نفر از عائله او انفاق مى كردند بنابراين چند امام را درك كرده است) عن ابى عبداللّه(عليه السلام)قال: قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) المرتدّ عن الاسلام تعزل عنه امرأته ولا تؤكل ذبيحته و يستطاب ثلاثة ايّام فان تاب و الاّ قتل يوم الرابع.[4]

اين روايت هم از مدّعاى ما كوتاه است و در مورد مرتدّ ملّى است چون يستتاب مى گويد و از دخول ولا دخول صحبت نمى كند پس تمام صور مسئله از اين روايت قابل اثبات نيست.

*... عن ابى بكر الحضرمى (عبداللّه بن محمّد مجهول الحال و سند ضعيف است) عن ابى عبداللّه(عليه السلام)قال: اذا ارتدّ الرجل المسلم عن الاسلام بانت منه امرأته كما تبين المطلّقه (مرتدّ فطرى خارج مى شود چون مرتدّ فطرى «كما تموت» است) فان قتل أو مات قبل انقضاء العدّة فهى ترثه فى العدّة (با اين قسمت كارى نداريم بلكه با نكاح آن كار داريم)... [5]

اين حديث هم گوشه اى از مدّعا را ثابت مى كند.

جمع بندى: ما سه راه براى اثبات مسئله داشتيم كه يكى اجماع بود كه همه صور را شامل مى شد راه دوّم قواعد بود كه مجمعين بعيد است همه آن را قبول كنند، راه سوّم روايات بود كه بعضى از صور را مى گفت پس براى اثبات مسئله يا بايد سراغ اجماع برويم كه مدركى نيست و يا بايد سراغ قواعد برويم.

نتيجه: الاقوى ما ذكره الاصحاب.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo