< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 10 /

«حديث اخلاقى: صفات مؤمن 7»

25 ذى العقده مطابق بعضى از احاديث روز «دحو الارض» و روز حركت امام رضا(ع) از مدينه به سوى طوس است. «دحو» به معنى گسترش است و از همين قبيل است آيه ﴿و الارض بعد ذلك دحيها﴾.[1]

گسترش زمين به چه معناست؟ و با علم روز كه معتقد است زمين از منظومه شمسى است و از خورشيد جدا شده چگونه سازگار است؟

زمين وقتى از خورشيد جدا شد گلوله اى از آتش و مواد مذاب بود، سپس در اطراف آن جوّ فشرده اى از بخار آب به وجود آمد و دوره باران هاى سيلابى شروع شد به طورى كه آب تمام سطح زمين را فراگرفت، بعد از آن آبها در زمين فرو رفت و خشكى ها آهسته آهسته از زير آب نمايان شد، پس «دحو الارض» به معنى روز پيدايش خشكى ها از زير آب است كه مطابق بيان روايات ابتدايش از خانه كعبه بوده و در علم امروز هم خلاف آن ثابت نشده است. اين روز در واقع روز نعمت بزرگ خداست كه خداوند خشكى ها را از زير آب خارج كرده و براى زندگى بشر آماده نمود.

مطابق بعضى از تواريخ امام رضا(ع) در اين روز از مدينه به سمت طوس حركت كردند كه اين هم براى ما مردم ايران يك نعمت بزرگ الهى است قدوم ايشان به اين كشور سرچشمه آبادى و معنويّت و روحانيت و بركات الهى شد و اگر بارگاه حضرت در كشور ما نبود شيعيان پناهگاهى نداشتند. هر سال حدود پانزده ميليون نفر براى تجديد بيعت با اهل بيت(ع) به زيارتش مى روند و سايه معنويّت ايشان بر سر كشور ماست و بلاها را برطرف مى كند. به هر حال امروز از جهات مختلف روز مباركى است و اميدواريم خدا توفيق استفاده از بركات اين روز را به ما عنايت فرمايد.

* * *

مقدمه:

در بحث اخلاقى هفته حديثى از پيامبر اكرم(ص) خطاب به حضرت على(ع) نقل كرديم كه در آن حضرت 103 صفت براى مؤمن بيان فرمودند كه در جلسات قبل سى و يك صفت بيان شد و در اين جلسه چهار صفت ديگر را بيان مى كنيم.

متن حديث:

«... حليماً اذا جهل عليه، صبوراً على من اساء اليه، يُبجّل الكبير و يرحّم الصغير».[2]

ترجمه حديث:

مؤمنان كامل الايمان در مقابل جهل جاهلان بردبار و در مقابل بدى صبورند و به بزرگان احترام مى كنند و كوچك ها را مورد نوازش قرار مى دهند.

شرح حديث:

سى و دوّمين صفت مؤمن «حليماً اذا جهل عليه» است يعنى در مقابل جهل جاهلان بردبار است و اگر به او بد بگويند بردبار است و بدى آنها را با بدى جواب نمى دهد.

سى و سوّمين صفت مؤمن «صبوراً على من أساء اليه» است يعنى اگر كسى عملا بدى كرد صبر مى كند. تفاوت اين صفت با صفت قبلى در اين است كه در مورد قبل گفتار بد و در اين مورد كار بد مراد است.

در اسلام يك قانون داريم و يك اخلاق، قانون اين است كه اگر كسى به شما بدى كرد به همان اندازه در مقابل او بدى كنيد قرآن مى فرمايد: ﴿فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم﴾،[3] اين قوانين براى اين است كه بدكاران سراغ آن نروند، و امّا اخلاق اين است كه نه تنها در مقابل بدى، بدى نكنيد بلكه بدى را با خوبى جبران كنيد، قرآن مى فرمايد:

﴿و اذا مرّا باللغو مرّوا كراماً﴾[4] و يا ﴿ادفع باللتى هى احسن السيئة﴾[5] و يا ﴿و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً﴾.[6] اين اخلاق است.

سى و چهارمين صفت مؤمن «يبجّل الكبير» است يعنى بزرگ ترها را تعظيم مى كند. مسئله احترام به پيرمردها و افراد مسنّ در روايات زيادى مورد توجّه واقع شده است. مرحوم شيخ عبّاس قمى در كتاب سفينة البحار روايتى را نقل مى كند:

«من وقّر ذا شيبة لشيبته آمنه الله تعالى من فزع يوم القيمة»[7] كسى كه پيرمردى را به خاطر پيرى گرامى بدارد خدا او را از عذاب روز قيامت حفظ مى كند، و در روايت ديگر مى فرمايد:

«انّ من اجلال الله تعالى اكرام ذى الشيبة المسلم» .[8]

سى و پنجمين صفت مؤمن «يرحّم الصغير» است يعنى كوچكترها را مورد نوازش قرار مى دهد.

معروف است كه وقتى به بزرگان مى رسيد به خاطر بزرگى آنها را احترام كنيد و وقتى به كوچك ترها مى رسيد آنها را به خاطر اين كه كمتر گناه كرده اند احترام كنيد.

* * *

بحث در مسئله ده از مسائل نكاح در عدّه در اين بود كه زائد بر اربع در نكاح دائم جايز نيست. امام در ذيل اين مسئله چنين مى فرمايد:

و امّا المنقطعة فيجوز الجمع بما شاء (در منقطعه عدد خاصى نيست).

اقوال:

مشهور بين اصحاب اين است كه عدد خاصى در عقد منقطع شرط نيست.

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

لا خلاف معتدّ به فيها.[9]

به گفته مرحوم آقاى حكيم در مستمسك مرحوم ابن ادريس هم در سرائر ادّعاى اجماع كرده ولى از ابن حمزه مخالفت (منقطع هم جزء اربع است) نقل شده است از مرحوم شهيد ثانى در مسالك نقل شده كه ايشان به اين قول تمايل پيدا كرده است.

پس مسئله مخالف دارد كه سرچشمه آن روايات باب است. در باب متعه روايت متعدد و متضافر بر جواز متعه بدون تقييد به عدد و مقيّد به عدد وجود دارد.

طايفه اوّل: جواز متعه بدون تقييد به عدد

رواياتى كه مى گويد متعه عددى ندارد كه خود اين روايات هم مختلف است، بعضى از روايات تعبير «كم شئت» دارد و گاهى براى اثبات عدم محدوديت عدد بالايى مثل «سبعين» مى گويند و گاهى روايات تعبير «ليس من الاربع» دارد كه به دلالت التزامى معنايش اين است كه عددى در آن نيست.

1- رواياتى كه «كم شئت» مى گويد:

*... عن زرارة بن اعين (روايت صحيح است) قال: قلت: ما يحلّ من المتعة؟ قال: كم شئت.[10]

*... عن اسماعيل بن الفضل الهاشمى (از ثقات است و مرحوم علاّمه در خلاصه مى فرمايد كه حديث صحيحى در فضيلت اسماعيل بن فضل هاشمى داريم پس سند معتبر است) قال: سألت اباعبدالله(ع) عن المتعة فقال: الق (ملاقات كن) عبدالملك ابن جريح فسله عنها فانّ عنده منها علماً فلقيته فاملى علىّ شيئاً كثيراً فى استحلالها و كان فيما روى لى فيها ابن جريح انّه ليس فيها وقت ولا عدد، انّما هى بمنزلة الاماء يتزوّج منهنّ كم شاء...[11]

عامّه از نقاط ضعفى كه به شيعه نسبت مى دهند اين است كه شيعه براى متعه حدّى قائل نيستيد روايت مى فرمايد همان گونه كه اماء حدّى ندارند و شما هم به آن قائل هستيد متعه هم حدّى ندارد و در واقع يك جواب نقضى است.

عبدالملك از علماى عامّه است و در مورد او اين عبارت «هو من رجال العامة الا انّ له ميل و محبة شديدة لاهل البيت» آمده است و لذا تعصّب نداشت چون بحث هاى متعه را متعصّبين نمى پذيرفتند و او در اين زمينه از امام سؤالاتى كرده بود و مى دانست، پس وقتى اسماعيل كه خودش ثقه است مى گويد امام صادق(ع) او را نزد عبدالملك فرستاده وثاقت عبدالملك ثابت مى شود.

چه حكمتى داشت كه امام خودشان جواب ندادند؟

ائمه(ع) نمى خواستند كه اهل سنّت متعه را از زبان آنها زياد بشنوند و لذا به عبدالملك ارجاع مى دهند.

2- رواياتى كه «ليست من الاربع» مى گويد:

*... عن بكر بن محمّد، قال: سألت ابالحسن(ع) عن المتعة أهى من الاربع؟ فقال: لا.[12]

*... عن ابى بصير، قال: سئل ابو عبدالله(ع) عن المتعة أهى من الاربع؟ فقال: لا ولا من السبعين.[13]

* العيّاشى فى تفسيره (تفسير عياشى در عين اين كه تفسير خوبى است تمام روايات را مرسله نقل كرده است). عن عبدالسلام، عن ابى عبدالله(ع) قال: قلت له: ما تقول فى المتعة... قال: قلت: جعلت فداك أهى من الاربع؟ قال: ليست من الاربع.[14]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo