< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 4 /

حديث اخلاقى هفته

مقدمه:

در آستانه ميلاد نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) و امام صادق(عليه السلام) قرار داريم و به مناسبت روز چهارشنبه حديث اخلاقى سابق را كه در مورد صفات مؤمن كامل الايمان بود ادامه داده و شش صفت ديگر را بيان مى كنيم.

متن حديث:

... إن سلك مع اهل الدنيا كان اكيسهم و إن سلك مع اهل الآخرة كان أورعهم لا يرضى فى كسبه بشبهة ولا يعمل فى دينه برخصة يعطف على اخيه بزلّته و يرعى ما مضى من قديم صحبته.[1]

ترجمه حديث:

... مؤمن كامل كسى است كه اگر در كنار اهل دنيا قرار گيرد از همه باهوش تر است و در صف اهل آخرت باتقواترين است در كسب و كارش سراغ شبهات و در دينش سراغ رخصت ها نمى رود اگر برادرش لغزشى كرد مى گذرد و سوابق حسنه دوستش را فراموش نمى كند.

شرح حديث:

محقّقين ما و اهل سنّت معتقدند كه قرآن مجيد تحريف لفظى نشده ولى شاذّى از آنها و شاذّى از ما معتقد به تحريف قرآن شده اند. دلايل عقلى، نقلى، تاريخى... عدم تحريف در انوارالاصول در بحث تحريف به طور مفصّل بيان شده و فشرده آن نيز در تفسير نمونه آمده است.

عدّه اى از اهل سنّت مغرض (وهّابى هاى لجوج) اصرار دارند به شيعه نسبت تحريف دهند، با اين كه قرآنهاى مملكت ما با قرآن آنها تفاوتى ندارد، در عين حال مى گويند شما قرآن ديگرى هم داريد و مى خواهند شيعه را خارج از اسلام بدانند و لذا بر آن اصرار دارند ولى ما از كتب خود آنها ثابت مى كنيم كه در بين آنها هم قائل به تحريف وجود دارد.

تحريف معنوى يكى از شاخه هاى تحريف است كه قرآن هم به آن اشاره دارد. تحريف معنوى هميشه در اسلام، يهود و مسيح بوده است كه حداقلّ آن برخورد گزينشى با آيات است، يعنى قسمتى از آيات را كه به نفع است پذيرفته و قسمت ديگر را رها كنند، در حالى كه آيات قرآن مفسّر يكديگرند.

از جمله مواردى كه در آن تحريف معنوى در آيات و روايات شده مسئله دنيا است كه هر گروهى به ميل خودشان آن را معنى كرده اند. يك عدّه انسان هاى عقب مانده، وامانده، ناتوان و بى حال قائل به زهد شده و دنيا را رها كرده اند، عدّه اى ديگر به عنوان «الدنيا مزرعة الآخرة» به دنيا چسبيده و دنياپرست شده اند، كه هر دو مذموم هستند، بايد ديد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين فراز از روايت در مورد مؤمن كامل چه مى فرمايند:

چهل و هشتمين صفت مؤمن: «ان سلك مع اهل الدنيا كان اكسيهم» است يعنى مؤمن كامل كسى است كه اگر در كنار اهل دنيا قرار گيرد، در صنعت، كشاورزى، طب... از همه باهوش تر است. اگر بخواهيم وابسته سياسى نباشيم بايد وابسته اقتصادى نباشيم و اگر بخواهيم وابسته اقتصادى نباشيم بايد وابسته علمى نباشيم، اگر وابسته باشيم هر چند شعار استقلال دهيم فايده اى ندارد، چون آنها در بين مصنوعاتشان، فرهنگ خود را به جامعه ما الغا مى كنند.

چهل و نهمين صفت مؤمن: «ان سلك مع اهل الآخرة كان أورعهم» است يعنى مؤمن در صف اهل آخرت با تقوى ترين است و دنيا را براى عيش و نوش نمى خواهد، بلكه براى عزّت و سربلندى مسلمانان مى خواهد. عزّت و سربلندى به شعار نيست بلكه به بى نيازى است، اگر نياز متقابل باشد اشكال ندارد ولى اگر ما فقط نيازمند باشيم و از ما نياز باشد و از آنها ناز اين فايده اى ندارد.

پنجاهمين صفت مؤمن: «لا يرضى فى كسبه بشبهة» است يعنى مؤمن كامل الايمان كسى نيست كه فقط واجبات را به جاى آورد و محرّمات را ترك كند بلكه سراغ شبهات نمى رود و از آنها پرهيز مى كند مثلا در مجالس بطّالين شركت نمى كند كه از موارد شبهه است. امام سجّاد(عليه السلام) در دعاى ابوحمزه مى فرمايد:

أو رأيتنى فى مجالس البطّالين فحرمتنى.

شبهات لبه پرتگاه است كه اگر غفلت كند در پرتگاه مى افتد.

پنجاه و يكمين صفت مؤمن: «ولا يعمل فى دينه برخصة» است يعنى مؤمن كامل كسى است كه دينش سراغ رخصت ها نمى رود.

رخصت اين است كه مى گويد كل مكروه جايز العمل و كل مستحب جايز الترك. طلبه ها بايد از شبهات و رُخَص دورى كنند.

پنجاه و دوّمين صفت مؤمن: «يعطف على أخيه بزلّته» است يعنى مؤمن كامل اگر برادرش لغزشى كرد مى گذرد. چه كسى جز معصوم در دنيا لغزش ندارد؟ اگر بنا باشد لغزش را به ذهن بسپاريم، ديگر زندگى در دنيا ممكن نيست.

پنجاه و سوّمين صفت مؤمن: «يرى ما مضى من قديم صحبت» است يعنى سوابق حسنه دوستش را فراموش نمى كند.

از خدا بخواهيم كه به ما توفيق دهد تا اين صفات را در خودمان زنده كنيم.

* * *

بحث در مسئله چهارم از مسائل مانعيّت كفر در جايى بود كه زوجه مسلمان شده و زوج بر كفر خويش باقى است اگر دخول نشده، جدا مى شوند و اگر دخول شده مدّت عدّه را صبر مى كنيم اگر در عدّه مسلمان شد، بر نكاح اوّل باقى هستند و اگر مسلمان نشد از اوّل عدّه جدا بوده اند.

بقى هنا شىء: مهريه

اگر دخول حاصل شد كه بحثى ندارد و بايد مهريه را بدهد ولى اگر دخول حاصل نشد آيا چنين زوجه اى مهر دارد؟ اقوال مختلف است و دو قول در مسئله وجود دارد.

قول اوّل: لا مهر له (قول مشهور).

قول دوّم: وجوب مهر، كه عدّه اى مى گويند نصف مهر را مى گيرد شبيه طلاق و عدّه اى مى گويند تمام مهر را مى گيرد (تشبيه به موت).

اقوال:

از كلمات صاحب جواهر استفاده مى شود كه كسى قائل به مهريه نشده و مى فرمايد:

أنى لم أجد عاملا به (هذا الحديث) .[2]

آنهايى كه متعرّض شده اند فتواى به عدم مهر داده اند.

ادلّه قول به وجوب مهر:

براى اثبات مهريّه مى توان به دو دليل تمسّك كرد:

استصحاب:

قبل از اسلام آوردن مستحقّ مهريّه بود الآن هم كه اسلام آورده مستحقّ مهريه است، البتّه اگر كسى در شبهات حكميّه استصحاب را جارى بداند. ممكن است كسى بگويد، سراغ قاعده اشتغال مى رويم نه استصحاب، يعنى اشتغال يقينى، برائت يقينى مى خواهد كه در اين صورت ديگر فرقى بين شبهه حكميّه و موضوعيّه نيست.

جواب از دليل: قاعده اشتغال در اينجا درست نيست چون اشتغال يقينى نيست، يعنى بعد از آن كه مسلمان شد اشتغال يقينى ندارد تا برائت يقينى بخواهد، بلكه استصحابِ اشتغال دارد كه باز هم به استصحاب برمى گردد. استصحاب هم كه در شبهات حكميّه جارى نيست.

روايات:

چند روايت داريم كه بازگشتش به يك روايت است.

*... عن السكونى عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) فى مجوسيّة اسلمت قبل أن يدخل بها زوجها فقال اميرالمؤمنين لِزوجها: اسلم فأبى زوجها أن يسلم فقضى لها عليه نصف الصداق و قال: لم يزدها الاسلام الا عزّاً (كانّ نگرفتن مهر ذلّت است، پس مهرش را مى گيرد).[3]

جواب از دليل: اين روايت به خاطر سكونى ضعيف السند، ولى دلالت خوبى دارد. دو روايت ديگر هم داريم كه در مستدرك الوسائل[4] آمده، كه در واقع همين حديث و با همين مضمون نقل شده است. يكى از اين دو حديث از «جعفريات» و ديگرى از «دعائم الاسلام» است كه از نظر سند مشكل دارند، پس ظاهراً هر سه يك حديث است.

اضف الى ذلك: اين حديث معرض عنهاى اصحاب است اگر سندى هم مى داشت چون اصحاب اعراض كرده اند قابل قبول نبود.

مرحوم آقاى سبزوارى هم در مهذب بعد از نقل اين احاديث مى فرمايد:

محمول (حمل بر استحباب كنيم) أو مطروح.[5]

ادله قول به عدم مهر:

براى عدم مهر به دو دليل تمسك كرده اند:

1- لا ضرر: ذمّى چه گناهى كرده كه زنش را از دست داده و مهر هم بايد بدهد.

ان قلت: ضرر زوج ذمّى را در نظر مى گيريد، ضرر زن را هم در نظر بگيريد چون اگر اين زن هم بدون مهر جدا شود، ضرر مى كند، پس تعارض ضررين است.

قلنا: چون خودش اقدام بر ضرر كرده مهر ندارد و مؤيّد آن اين است كه در موارد فسخ در باب عيوب هر جا زن قبل از دخول فسخ كند مهر ندارد، جز در «عنن» كه روايت دارد، امّا در بقيّه عيوب فسخ قبل از دخول مهر ندارد.

ان قلت: لا ضرر در مورد اسلام است شما در مورد اهل ذمّه لا ضرر درست مى كنيد، به عبارت ديگر قاعده لا ضرر منّتى است بر مسلمين نه بر كفّار.

قلنا: معنى لا ضرر اين نيست، بلكه معنايش اين است كه در اسلام قانون ضررى براى هيچ كسى نيست نه مسلمان و نه غير مسلمان. پس لا ضرر شامل غير مسلمين هم مى شود.

روايت:

قبلا روايتى[6] خوانديم كه فرمود: اگر زن مسلمان شود و شوهر مسلمان نشود مهر ندارد كه روايت صحيح السند و دلالتش محكم بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo