< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 10 /

«حديث اخلاقى: صفات مؤمن (8)»

مقدمه:

در بحث اخلاقى هفته حديثى از پيامبر اكرم(ص) خطاب به حضرت على(ع) نقل كرديم كه در آن 103 صفت براى مؤمنان بيان شده بود. در جلسات گذشته سى و پنج صفت بيان شد و در اين جلسه شش صفت ديگر را شرح مى كنيم:

متن حديث:

... اميناً على الامانات، بعيداً من الخيانات، إلفه التُّقّى و حِلْفُهُ الحيا، كثير الحَذَر، قليل الزلل.[1]

ترجمه حديث:

... مؤمن كامل شخصى امانت دار است و از خيانت دورى مى كند، دوست او تقوى و هم پيمانش حيا است، در مقابل خطرات مواظب است و گمراهى او كم است.

شرح حديث:

سى و ششمين صفت مؤمن «اميناً على الامانات» است امانتدارى جايگاه بسيار ممتازى در ميان تعاليم انبياء داشته است: «ما بعث الله نبيّا الاّ بصدق الحديث و اداء الامانة على البرَّ و الفاجر».[2] دليل اين كه در روايات امانات را جمع مى آورد ممكن است اشاره به انواع امانت باشد.

امانات الهى در نزد ما زياد است مثل عمر، جوانى، سلامت، ايمان، دين، فرزندان، مملكت، انقلاب... همه، امانت الهى هستند كه همه را بايد حفظ كرد. اگر فرزند انسان منحرف شود، يا اگر انقلاب آسيب ببيند يا اگر عمل ما به گونه اى باشد كه اسلام و مكتب اهل بيت(ع) صدمه ببيند در امانت خيانت كرده ايم.

در بين امانت ها مهمترين امانت همان تكليف و مسئوليّت است كه همه خلائق از پذيرش آن امتناع كردند و انسان آن را پذيرفت كه مقام بالايى است و نبايد از آن غافل شويم; به همين جهت اين جشن تكليف ها كه براى تازه مكلّف ها گرفته مى شود كاملا بجاست چون اين كه خدا انسان را بعد از رسيدن به سنّ تكليف مخاطب قرار مى دهد، نعمت كمى نيست.

امانت ديگر همين لباس است كه روحانى ها مى پوشند، كارى كنيم كه اين لباس آسيب نبيند تا آنجا كه مى توانيم ادب، احترام، بزرگوارى نشان دهيم و به مسائل دينى آگاه باشيم و مسائل را به خاطر بسپاريم و اين امانت الهى را حفظ كنيم. در هنگام رانندگى بيش از ديگران بايد قوانين را رعايت كنيم. فرهنگ يك ملّت در رانندگى و رعايت قوانين روشن مى شود.

انقلاب هم امانت است و اين ايام هم ايام پيروزى انقلاب است. در دهه فجر دو كار مهم لازم است:

1- شكر زبانى و عملى به خاطر نعمتى كه خدا داده است.

2- مطالعه نقاط قوّت و ضعف در بيست و چهار سال گذشته، براى تقويت نقاط قوّت و برطرف كردن نقاط ضعف و آسيب شناسى. يكى از آسيب هاى مهم جلساتى است كه از سوى بعضى از نهادهاى دولتى به عنوان جشن پيروزى انقلاب گرفته مى شود و انواع بى بندوبارى ها در آن صورت مى گيرد، كه به نام جشن پيروزى انقلاب ارزش هاى انقلاب را از بين مى برند، اين اداء امانت نيست بلكه اداء امانت اين است كه نسل آينده را آماده پذيرش كنيم و بعد امانت را به آنها بسپاريم.

سى و هفتمين صفت مؤمن «بعيداً من الخيانات» است يعنى مؤمن از انواع خيانت ها دور است مثل خيانت در اموال، خيانت با قلم، خيانت در دل،... مؤمن كامل الايمان از همه اينها مبرّى است.

سى و هشتمين صفت مؤمن «إلفه التُقى» است يعنى رفيق مؤمن كامل الايمان تقوى است، على(ع) مصداق اتم اين معناست وقتى برادرش چيزى بيش از سهم خودش از بيت المال خواست حضرت به او فرمود برادرى ما تا اينجاست.

سى و نهمين صفت مؤمن «حلفه الحيا» است يعنى هم پيمانش حيا است. حيا بحث هاى متعددى دارد. حيا بازدارنده در مقابل گناه است. امروزه عوامل نفوذى سعى مى كنند حياى جوان ها را بشكنند و اگر اين سپر بشكند; گناه زياد مى شود دشمنان حيا را ضعف نفس معنى مى كنند در حالى كه چنين نيست و حيا در مقابل تيرهاى دشمن مانند سنگر است.

چهلمين صفت مؤمن «كثير الحذر» است يعنى مؤمن حواسش را در مقابل خطرات جمع مى كند و در مقابل هواى نفس از درون و شيطان، از بيرون از خود مواظبت مى كند. قرآن در موارد متعدّدى مى فرمايد وقتى هواى نفس و شيطان مى خواهند انسان را به كار بدى وادار كنند آن را در مقابل انسان زينت مى دهند. به عنوان مثال بدترين گناهان آدم كشى است و از آن بدتر اين است كه انسان بچه خودش را بكشد و از همه بدتر اين است كه بچه شيرخوار را بكشد. عرب جاهلى دختران خود را زنده به گور مى كرد و به خيال خود از ناموسش حمايت مى كرد كه در واقع شيطان آن را زيبا جلوه داده بود.

امروزه آمريكا زير پوشش حقوق بشر و مبارزه با تروريست بيشترين جنايات را مرتكب مى شود.

چهل و يكمين صفت مؤمن «قليل الزلل» است يعنى ضلالتش كم است و اگر ضلالت داشته باشد پشيمان مى شود چون چهره واقعى كارها را مى بيند.

اميدواريم كه از بركات نبى اكرم(ص) كه گوينده اين سخنان است و على(ع) كه مخاطب اين سخنان است خداوند به همه ما توفيق دهد كه اين تعليمات انسان ساز را در وجود خود پياده كنيم.

* * *

بحث در امر سوّم از امور باقى مانده در ذيل مسئله ده در عدم حصر عدد متعه بود.

سؤال: چرا حصرى كه در نكاح دائم وجود دارد در متعه نيست؟

جواب: يكى از مهم ترين مشكلات نكاح دائم متعدّد، عدالت است، همان گونه كه گفته شد كمتر كسى مى تواند آن را رعايت كند، ولى در متعه مسئله عدالت مطرح نيست زيرا نه نفقه دارد و نه قَسم، و تبعاً سبب مى شود كه حصرى كه در آنجا بود در اينجا نباشد.

همان گونه كه قبلا بيان شد قوانين اسلام براى هوس بازى نيست، بلكه براى ملاحظه ضرورت هاى فردى و اجتماعى است، چون هميشه كسانى هستند كه به دلائل مختلف قادر بر عقد دائم نيستند حال امر آنها دائر است بين عقد منقطع و فحشاء، و مسلماً عقد منقطع عاقلانه تر است مخصوصاً در زمان ما كه سن ازدواج (به دلائل مختلف) بالا رفته است حال در اين مدّت نيز امر دائر است بين اين كه جوانان به فحشاء آلوده شوند يا از ازدواج موقّت استفاده كنند.

بعضى مى گويند خارجى ها اين مسائل جوان ها را حل كرده اند و به جوان ها اجازه مى دهند كه آزادانه با هم ارتباط داشته باشند، آيا اين حل كردن مشكل است يا غرق شدن در فحشاء است؟! در انگلستان بر اساس آمار از هر ده نفر يك نفر حرام زاده است، در بعضى از كشورها هم ممنوع است كه اسم پدر را در شناسنامه بنويسند، بلكه اسم مادر را مى نويسند چون خيلى از آنها اسمشان معلوم نيست.

اخيراً علماء اهل سنّت هم كه نكاح متعه را قبول ندارند نكاحى در بين خودشان درست كرده اند كه همان شرايط نكاح متعه را دارد. ولى مع الاسف سوء استفاده و عدم كاربرد صحيح، اين مسئله را خراب كرده است به گونه اى كه دفاع از آن مشكل شده است. بايد اين سنّت احيا شود ولى نه به صورت بى بندوبار بلكه با قوانين و شرايط خاصّ خودش.

در اينجا سه روايت بيان مى كنيم كه دلالت مى كند بر اين كه متعه بدون قيد و شرط نيست بلكه به موارد خاص منحصر است:

*... عن على بن يقطين (حديث معتبر است) قال: سألت ابا الحسن(ع) (موسى بن جعفر) عن المتعة فقال: ما أنت و ذاك (تو را با متعه چه كار) قد اغناك اللّه عنها فقلت: انّما اردت أن أعلمها فقال: هى فى كتاب على(ع) فقلت: نزيدها و نزداد؟ قال و هل يطيبه الاّ ذاك.[3]

ضمير «نزيدها» به متعه برمى گردد و تصور ما اين است كه منظور از «نزيدها و نزداد؟» اين است كه ما براى افزايش جمعيّت آيا متعه را افزايش دهيم امام در جواب فرمودند آيا فايده اى غير از اين دارد. «يطيبه» به معنى مفيد و هدفدار كردن است.

چرا حضرت نمى گويد حلال است؟ براى اين كه دهان مخالف را از دو جهت ببندد:

اوّلا: اگر مخالفين على(ع) را خليفه بلافصل نمى دانستند، حدّاقل صحابى بوده و آنها هم قول صحابى را حجّت مى دانند.

ثانياً: على(ع) در سفر و حضر در كنار حضرت رسول(ع) بوده است پس قول او حجّت است.

*... عن الفتح بن يزيد (فتح بن يزيد جرجانى مجهول الحال است) قال: سألت اباالحسن(ع) عن المتعة فقال: هى حلال مباح مطلق لمن لم يغنه اللّه بالتزويج (مفهومش اين است كه براى غير اينها مباح نيست ولى چون جواز آن اجماعى است نمى توانيم بگوييم حرام است و مى گوييم مكروه است) فليستعفف بالمتعة (آلوده به زنا نشود و سراغ متعه برود) فان استغنى عنها بالتزويج فهى مباح له اذا غاب عنها (اين تعبيرات نشان مى دهد كه در موارد ضرورت جايز است).[4]

*... عن محمّد بن الحسن بن شمون (او كسى است كه چهار امام يعنى امام رضا و امام جواد و امام محمّدتقى و امام حسن عسگرى(ع) را درك كرده و 114 سال عمر كرده است، او عائله سنگينى داشته و چيزى نداشت و امام دستور داده بود كه خودش و 40 نفر از عائله اش را اداره كنند ولى او از نظر رجال انسان سالمى نيست و روايت ضعيف است) قال: كتب ابوالحسن(ع) الى بعض مواليه لا تلحّوا على المتعة انّما عليكم اقامة السنّة (فى الجمله باشد كه اين سنّت پيامبر فراموش نشود) فلا تشتغلوا بها عن فُرشكم و حرائركم (همسران) فيكفرن و يتبرّين و يدعين على الآمر بذلك و يلعنونا.[5]

اين روايات نشان مى دهد كه بايد در اين مسئله خيلى با احتياط گام برداشت تا مشكل آفرين نشود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo