< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

«قم در لسان روايات»

امروز مطابق بعضى از روايات روز ميلاد مسعود حضرت فاطمه معصومه(س) است و به مناسبت امروز رواياتى بيان مى كنيم تا جلالت اين بانو و مسئوليت ما در قم مسلّم شود.

مقام حضرت معصومه(س):

درباره جلالت حضرت معصومه روايات پرمعنايى داريم. مرحوم محدّث قمى مى فرمايد: يكى از بزرگان قم به نام «سعد» خدمت على بن موسى الرضا(ع) رسيد، حضرت فرمود:

يا سعد عندكم لنا قبرٌ، قلت: جعلت فداك قبر فاطمة بنت موسى؟ قال: نعم من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة... .[1]

عرفان به حق كه در روايات متعدّد در مورد امام حسين(ع) و فاطمه معصومه(س) و ديگر معصومين آمده بدين معنى است كه بداند پدر و برادر و اجداد حضرت معصومه واجب الاطاعه هستند و وقتى دانست بايد به تمام برنامه ها و دستورات آنها عامل باشد كه نتيجه آن جنّت است.

پيش گويى وجود حوزه علميه قم:

مرحوم محدّث قمى درباره قم از امام صادق(ع) حديث ديگرى نقل مى كند كه حضرت مى فرمايد:

... تكون بلدة قم و اهلها حجّة على الخلائق و ذلك فى زمان غيبة قائمنا الى ظهوره».[2]

وجود حوزه علميّه قم در كلام امام صادق(ع) پيش گويى شده كه از معجزات است. اهل قم بر اهل دنيا حجّت مى شوند، يعنى آن چنان انسان هاى مقرّب و با معرفت به آداب اسلامى هستند كه براى مردم ديگر حجّت اند.

مسؤوليت خطير حوزه علميّه و اهل قم:

در حديث ديگرى آمده است:

قال ابوالحسن الاوّل (موسى بن جعفر(ع)) قم عشّ آل محمّد و مأوى (پناهگاه) شيعتهم ولكن سيهلك (هلاكت معنوى و به معنى گمراهى است) جماعة من شبابهم بمعصية آبائهم (وظيفه نشناسى پدران آنها در تربيت آنها) و الاستخفاف و السخرية بكبرائهم و مشايخهم... »[3]

از اين حديث معلوم مى شود خطرى كه كيان قم را تهديد مى كند از ناحيه جوانان است و آن هم به خاطر اين است كه پدران آنها وظيفه خودشان را انجام نمى دهند. اين شهر وقتى مى تواند آشيانه اهل بيت و حجّت براى خلائق و مركز نشر علم باشد كه حوزه علميّه و طلاب و علمايش الگوهايى از معارف و اخلاق و تربيت اهل بيت و مردم و جوان هايش هم افرادى تربيت يافته و تهذيب شده باشند.

وظيفه ما بسيار سنگين است اگر فرد عادى منحرف شود مشكل نيست، ولى اگر از اهل قم باشد مى گويند اينها همسايه حوزه علميه و دختر موسى بن جعفر و مسجد جمكران هستند اينها كه اين طور باشند واى به حال ديگران! بنابراين هر چه خود را بسازيم كم است چون منتسب به اين شهر هستيم نكند بر اثر عدم انجام وظيفه خداى ناكرده مشمول مجازات شويم همان گونه كه در مقابل خدمات پاداش و جايزه مى دهند در مقابل كارهاى خلاف هم مجازات مى كنند.

اميدوارم مشمول عنايات حضرت معصومه(س) بوده و از بركات اين وجود مقدّس بهره مند شده و وظيفه خود را انجام دهيم.

* * *

بحث در مسئله اوّل از مسائل نكاح فى العدّة در فرع دوّم در حرمت ابدى بود. به روايات رسيديم كه سه طايفه از روايات بيان شد. سه طايفه ديگر هم داشتيم كه يك طايفه رواياتى بود كه كارى با حرمت ابدى نداشت و فقط در مورد بطلان نكاح در عدّه و مجموعاً هفت روايت بود. طايفه ديگر مطلقاً جايز مى دانست كه ظاهرش جواز مطلق بود ولى قرائنى داشت كه نشان مى داد، براى حال جهل و عدم دخول است، يك روايت از اين طايفه بيان شد; و امّا ادامه روايات:

*... عن على بن جعفر، عن اخيه(ع) قال: سألته عن امرأة تزوّجت قبل أن تنقضى عدّتها (عدّه وفات ندارد و مطلق عدّه ها را شامل است) قال: يفرّق بينها و بينه و يكون خاطباً من الخطّاب (بعد از گذشتن عدّه مى تواند مثل ديگران از اين زن خواستگارى كند).[4]

در اين روايت صحبت از حرمت ابدى نيست و اطلاق دارد و صورت دخول و علم را شامل است. اين روايت با روايت قبلى تفاوت دارد چون در روايت قبل تعبيرات پرمعنايى بود و نشان مى داد كه در مورد جهل و عدم دخول است ولى ظاهر اين روايت جواز مطلق است، يعنى حرمت ابدى نيست.

اللّهم الاّ ان يقال: معمولا آدم هايى كه عالم به حكم و موضوع باشند به چنين كارى اقدام نمى كنند يعنى وقتى مى دانند اين ازدواج باطل و زنا است و زنا اقدام نمى كنند و اين كه كسى عالم باشد و اقدام كند فرد نادر است پس ظاهراً روايت در مورد جهل است.

علاوه بر اين نگفته است كه يك عدّه ديگر هم نگه دارد در حالى كه اگر دخول حاصل شده بود مى فرمود، علاوه بر عدّه خودش عدّه ديگرى هم نگه دارد پس عدم تعدّد عدّه دليل بر عدم دخول است، كه در اين صورت جواز درست مى شود.

سلّمنا، اين دو قرينه را نپذيريد مى گوييم جمع بين اين طايفه و سه طايفه قبل جمع بين مطلق و مقيّد است به اين معنى كه اطلاق اين روايات را به روايات سابق تقييد مى زنيم.

طائفه ششم: حرمت مطلق در بدو نظر

رواياتى كه در بدو نظر دلالت بر حرمت مطلق دارد.

*... عن حمران قال: سألت ابا عبدالله(ع) عن امرأة تزوّجت فى عدّتها بجهالة منها بذلك قال: فقال: لا أرى عليها شيئاً (گناهى نكرده است) ويفرّق بينها و بين الذى تزوّج بها و لا تحلّ له ابدا (با اين كه جاهل است امام مى فرمايد حرام ابدى است) قلت: فان كانت قد عرفت انّ ذلك محرّم عليها ثم تقدّمت على ذلك فقال: ان كانت تزوّجته فى عدّة لزوجها الذى طلّقها عليها فيها الرجعة فانّى ارى أنّ عليها الرّجم (عدّه رجعيّه حكم نكاح را دارد پس در واقع زن، شوهردار است و مانند زناى محصنه حد دارد، از اين كه مى فرمايد حدّ رجم دارد مى فهميم دخولى حاصل شده است فان كانت تزوّجته فى عدة ليس لزوجها الذى طلّقها عليها فيها الرجعة (نكاح در عدّه بائن) فانّى أرى أن عليها حد الزانى و يفرّق بينها و بين الذى تزوّجها ولا تحلّ له ابداً.[5]

صدر روايت اطلاق دارد و مى فرمايد جاهل خواه دخول كرده باشد يا نه، حرام ابدى است ولى ذيل روايت شاهد اين است كه دخول حاصل شده است پس به قرينه ذيل، صدر را تقييد مى زنيم كه در اين صورت اين طايفه هم مخالفتى با روايات سابقه ندارد.

سؤال: آيا واقعاً زن در عدّه رجعيّه محصنه است؟

جواب: اين بحث در زناى محصنه مطرح است، چون محصنه كسى است كه شوهرى دارد و نياز جنسى او را برطرف مى كند ولى در عدّه رجعيّه اگر چه شوهر مى تواند رجوع كند ولى مصداق محصنه بودنش محلّ بحث است زيرا قدرت بر اشباع حلال ندارد.

*... عن عبدالله بن سنان (سند حديث معتبر است) عن ابى عبدالله(ع) فى الرجل يتزوّج المرأة المطلقة قبل ان تنقضى عدّتها قال: يفرّق بينهما ولا تحلّ له ابداً (اطلاق دارد چه دخول باشد يا نباشد و چه عالم باشد و چه جاهل) و يكون لها صداقها بما استحلّ من فرجها (دليل بر دخول است) أو نصفه ان لم يكن دخل بها (معلوم مى شود كه در صورت عدم دخول اگر جاهل هم باشد حرام ابدى است).[6]

از نظر بحث ما اين روايت مطلقاً مى گويد حرام است ولى در ذيل روايت جمله اى وجود دارد «أو نصفه ان لم يكن دخل بها» كه احدى به اين معنى فتوى نداده است، چون نكاح در عدّه باطل بوده و وقتى باطل است نصف مهر دادن معنى ندارد پس اين ذيل، روايت را از كار مى اندازد كه ظاهراً اشتباه از راوى بوده است.

*... و عن عبدالله بن بحر، عن حُريز، عن محمّد بن مسلم، قال: سألت اباعبدالله(ع) عن الرجل يتزوّج المرأة فى عدّتها قال: يفرّق بينهما ولا تحل له ابداً (مطلقاً حرام ابدى است).[7]

اين دو روايت اخير اجمالا مطلق بود كه بايد بين اين طايفه و طايفه اوّل و دوّم و سوّم جمع كنيم (جمع بين مطلق و مقيّد) كه بر اساس آن روايات، در يك صورت حرام ابدى نيست، و سه صورت حرمت ابدى دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo