< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/01/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / القول فى الكفر (ادامه) /

در جهان اسلام حوادث سختى در حال تكوين است كه معلوم نيست به يك منطقه خاصّى محدود شود. در مورد اين كه عوامل آنها چيست سخن بسيار است. آيه اى از قرآن و حديثى از پيامبر اكرم(ص) به عنوان بحث اخلاقى روز چهارشنبه بيان مى كنيم قرآن مى فرمايد:

﴿و لقد ارسلنا الى اممم من قبلك فاخذناهم بالبأساء و الضّراء لعلّهم يتضرّعون﴾.[1]

ما اقوام پيشين را به بأساء و ضرّاء گرفتيم شايد به در خانه خدا بيايند و خودشان را اصلاح كنند. احتمال دارد كه «بأساء و ضراء» هر دو به معنى حوادث ناگوار در جسم و مال و متعلّقين و فرزندان انسان باشد و احتمال هم دارد كه «بأساء» اشاره به ناراحتّى هاى معنوى و روحى و «ضراء» اشاره به ضررهاى مادّى و ظاهرى باشد. حال هر يك از دو احتمال كه باشد فرقى ندارد خداوند مى فرمايد، اقوام پيشين را به بأساء و ضرّاء دچار كرديم، شايد وقتى تحت فشار واقع شدند خودشان را اصلاح كرده و از گناهانشان توبه نموده و اشتباهاتشان را جبران كنند، يعنى اين حوادث تلخ هم گاهى الطاف خفيّه الهيّه است ولى انسان، غافل و بى خبر است.

پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد:

المؤمن لا يمضى عليه اربعون ليلة الاّ عرض له امرٌ يحزنه يذَّكَّرُ به.[2]

ممكن نيست چهل شبانه روز بر انسان با ايمان بگذرد مگر اين كه حادثه تلخى در زندگى او پيدا شده و او را غمگين سازد تا او را به ياد خدا بياندازد.

بنابر اين حوادثى كه در زندگى براى انسان پيش مى آيد الطاف خفيّه الهيّه است تا مردم بيدار شوند و الاّ خواب غفلت انسان را بيچاره مى كند. در جاده هايى كه خيلى صاف است و پيچ و خمى ندارد دست اندازهاى مصنوعى درست مى كنند، چون جادّه صاف و يكنواخت و بدون مانع باعث مى شود كه راننده ها به خواب بروند ولى اين دست اندازها باعث مى شود كه راننده در صورت خواب آلودگى بيدار شده و در درّه سقوط نكند. اين حوادث تلخ و ناگوار امروز جهان دست اندازهايى در مسير زندگى ما هستند كه عامل بيدارى و هوشيارى است. جنگ خانمان سوزى كه در منطقه شروع شده و معلوم نيست ابعادش تا كجا ادامه پيدا كرده و پايانش چه شود، نتيجه غرور و جنون انسان صنعتىِ بى ايمان و مادّى است. چه مسئله ضرورى بود كه باعث شد اين جنگ به وجود آيد؟! فزون طلبى و روح ماجراجويى و غرور ناشى از قدرت، دست به دست هم داده و نتيجه اش اين شده است كه مى بينيد، در تمام دنيا نمى توان احدى را يافت كه از حكومت عراق راضى باشد. نه مردمش، نه همسايگانش و نه كشورهاى دورتر، ولى راه حلّش اين حركت جنون آميز نبود. ببينيد با اين سلاح ها و بمب هاى ده تنى چه مى كنند، علاوه بر اينها از مواد اورانيوم هم استفاده مى كنند و مى گويند تضعيف شده است!، ولى ببينيد چه آثارى در محيط و بچّه ها و در آينده، در همسايگان، حتّى در سربازان خودشان خواهد داشت. اينها سربازانشان را هم براى مطامع خود قربانى مى كنند!

آيا اين نتيجه اعمال ما و پراكندگى صفوف مسلمين و نتيجه گناهان زياد نيست؟ اين اسباب بيدارى و هوشيارى و عبرت است.

سالهاى درازى بود مردم ايران شعار «مرگ بر آمريكا» سر مى دادند، عدّه اى در گوشه و كنار دنيا مى گفتند كه مردم ايران ماجراجو هستند و تندرو، حال بعد از بيست و چند سال همه مرگ بر آمريكا مى گويند و همه مى دانند كه امام(ره) هوشيار بود و اين مطلب را فهميده بود، مى فهميد كه اينها چه آدمهايى هستند اگر بتوان نام آدم بر آنها گذاشت.

به هر حال زمانى است كه بايد ﴿لعلهم يتضرّعون﴾ شود، بايد به در خانه خدا برويم و توسّلات و دعاها را بيشتر كنيم و از خدا بخواهيم آتش جنگ به نفع اسلام و مسلمين خاموش شود و زيان ها و خطراتش دامن جنگ افروزان را بگيرد و سبب بيدارى مسلمين و توبه از گناهان شود.

* * *

بحث در هشتمين سبب از اسباب حرمت نكاح در كفر به اينجا رسيد كه نكاح زنان مؤمنه با كافر مطلقا حرام است همچنين نكاح مردان مؤمن با كافره غير كتابى هم حرام است اجماعاً، بحث در اين بود كه آيا مردان مؤمن و مسلمان مى توانند با زنان اهل كتاب ازدواج كنند؟ در مسئله سه قول بود:

قول اوّل جواز مطلقا (قول مشهور) قول دوّم عدم جواز مطلقا (قول شاذ) و قول سوّم تفصيل بين عقد موقّت و عقد دائم بود يعنى در عقد موقّت جايز و در عقد دائم جايز نيست (مشهور بين متأخرين).

در ادلّه ابتدا سراغ كتاب اللّه رفتيم و سه آيه از قرآن كه مطلقا دلالت بر حرمت نكاح كافرات مى كرد بيان كرديم يكى آيه ﴿ولاتنكحوا المشركات حتّى يؤمّن﴾[3] بود كه ما از آن عموم فهميديم يعنى به كمك قرائنى كه در آيه بود گفتيم كتابيات و غير كتابيات را شامل مى شود.

آيه ديگر آيه ﴿و من لم يستطع منكم طولا أن ينكح المحصنات المؤمنات فممّا ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات﴾[4] بود كه مى فرمايد منحصراً بايد سراغ مؤمنات برويد، اگر حرّه ميسّر شد مقدّم است و اگر دست رسى نبود سراغ كنيزهاى مسلمان برويد، كه اين آيه هم بر حرمت تمام كافرات دلالت مى كند.

آيه سوّم هم آيه ﴿ولا تمسكوا بعصم الكوافر﴾[5] بود كه نكاح كافرات را منع مى كند و شامل تمام اقسام كفّار است. در ادامه گفتيم اين آيات دلالتشان بر حرمت نكاح كافرات مطلقاً بعيد نبوده ولى يك آيه در سوره مائده - آخرين سوره اى كه بر پيامبر نازل شده است و در بعضى از احاديث داريم كه دو ماه به آخر عمر پيامبر باقى بود كه اين سوره نازل شد - داريم كه در آنجا مى فرمايد: ﴿اليوم احل لكم الطيّبات و طعام الذين اوتوا الكتاب حلّ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم﴾[6] اين آيه، محصنات اهل كتاب را حلال مى داند، كه منظور زنان پاكدامن اهل كتاب است. اين آيه از آيات سابق اخصّ است و قاعده اين است كه آيات قبل را به اين آيه تخصيص بزنيم و تأخير مخصّص هم به خاطر مصلحت مانعى ندارد. بعضى گفته اند كه آيه ناسخ است يعنى عموميّت آن آيات معمول به مردم بوده و اين آيه آن را نسخ كرده است. على كل حال چه آيه ناسخ باشد يا مخصّص براى ما حجّت است پس آيات من حيث المجموع موافق قول مشهور (حلّيت مطلق) است يعنى فرقى نمى كند كه عقد موقّت باشد يا دائم.

بحث اصولى:

تخصيص بهتر از نسخ است چون فرد غالب در كتاب و سنّت تخصيص است ولى نسخ قرينه مى خواهد. تخصيص بعد از زمان عمل هم ممكن است و تأخير بيان از وقت حاجت لازم نمى آيد چون داراى مصلحت (بيان تدريجى احكام) است و لذا قرآن مى فرمايد ﴿اوفوا بالعقود﴾ و مخصّص آن مثلا از زمان امام صادق(ع) پيدا مى شود كه در كتاب انوار الاصول آن را مفصّل نوشته ايم.

روايات:

در اين مسئله روايات زيادى داريم كه در هفت باب[7] از كتاب وسائل آمده است اكثر اين روايات دليل قول اوّل است كه مطلقا اجازه مى دهد. اقلّى از روايات دليل بر قول دوّم (حرمت مطلقاً) اقّل از قليل، از دليل بر قول تفصيل است. رواياتى كه دليل قول اوّل است در پنج باب[8] آمده و مجموعاً شانزده روايت است; كه در بين آنها روايت صحيح هم وجود دارد و كالمتواتر است، به همين جهت نياز به بررسى اسناد نيست.

*... عن معاوية بن وهب و غيره جميعاً عن ابى عبداللّه(ع) فى الرّجل المؤمن يتزوّج اليهوديّة و النصرانيّة فقال: اذا اصاب المسلمة فما يصنع باليهوديّة و النصرانيّة؟ فقلت له: يكون له فيها الهوى (علاقه مبرم) قال: ان فعل فليمنعها من شرب الخمر و اكل لحم الخنزير (كه نشان مى دهد جايز است) و اعلم انّ عليه فى دينه غضاضة (مشكلات دينى پيدا مى كند).[9]

از اين حديث چند مطلب فهميده مى شود:

اوّلا: جواز نكاح با اهل كتاب.

ثانياً: كراهت اين ازدواج.

ثالثاً: دستور به منع از شرب خمر و منع از اكل لحم خنزير.

رابعاً: عدم فرق بين عقد دائم و منقطع. ولى بيشتر به نظر مى رسد كه دائم مراد است چون اين تعبيرات نشان مى دهد كه روايت در مورد كسى است كه مى خواهد مدّتى با او زندگى كند نه عقد كوتاه مدّت، به هر حال اطلاق دارد ولى بيشتر ناظر به عقد دائم است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo