< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 12 /

(حديث اخلاقى هفته)

در آستانه عيد سعيد غدير قرار داريم. خداوند اين عيد را بر همه شيعيان مبارك گرداند و به ما توفيق پيروى از اين مكتب انسان ساز را مرحمت نمايد.

مقدّمه:

حديث اخلاقى را به مناسبت عيد غدير از فضائل على(ع) نقل مى كنيم. از آياتى كه در فضيلت على(ع) نازل شده در ذيل آيات 62 و 63 سوره انفال است كه مى فرمايد:

﴿هو الذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين * و ألّف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الّفت بين قلوبهم ولكن اللّه الّف بينهم﴾.

قرآن خطاب به پيامبر مى فرمايد يكى از معجزات تو تأليف قلوب مؤمنين است و آنها هم به يارى تو برخواسته اند. كلمه «بنصره» اشاره به امداهاى غيبى است كه در جنگ هاى مختلف ديده شد، حتّى در غير جنگ ها، مثلا در ليلة المبيت اگر امداد الهى نبود نجات پيامبر بسيار بعيد بود.

خداوند مؤمنين را هم يارى مى كند نه تمام مؤمنين، بلكه مؤمنينى كه قلوب آنها با هم است، و در ادامه مى فرمايد تأليف قلوب كار تو نبود بلكه كار خدا بود، چرا كه عرب جاهلى كينه اى بود و حتّى كينه را به ارث مى گذاشتند تا نسل هاى آينده انتقام بگيرند كينه هاى چنين جمعيّتى را نمى توان به وسيله هاى عادّى زدود، و لذا خداوند مى فرمايد: اگر آنچه در زمين است انفاق كنى تأليف قلوب حاصل نمى شود ولكن خدا تأليف قلوب را ايجاد مى كند.

در آيه شريفه لفظ «مؤمنين» جمع است ولى گاهى مصداق كاملى دارد كه آن را اراده مى كنند و گاهى به جهت احترام در مورد فرد صيغه جمع به كار مى رود كه هر دو تعبير در اينجا كاربرد دارد.

در ذيل اين دو آيه مرحوم علاّمه امينى در الغدير[1] دو حديث نقل مى كند كه يكى از خطيب بغدادى از معاريف اهل سنّت و ديگرى از سيوطى است. ديگران هم اين حديث را نقل كرده اند:

* قال النبى(ص): لما عرج بى رأيت على ساق العرش مكتوبا: لا اله الاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، ايّدته بعلى نصرته بعلى.

* عن جابر عن النبى(ص) مكتوب فى باب الجنّة قبل أن يخلق اللّه السماوات و الارض بألفى سنة: لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه ايّدته بعلى.

عرش مبدأ وحى و بهشت پايان راه است يعنى از آغاز راه تا پايان راه در كنار نام خدا و پيامبر يارى على(ع) بوده است. اين نشان مى دهد كه على(ع) از روز اوّل به عنوان يار، برادر، ناصر، مؤيد و حافظ پيامبر تعليم شده است و در جاهايى كه همه صحنه را خالى مى كردند تنها على(ع) از پيامبر دفاع مى كرد كه نمونه آن جنگ احد است.

فرق نصرت و تأييد چيست؟ اگر اين دو از هم جدا شوند به يك معنى هستند و اگر با هم استعمال شوند تأييد، به معنى يارى كردن معنوى و نصرت، يارى كردن در ظاهر است.

اين روايت پيامى هم براى ما دارد و مى فرمايد على(ع) بى حساب به اين مقام نرسيد، بلكه يارى او از دين پيامبر اين افتخار را به او داد. يارى دين پيامبر به برپائى مجالس جشن و سرور و زيارت و... حاصل نمى شود بلكه كسانى كه دعوى تشيع دارند بايد در مسير پاسدارى دين قدم بردارند، خصوصاً در زمان ما كه انواع هجمات نسبت به شيعه و مقدّسات شيعه صورت مى گيرد. البتّه اين دشمنى ها نشان مى دهد كه مكتب اهل بيت و شيعه در حال پيشرفت است كه اينها اين گونه به مقابله برخواسته اند. از جمله دلائل حقّانيّت شيعه اين است كه تمام مدارك حقانيت شيعه در كتب اهل سنت موجود است و تمام فضايل اهل بيت(ع) در كتاب هاى آنها آمده است.

در باب ولايت و دفاع از مكتب اهل بيت بايد آگاهانه و منطقى و مستدل دفاع كنيم و بايد با خونسردى و تسلّط بر اعصاب بحث را ادامه دهيم.

اميدوارم كه انشاء اللّه ما هم مصداق «ايدك بنصره» باشيم و بتوانيم اسلام و مكتب اهل بيت(ع) را يارى كنيم.

* * *

بحث در مسئله 12 از مسائل نكاح در عدّه به فرع دوّم رسيد.

فرع دوّم: مطلّقه تسع

اگر دو بار محلل بيايد و بعد سه طلاق ديگر واقع شود مجموعاً نه طلاق مى شود كه بعد از آن زن حرام ابدى مى شود.

اقوال:

مسئله از نظر اقوال در نزد ما اجماعى است ولى اهل سنّت اكثراً مخالف هستند و فتواى شاذى از آنها داريم كه با ما موافق است.

مرحوم شيخ طوسى در كتاب خلاف مى فرمايد:

اذا طلّقها تسع تطليقات للعدّة (طلاق عدّى) تزوّجت فيما بينهما زوجين لم تحلّ له ابداً و هو احدى الروايتين عن مالك (مالك در روايت ديگرش موافق نيست) و خالف جميع الفقهاء (فقهاى عامه) فى ذلك دليلنا: اجماع الفرقة و اخبارهم و طريقة الاحتياط.[2]

مرحوم فاضل اصفهانى در كشف اللثام مى فرمايد:

السادس: المطلّقة تسعاً للعدة... و هكذا حتّى يستكمل تسعاً تحرم مؤبّداً على المطلّق بالنّص و الاجماع.[3]

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

و اذا استكملت المطلقة تسعا للعدة ينكحها بينها رجلان حرمت على المطلّق ابداً اجماعاً بقسميه.[4]

همه مى فرمايند كه طلاق بايد عدّى باشد و طلاق سنّت كافى نيست.

توضيح ذلك: طلاق بر دو گونه است:

طلاق عدّى:

بعد از طلاق رجوع كرده و دخول كند و براى طلاق مجدّد منتظر طهر غير مواقع باشد و چون در عدّه رجوع مى كند طلاق عدّى ناميده شده است.

طلاق سنت:

بعد از طلاق رجوع نكند تا عدّه تمام شود. دليل اين كه اين طلاق را سنت مى گويند اين است كه در روايات داريم بهترين طلاق همين است و سنت اين است كه عدّه تمام شود.

فرق بين اين دو طلاق و تفسير آن در باب 5 از ابواب اقسام طلاق آمده است.

در اينجا دو مشكل پيدا مى شود:

اشكال اوّل: شش تا از اين نه طلاق، طلاق عدّى و طلاق سوّم، ششم و نهم طلاق سنّت است پس چرا مى گويند «تسعاً للعدة»؟

جواب: اين از باب مجاز و تغليب است.

اشكال دوّم: مشكل ديگر فرقى است كه بين اين دو گذاشته اند، يعنى در سه طلاقه اى كه باعث حرمت مى شود، دخول را شرط نكرده اند ولى در نه طلاقه اى كه باعث حرمت ابدى مى شود دخول را شرط كرده اند، در حالى كه در روايات امام(ع) مى فرمايد همان طلاقى كه دوبار محلل مى خواهد - و دخول شرط آن است - بعد از دو محلّل اگر سه طلاق داده شود باعث حرمت ابدى مى شود و ظاهر فرمايش امام(ع) اين است كه اين طلاق ها (سه طلاقه و نه طلاقه) از يك سياق است، در حالى كه اكثر علما فرق گذاشته اند.

حال اگر دخول در سه طلاقه شرط نباشد - كما اين كه اكثر علماء گفته اند - و سه طلاق در يك مجلس حاصل شود با طلاق ثلاث اهل تسنّن چه فرقى دارد؟ فقط الفاظ متفاوت است يعنى در نزد ما بعد از هر طلاق يك لفظ رجوع اضافه دارد و دو بار كلمه رجعت در وسط آمده است ولى از نظر محتوى و فلسفه يكى است. علاوه بر اين چه فرقى بين تسع و ثلاث است كه در ثلاث دخول را شرط نمى كنيد و لى در تسع شرط مى كنيد در حالى كه روايات هر دو را يكسان مى داند.

*... عن المثنى، عن زرارة بن اعين و داود بن سرحان (تمام سند خوب است و فقط «مثنى» مجهول الحال است ولى معمول بهاست) عن ابى عبداللّه(ع) فى حديث قال: والذى يطلق الطلاق الذى لا تحلّ له حتّى تنكح زوجاً غيره (اگر تزوج ثلاث مرات) ثلاث مرّات و تزوّج ثلاث مرّات لا تحلّ له ابداً.[5]

اين روايت بر اصل مسئله (طلاق تسع باعث حرمت ابدى است) دلالت دارد و در عين حال مى رساند، همان طلاقى كه محلل مى خواهد، اگر تكرار شود حرام ابدى مى شود، در حالى كه آقايان فرق گذاشته اند، چه دليلى بر اين فرق گذاشتن داريم؟

صاحب جواهر بعد از زحمت فراوان مى گويد دليلى بر فرق نداريم، ولى در ادامه از اين مبنا برمى گردد و مى فرمايد دليل ما اجماع است يعنى با روايات نمى توان فرق را ثابت كرد پس با اجماع اين فرق را ثابت مى كند.

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo