< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 8 / فى صفات المرضعة

مسألة 8: يستحب أن يختار لرضاع الاولاد المسلمة العاقلة العفيفة الوضيئة، ذات الاوصاف الحسنة، فانّ لللبن تأثيراً تامّاً فى المرتضع كما يشهد به الاختبار و نطقت به الاخبار و الآثار، فعن الباقر(عليه السلام)قال: «قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله): لا تسترضعوا الحمقاء و العمشاء (ضعيف چشم) فانّ اللبن يَعدى» و عن اميرالمؤمنين(عليه السلام): «لاتسترضعوا الحمقاء فانّ اللبن يغلب الطباع» و عنه(عليه السلام) «انظروا من ترضع اولادكم فانّ الولد يشبّ عليه» (ولد بر همان رضاع پرورش مى كند) الى غير ذلك من الاخبار المستفاد منها رجحان اختيار ذوات الصفات الحميدة خَلْقا و خُلْقا و مرجوحيّة اختيار اضدادهنّ و كراهة، لاسيّما الكافرة، و إن اضطرّ الى استرضاعها فليختر اليهوديّة و النّصرانيّة على المشركة و المجوسيّة و مع ذلك لايسلّم الطفل اليهنّ و لايذهبن بالولد الى بيوتهنّ، و يمنعها عن شرب الخمر و اكل لحم الخنزير و مثل الكافرة أو اشدّ كراهة استرضاع الزانية باللبن الحاصل من الزنا و المرأة المتولّدة من زنا، فعن الباقر(عليه السلام) «لبن اليهوديّة و النصرانيّة و المجوسيّة احبّ الىّ من ولد الزنا» و عن الكاظم(عليه السلام)«سئل عن امرأة زنت هى يصلح أن تسترضع؟ قال: لايصلح و لا لبن ابنتها التى ولدت من الزنا».

عنوان مسئله:

اين مسئله در مورد آداب رضاع و داراى سه قسمت است:

1- صفات الكماليّة للمرضعة.

2- هل يجوز استرضاع الكافرة (اليهوديّة و النّصرانيّة و المجوسيّة و المشركة) ام لا؟

3- هل يجوز الاسترضاع بلبن ولد الزنا؟

نكته: بهترين غذا براى بچّه شير مادر است و پيامبر مى فرمايد: «ليس للصبى خير من لبن امّه»[1] ، و بهترين شخص براى شير دادن، مادر بچّه است. اسلام اين را زمانى گفت كه مسائل امروزى روشن نشده بود، اكنون بعد از تحقيقات فراوان به اين نتيجه رسيده اند كه بهترين غذا براى بچّه شير مادر است.

شير مرضعه هم شير مادر نمى شود چون بچّه از جنس بدن مادر است و شير هم از جنس بدن مادر است پس سازگارتر هستند. يكى از مشكلاتى كه اطبا به آن اذعان دارند اين است كه بسيارى از زنان كه به سرطان سينه دچار مى شوند، بچه خود را شير نمى دهند و يا اينكه بسيارى از زنانى كه دچار سرطان رحم مى شوند به جهت سزارين و عدم تولّد طبيعى است.

1- صفات الكمالية للمرضعة:

مستحبات رضاع در وسائل عمدتاً در ج 15 باب 75 تا 79 آمده است.

همانطورى كه امام فرمودند مرضعه بايد مسلمان، عاقل، عفيف و ذات جمال بوده و صفات فضيله ديگر هم در او باشد.

دليل: روايات

دليل اين مسئله دو طايفه از روايات است:

طايفه اوّل: رواياتى كه به صورت كلى بيان مى كند كه مرضعه بايد داراى صفات خوبى باشد

* ... انظروا من يرضع اولادكم (بررسى كنيد كه صفات خوبى داشته باشد) فانّ الولد يشبّ عليه[2] (زيرا بچّه بر همان رضاع پرورش پيدا مى كند و به تعبير ديگر صفات مرضعه از طريق لبن به ولد منتقل مى شود).

* ... فانَّ الرضاع يغيّر الطباع[3] (شير طبيعت انسان را عوض مى كند).

* ... فانّ اللبن يعدى[4] (شير اثر مى گذارد و سرايت مى كند).

روايات زيادى به همين مضامين وجود دارد كه همه اين تعابير اشاره به اين دارد كه شير سبب انتقال صفات مادر به بچه شيرخوار است. ائمّه معصومين(عليهم السلام) اين مسئله را در زمانى فرمودند كه اين مسائل هنوز ثابت نشده بود; ولى امروزه ثابت شده است كه غذا در روحيات شخص تأثير مى گذارد. غدّه هاى كوچكى در تمام بدن انسان وجود دارد كه سابقاً آنها را زائد مى دانستند ; ولى امروزه با پيدايش «علم غدد» تأثير اين غدّه ها در بدن به اثبات رسيده است. مثل «هيپوفيز» كه در زير مغز است و «تيروئيد» كه در زير گلو قرار دارد و غده «فوق كليوى» كه روى كليه است. سابقاً نقش اين غدد روشن نبود; ولى امروزه ثابت شده كه يكى از فرماندهان كشور بدن همين غده ها هستند. زيرا مايعاتى به نام هورمون از آن ها ترشّح مى شود كه در خون ريخته شده و تأثيرات مهمى در بدن مى گذارد و اگر فعّاليّت اين غده ها كند يا تند شود بدن دچار مشكلات عظيمى مى شود. مهم اين است كه مى گويند تراوش اين غدّه ها در اخلاق و روحيات اثر مى گذارد. يكى از دانشمندان معتقد است كه فعّاليّتهاى فكرى و اخلاقى و غددى به هم پيوسته اند. گاهى ممكن است تراوش غدّه اى سبب شجاعت، ترس، بى حصولگى يا پرحوصلگى شود. پس ترشّح غدد در صفات تأثير مى گذارد البتّه نه اثرى در حد اجبار، تا گفته شود صفات اخلاقى انسان جنبه جبرى دارد و آثارِ تراوش هورمونهايى است كه از غدد خارج مى شود، بلكه زمينه است نه علّت تامّه.

روايات هم مى فرمايند كه «انّ اللّبن يعدى» يعنى وقتى لبن وارد بدن بچّه مى شود در بدن به غدّه ها وارد مى شود و به صورت هورمون از غده ها به خون ريخته شده و از طريق خون به مغز و اعضاى ديگر رفته و بر اخلاق و رفتار انسان تأثير مى گذارد و لذا فرموده اند كه بايد مراقب باشيد چه زنانى را براى شير دادن فرزندانتان انتخاب مى كنيد.

طايفه دوّم: رواياتى كه صفات خاصّى را بيان مى كند.

* ... قال لى ابوجعفر(عليه السلام): استرضع بولدك بلبن الحسان (داراى جمال)و ايّاك و القباح (از زنان قبيح المنظر بپرهيزيد) فانّ اللّبن قد يعدى.[5]

آيا جمال ظاهر مراد است يا جمال باطن؟ هر كدام كه مراد باشد شاهد بر اولويّت هايى است كه بايد مراعات شود.

* ... لاتسترضعوا الحمقاء (دايه احمق انتخاب نكن) و لا العمشاء (مؤنّث «اعمش» كسى كه چشمش ضعيف است و خوب كار نمى كند) فإنّ اللّبن يعدى[6]

آيا مراد ديد ظاهرى است يا از اينكه كنار «حمقاء» قرار گرفته نشان مى دهد كه ديد باطنى مراد است؟ هر كدام كه باشد شاهد بر اين است كه بايد مرضعه داراى صفات كامله روحى و جسمى و عقيدتى و فكرى باشد. ضمناً درس عبرتى هم براى ماست كه بايد مواظب غذاى خود باشيم «فلينظر الانسان الى طعامه»[7] غذاى مشكوك و شبهه ناك نخوريم وقتى گفته مى شود كه «ان اللبن يعدى» در اين صورت قطعاً طعام هم اثر مى گذارد. اين تأثير به اندازه اى است كه روايتى مى فرمايد: «لا تأكلوا فى فخادّ مصر» يعنى در ظرفهاى سفالى مصر غذا نخوريد چون ممكن است غيرت را تضعيف كند، چراكه عزيز مصر بعد از آن كه جريان زليخا را شنيد گفت: «يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك انّك كنت من الخاطئين»[8] نهايت عكس العملش همين بود و همين اندازه غيرت نشان داد و لذا مى گويند اين نشان مى دهد كه در خاك آنجا تأثيرى است. حال تا چه اندازه كليّت دارد يا ندارد، و براى منطقه خاصّى است يا نه، بماند و با آن كارى نداريم فقط مى خواهيم بگوييم كه در تغذيه به اندازه اى تأثير هست كه حتّى ظرف غذا هم ممكن است در اخلاق و روحيّات انسانها تأثير بگذارد.

2- هل يجوز استرضاع الكافرة؟

فرموده اند در مقامى كه دسترسى به دايه مسلمان نيست، جايز است از دايه مجوسيّه، نصرانيّه، كافره و يا يهوديه استفاده شود، پس، از هر چهار دسته مى توان استفاده كرد; ولى در روايات به صورت اولويّت بيان شده است: اوّل يهودى و نصرانى و اگر ممكن نبود مجوسى و اگر ممكن نبود مشركه و همه اينها بر ولد الزنا مقدم هستند.

* ... عن عبدالرحمن بن ابى عبداللّه قال: سألت اباعبداللّه(عليه السلام): هل يصلح للرجل أن ترضع له اليهودية و النصرانية و المشركة؟ قال: لا بأس، و قال امنعوهم شرب الخمر[9]

دو دستور در اين روايات وارد شده است، يكى اينكه آنها را از شرب خمر و خوردن گوشت خوك منع كنيد و ديگر اين كه اولاد خودتان را به آنها نسپاريد تا به منزل خودشان برده و شير دهند، بلكه آنها را به خانه خود بياوريد زيرا معلوم نيست كه با آنها چه رقم برخورد خواهند كرد.

روايات ديگرى هم در اين باب وارد شده است.

3- هل يجوز الاسترضاع بلبن ولد الزنا؟

در مورد لبن زانيه بعضى از روايات منع كرده و بعضى از روايات هم اجازه داده است. روايات ناهيه، روايات متعدّدى است كه در باب 75 آمده و مى فرمايند استرضاع زانيه نكنيد و لبن ولد الزنا را به بچّه خودتان ندهيد.

ولى در يك روايت آمده است كه:

* ... و كان لايرى بأساً بولد الزنا اذا جعل مولى الجارية الذى فجر بالمرأة فى حل.[10]

شير ولدالزنا را مى توانى به فرزندت بدهى به شرط اينكه صاحب جارية شخص زانى را در حليّت قرار دهد، يعنى كنيزى بوده كه با او زنا شده و فرزندى از او متولّد شده است، همان گونه كه مولاى امه مى تواند قبل از زنا «تحليل» كند، اگر بعد از زنا هم تحليل كند، آن شير حلال مى شود و بچّه مى تواند از آن شير بخورد.

مرحوم صاحب جواهر[11] مى فرمايد: چگونه ممكن است كه تحليل بعدى در قبل تأثير بگذارد؟ در ادامه مى فرمايد ممكن است كه اين مورد از قبيل اجازه فضولى، بنابر مبناى كشف باشد. يعنى همان گونه كه اجازه فضولى در معاملات قبل اثر كرده و معاملات قبلى مباح و آثار بر آن مترتّب مى شود، و نماءات گذشته هم ملك مشترى مى شود، در باب تحليل نكاح هم بگوييم به همين ترتيب است و اجازه اى كه بعداً مولى مى دهد نسبت به تجاوزى كه به امه او شده است سبب مى شود كه أمه در گذشته بر شخص متجاوز حلال شده و آثار حرمت برچيده شود. اين توجيهى است كه ايشان فرموده اند; ولى به اين توجيه دو اشكال وارد است:

اشكال اوّل: آيا تمام لوازم تحليل را مى پذيريد؟ يعنى آيا آثار زنا واقعاً برطرف مى شود (آيا با اجازه مولى حدّ زنا برداشته مى شود و حكم تحليل پيدا مى كند) بعيد است كه صاحب جواهر خود ملتزم به چنين لوازمى شود.

اشكال دوّم: اين مسئله اثر تكوينى شير است، آيا با اجازه تشريعى آثار تكوينى را مى توان برداشت؟ آثارى كه در اين روايات آمده است آثار تكوينى است كه با اجازه تشريعى نمى توان آنها را برداشت چون اين زانى و زانيه در آن حالت در حال طغيان و قانون شكنىِ پروردگار بوده اند و اين فكر عصيان به درون نطفه منتقل مى شود و در درون اين بچّه و اين شير فكر عصيان است حال با حليّت و اجازه بعدى نمى توان آثار تكوينى را برداشت، چون آثار تكوينى مربوط به صفات درونى است.

تصوّر ما اين است كه امام مى خواهد مقدارى قبح مسئله را تخفيف دهد، نه اينكه آثار تكوينى كاملاً برطرف شود، گاهى كارهايى انجام مى شود تا قانون شكنى كمرنگ شود مثلاً در باب ﴿و خذ بيدك ضغثاً فاضرب به ولا تحنث﴾[12] ايّوب نذر كرده بود صد تازيانه بزند، خطاب شد كه يك شاخه درخت خرما را بگير و يكبار به جاى آن بزن، آيا واقعاً نذر ايّوب اين بود؟ ايّوب كه چنين نذرى نكرده بود و اين كار براى اين است كه تا اندازه اى حريم قانون و ظاهر، حفظ شود. شارع به حفظ ظاهر اهمّيّت مى دهد و در اينجا هم كه مى گويد حلّيّت را طلب كن، براى اين است كه مقدارى ظاهر حفظ شود.

در مورد ولدالزنا سه چيز مطرح است:

1- شيرى كه از زنا بوجود آمده.

2- اگر ولدالزنا دختر بود وقتى بزرگ شد و ازدواج كرد از شير او بچّه اى مى خواهد استفاده كند در روايت داريم كه از اين هم اجتناب كنيد.

* ... قلت لابى عبداللّه(عليه السلام): امرأة ولدت من الزنا أتخذها ظئراً؟ (آيا اورا به عنوان دايه بپذيريم) قال: لا تسترضعها و لا إبنتها.[13]

3- اگر زانيه بچّه حلالى آورد آيا مى شود به علاقه ما سبق گفت كه اين زن زانيه است (انقضى عنه المبدأ) و شيرِ او حرام است با اينكه بچّه اش حلال است؟ آيا مى توان گفت اين شير هم شير زانيه است و جايز نيست؟

از روايات نمى توان چنين چيزى فهميد و ما مشتق را در ما إنقضى عنه المبدأ مجاز مى دانيم بنابراين صدق زانيه نمى كند، لا سيّما كه اگر توبه كرده باشد. پس اگر شير حلالى آورده باشد بخواهد آن را به بچّه دهد، مشمول كراهتى كه در روايات آمده، نمى باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo