< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

بحث در مسئله اوّل از مسائل مانعيّت كفر در باب نكاح در نكاح مجوس بود. قول عدم جواز نكاح با مجوس را تقويت كرده، سراغ بحث مجوس رفتيم كه آيا حكم اهل كتاب را دارند يا متفاوت هستند؟ مقدارى از اقوال را بيان كرديم. عقايد آنها را همان گونه كه از كتب ملل و نحل و روايات استفاده مى شود مورد بررسى قرار داده و يك نكته از نكات پنج گانه آن را بيان كرديم.

نكته دوّم:

مجوس دو مبدأ (مبدأ خير و شر) را به نام نور و ظلمت مى نامند، نور مبدأ خيرات و ظلمت مبدأ شرور است و از آن تعبير به يزدان و اهريمن هم مى كنند. از بعضى از كلمات مجوس استفاده مى شود كه آنها در اصل موحّد بوده اند و بعد ثنوى و دو گانه پرست شدند. آنها معتقدند كه مبدأ اصلى يزدان بوده و اهريمن به دست يزدان آفريده شده است، به اين بيان كه فكر سوئى براى يزدان پيدا شد كه اگر دشمنى مى داشتم با او چه مى كردم. از اين فكر، اهريمن به وجود آمد ولى در سرانجام دنيا يزدان بر اهريمن غالب شده و اهريمن از بين مى رود.

جواب: ما مى دانيم كه ظلمت چه عدمى باشد و چه وجودى - ظلمت هاى معمولى قلّت نور است پس يك امر وجودى است و لذا در تاريكى شب هم خيلى چيزها را مى بينيم - قرآن هر دو را نعمت دانسته و روز را براى كار و كوشش و شب را براى آرامش مى داند:

﴿و جعل الليل سكناً﴾.[1]

نكته سوّم:

مجوس به چهار عنصر معتقداند همان چيزى كه فلاسفه يونان قائل بودند: آتش، آب، خاك و باد (وجود هوا در حال عادّى معلوم نيست ولى در موقع جريان يافتن معلوم مى شود كه به آن باد مى گويند). اين عناصر را مقدّس مى دانند ولى آتش قداست است بيشترى دارد و به همين جهت هر جا كه وارد مى شوند آتشكده مى سازند.

آيا آتش را مى پرستند يا فقط آن را محترم مى دانند؟ بلا تشبيه مانند اين كه ما تربت كربلا را محترم مى شماريم.

بعضى از آنها ادّعا مى كنند كه ما آتش را نمى پرستيم كه دليل اين ادّعا ثابت نيست. حضور آنها در اطراف آتش مانند آن است كه آتش را عبادت مى كنند و شايد به همين جهت است كه روايات ما نماز خواندن در مقابل آتش را مكروه مى داند چرا كه مانند فعل عبده نيران است.

نكته چهارم:

مجوس معتقداند اوّلين كسى كه آفريده شده آدم نبوده است بلكه شخصى به نام «كيومرث» بوده و او پدر همه انسان ها است. آنها براى خودشان معتقد به پيامبرى هستند كه كتاب آسمانى داشته است.

آيا پيامبر آنها «زرتشت» يا «زردشت» بوده يا فقط كان لهم نبياً؟

بعضى معتقدند كه «زرتشت» يك شخصيت خيالى و وهمى است و اصلا وجود خارجى نداشته و خيالبافان چنين وجودى را ساخته اند كما اين كه اين گونه شخصيت هاى ساختگى تاريخى كم نداريم، و دليل آن اين است كه محلّ و تاريخ تولّدش معلوم نيست. بعضى تاريخ تولّد او را يازده قرن قبل از ميلاد مسيح و بعضى آن را پنج قرن قبل از ميلاد مسيح ذكر كرده اند (6 قرن اختلاف!) در مكان تولد او هم اختلاف شده است. پس اصل وجود چنين كسى از نظر تاريخى محلّ بحث است.

احكام ما بر محور «مجوس» دور مى زند و اصرارى نداريم كه مجوس همان زرتشتى ها باشند، آن چه كه براى ما در روايات مطرح است مجوسى است كه به دو مبدأ قائلند و به آتش احترام مى گذارند، زرتشتى باشند يا نه.

نكته پنجم:

در مورد كتاب مجوس هم اختلاف است، آيا اسم كتاب آنها «اوستا» بوده يا «جاماسب»[2] يا «جاماس» يا كتاب هاى متعدّدى داشته اند.

بعضى معتقدند جاماسب اسم شخصى از بزرگان مجوس است و احتمالا داماد زرتشت بوده و كتابى به نام «جاماسب نامه» نوشته كه به مروز زمان لفظ نامه از آخر آن افتاده و به آن جاماسب گفتند.

احكام مجوس:

در اينجا دو بحث داريم:

1- به طور كلى آيا مجوس اهل كتاب هستند؟

2- از نظر نكاح، طهارت و نجاست حدود، ديات و... حكم آنها چگونه است؟

آيا مجوس اهل كتاب هستند؟

احاديث زيادى داريم كه مى گويد اينها اهل كتاب هستند در بعضى از احاديث هم داريم كه با اينها معامله اهل كتاب كنيد، بعضى از اين تعبير استفاده مى كنند كه اينها اهل كتاب نيستند كه از اين جهات براى ما فرقى نمى كند عمده احاديث در كتاب وسائل، جلد 11، باب جهاد العدوّ آمده است:

*... عن زرارة (روايت از نظر سند معتبر است) قال: سألته (مضمره است ولى مضمره شخصى مثل زراره مشكلى ندارد) عن المجوس ما حدّهم؟ فقال: هم من اهل الكتاب و مجراهم مجرى اليهود و النصارى فى الحدود و الديات.[3]

«ما حدّهم» دو احتمال دارد:

الف - به اين معنى باشد كه منزلت اجتماعى آنها چيست؟

ب - به اين معنى باشد كه حدود آنها چه حكمى دارد، كه از اين جهت فرقى براى ما ندارد.

آيا «فى الحدود و الديات» تعبير «هم اهل الكتاب» را محدود كرده و قيد مى زند يا بيان مثال است؟

چون نظر سائل به حدود و ديات بوده احتمالا امام مى فرمايد در حدود و ديات مانند اهل كتاب هستند.

*... عن ابى يحيى الواسطى (مجهول الحال) عن بعض اصحابنا (مرسله) قال: سأل ابوعبداللّه(ع) عن المجوس أكان لهم نبىّ؟ فقال: نعم أما بلغك كتاب رسول اللّه(ص) الى اهل مكّة (پيامبر(ص) به اهل مكه نامه نوشتند كه شما بايد يا مسلمان شويد يا جنگ كنيد، در جواب گفتند كه به ما اجازه بدهيد بت بپرستيم و جزيه دهيم، پيامبر(ص) فرمود من از غير اهل كتاب جزيه نمى گيرم. آنها نامه نوشتند كه چرا از مجوس جزيه مى گيريد) فكتب اليهم رسول اللّه(ص) انّ المجوس كان لهم نبىّ فقتلوه و كتاب احرقوه اتاهم نبيّهم بكتابهم فى اثنى عشر الف جلد ثور.[4]

ذيل حديث مسئله عجيبى را مطرح مى كند چون در تمام مدينه در آن زمان دوازده هزار رأس گاو پيدا نمى شد و دوازده هزار پوست گاو اگر به صورت صفحه درآيد در حدود ششصد هزار صفحه مى شود كه باوركردنى نيست و احتمالا منظور اين است كه كاغذش از پوست گاو بوده يعنى دوازده هزار صفحه از جلد ثور بوده است، كه در آن زمان صفحه ها كوچك و كلمات درشت نوشته مى شد، و احتمال دارد كه بگوييم «الف» زيادى است. پس اين ذيل اين مشكل را دارد.

اين روايت نشان مى دهد كه فقط مسئله، جزيه نيست ولو سؤال اهل مكّه از جزيه بوده، چون جواب عام است و مى فرمايد آنها اهل كتاب هستند.

حديث ديگرى از ابويحيى واسطى داريم كه مشكل ارسال سند ندارد:

*... عن ابى يحيى الواسطى قال: سئل ابوعبداللّه(ع) عن المجوس فقال: كان لهم نبى قتلوه و كتاب أحرقوه، اتاهم نبيّهم بكتابهم فى اثنى عشر الف جلد ثور، و كان يقال له جاماست (اسم كتاب آنها).[5]

اين دو روايت از ابى يحيى است ولى يكى از پيامبر(ص) و يكى از امام صادق(ع) نقل شده است.

*... عن الاصبغ بن نباتة، ان علّياً(ع) قال على المنبر: سلونى قبل أن تفقدونى فقام اليه اشعث فقال: يا اميرالمؤمنين كيف يؤخذ الجزية من المجوس و لم ينزل عليهم كتاب و لم يبعث اليهم نبىّ؟ فقال بلى يا أشعث قد انزل اللّه اليهم كتاباً و بعث اليهم نبيّاً الحديث (مطلق مى فرمايد كه اينها اهل كتاب هستند و فقط در مورد جزيه نيست).[6]

سند اين روايات هر چند ضعيف است ولى معمول بهاى اصحاب است. مرحوم مجلسى اوّل، صاحب روضة المتقين مى فرمايد:

والاخبار فى امر المجوس كثيرة لا تخلو من ضعف ولكن عمل الاصحاب عليها.[7]

پس روايات متضافر است و تعداد از آنها صحيحه و بقيه هم معمول بهاى اصحاب است.

*... عن على بن على بن دعبل اخى دعبل بن على (برادر دعبل معروف) عن على بن موسى الرضا، عن ابيه عن آبائه، عن على بن الحسين انّ رسول اللّه(ص) قال: سُنّوا بهم سنّة اهل الكتاب يعنى المجوس (با مجوس معامله اهل كتاب كنيد).[8]

اين روايت «سنّوا بهم» را عامّه هم نقل كرده اند. همان گونه كه سابقاً بيان شد ابن قدامه در مغنى اصرار داشت كه اين روايت در مورد جزيه است در حالى كه وقتى به كتب اهل سنّت نگاه كنيم مى بينيم كه اين روايت را به صورت يك روايت مطلق از پيامبر(ص) نقل مى كنند به عنوان مثال در كتاب فتح البارى فى شرح صحيح البخارى[9] آمده است كه روايت مطلق است و مقيد به جزيه نيست، همچنين ابن رشد در كتاب بداية المجتهد[10] به اين حديث استدلال كرده و مى گويد حديث مطلق است. موّطأ مالك[11] هم مى گويد كه روايت مطلق است و مقيّد به جزيه نيست.

فقهاى اهل سنّت به اين حديث دو اشكال دارند:

1- حديث دلالت دارد كه اينها اهل كتاب چون مى فرمايد: «سنّوبهم».

2- محدود به جزيه است و ساير احكام را شامل نمى شود.

جواب: هر دو اشكال بى اساس است.

جواب از اشكال اوّل: نظر اهل مدينه اهل كتاب فقط يهود و نصارى بودند (اهل كتاب منصرف به اين دو گروه بود) و آنها اسمى از اهل كتاب بودن مجوس نشنيده بودند و مجوس به عنوان اهل كتاب ناشناخته بودند و لذا پيامبر چنين مى فرمايد.

جواب اشكال دوّم: سلّمنا كه اينها اهل كتاب نبودند ولى «سنّوا بهم» مطلق است يعنى تمام احكام اهل كتاب را دارند و مقيّد كردن به جزيه وجهى ندارد و اگر نامه اهل مكّه را ملاك قرار دهند جواب آن اين است كه سؤال از مورد خاصّى (جزيه) بوده است.

پس تصور ما اين است كه آنها اشتباه كرده اند و لعل اهل سنّت با ايرانى ها يك خورده حسابى داشته اند و تعصّب باطنى آنها روى اين حكم اثر گذاشته و مى خواستند آنها را جزء بت پرستان كرده و به اين صورت انتقامى بگيرند!


[2] «جاماسب» را به صورت جاماسف و «جاماست» نيز آورده اند.
[9] كتاب فتح البارى فى شرح صحيح البخارى ج6، ص186.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo