< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

80/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح/ شرايط الرّضاع / الشرط الرابع

بحث در چهارمين شرط از شرائط رضاع بود، كه حولين در مرتضع معتبر است اجماعاً و علاوه بر اجماع، آيات و چهار طايفه از روايات هم بر اين مسئله دلالت مى كرد كه دو طايفه از روايات بيان شد.

طايفه سوم:

چهار حديث است و چون احاديث متضافر هستند از سند آن ها بحثى نمى كنيم.

* ... عن الفضل بن عبدالملك، عن ابى عبدالله(ع) قال: الرضاع قبل الحولين قبل ان يُفطم.[1]

اين حديث را به دو گونه مى توان تفسير كرد:

1- دو جمله «قبل الحولين» و «قبل أن يفطم» تفسير هم باشند، كه در اين صورت شاهد بحث ماست.

2- هر دو قيد معتبر است كه در اين صورت اگر در يك سالگى بچّه را از شير بگيرند (فطام حاصل شود) و بعد از يك ماه مجدّداً از زنى شير بخورد، «قبل الحولين» صادق است; ولى «قبل أن يفطم» نيست، پس اگر اين حديث به تنهائى باشد و حديث ديگرى نداشته باشيم، مبهم است و استدلال به آن خالى از اشكال نيست.

* ... عن حمّاد بن عثمان قال: سمعت اباعبدالله(ع) يقول: لارضاع بعد فطام قلت: و ما الفطام؟ قال: الحولين الّذى قال اللّه عزّوجلّ.[2]

ان قلت: چرا امام در روايت «الحولين» فرموده، در حالى كه بايد «الحولان» مى فرمود (هو الحولان)، و چرا «الّذى» فرمود و «اللذانَ» نفرمود؟

قلنا: امام در مقام حكايتِ آيه است يعنى به لفظِ آيه، آيه را حكايت مى كند و «الذى» هم چون اشاره به حدّ است كه همان حولين باشد، و حدّ هم مفرد است، لذا چنين فرمودند.

* ... سأل ابن فضّال ابن بكير (ابن فضّال از بزرگان فطحيّه است و ابن بكير هم مشكل مذهب دارد ولى هردو ثقه هستند) فى المسجد فقال: ما تقولون فى امرأة ارضعت غلاماً سنتين ثم ارضعت صبيّة لها اقلّ من سنتين حتى تمّت السنتان أيفسد ذلك بينهما؟ (از ذيل حديث استفاده مى شود كه بچّه اول مربوط به او و دوّمى بچّه ديگرى است)قال: لايفسد ذلك بينهما، لانّه رضاع بعد فطام و انّما قال رسول اللّه(ص): لارضاع بعد فطام اى انه اذا تمّ للغلام سنتان أو الجارية فقد خرج من حدّ اللّبن و لا يفسد بينه و بين من شرب لبنه قال: و اصحابنا يقولون أنه لا يفسد الاّ ان يكون الصبى و الصبيّة يشربان شربة شربة.[3]

اين حديث تعبير به «لارضاع بعد فطام» و «حولين» را دارد كه شاهد ماست، ولى ابن بكير آن را به رأى خودش تفسير كرده كه نمى پذيريم، چون او حولين را در ناحيه بچّه مرضعه شرط دانسته در حالى كه بايد در ناحيه مرتضع شرط مى دانست، پس فقط تفسير فطام به حولين شاهد بحث ماست.

* محمّد بن على بن الحسين (مرسله صدوق) قال: قال النبى(ص) لارضاع بعد فطام و معناه (ظاهراً تفسير صدوق است كه قاعدتاً از احاديث ديگر استفاده كرده است) انّه اذا رضع حولين كاملين ثم شرب من لبن امرأة اخرى ما شرب لم يحرم الرضاع لانه رضاع بعد فطام.[4]

تفسير فطام به حولين، به عنوان مؤيد خوب است.

طايفه چهارم:

* ... عن محمد بن قيس، قال: سألته (معمولاً از امام باقر(ع) نقل مى كند) عن امرأة حلبت (دوشيد) من لبنها فأسقت زوجها لتحرم عليه، قال: امسكها و أوجع ظهرها.[5]

* ... عن الحلبى، عن ابى عبداللّه(ع) قال: جاء رجل الى اميرالمؤمنين(ع) فقال: يا اميرالمؤمنين انّ امرأتى حلبت من لبنها فى مكوك (أو مكّوك) فأسقته جاريتى فقال: أوجع امرأتك و عليك بجاريتك.[6]

با اينكه در اين مورد شرب لبن تأثيرى ندارد، تعزير براى چيست؟ تعزير براى تأديب است كه در آينده سراغ چنين عملى نرود.

جمع بندى: جمع بين طوائف چهارگانه اين است كه حولين شرط است و فطام هم به همين معنى است و قيد جداگانه اى نيست.

روايت معارض:

* ... عن داود بن الحصين عن ابى عبداللّه(ع) (سند روايت به گونه اى نيست كه بتوانيم آن را به جهت ضعف سند كنار بگذاريم) قال: الرضاع بعد الحولين قبل اين يفطم محرم.[7] (معيار حولين نيست، بلكه فطام است بنابراين اگر بعد از حولين و قبل أن يفطم بود باز محرّم است)

در بعضى از نسخ روايت به جاى «محرّم»، «يحرّم» دارد كه تأثيرى در معنى ندارد.

اين روايت به وضوح با روايات قبل تعارض دارد. شكى نيست كه در مقام معارضه روايات قبلى مقدّم است، چون: اوّلاً موافق كتاب اللّه است (ما اين مسئله را از قرآن هم استفاده كرديم). ثانياً خلاف مشهور بين اصحاب است، هم شهرت فتوى و هم شهرت روايت. ثالثاً موافق فتواى بعضى از عامّه است، بنابراين روايت ولو موثّق هم باشد، نمى تواند در مقابل روايات قبلى مقاومت كند.

روايات عامّه:

روايات عامّه در سنن بيهقى در دو باب آمده است.

1- «باب ما جاء فى تحديد ذلك بالحولين»[8] كه روايات متعدّدى دارد; ولى اين روايات غالباً از پيامبر نيست و اكثراً روايات صحابه است چون آنها، روايات صحابه را هم تراز باروايات پيامبر مى دانند; ولى ماقبول نداريم.

2- «باب رضاع الكبير» [9] فتاواى بعضى از عامه در رضاع الكبير (بعد حولين) خيلى عجيب است، و اساس فتواى آنها روايت عايشه است به اين مضمون كه مردى به نام «ابوحذيفة» همسرى به نام «سهلة» و پسرخوانده اى به نام «سالم» داشت. وقتى آيه نازل شد كه پسرخوانده معنا ندارد ﴿ادعوهم لآبائهم﴾[10] ، ابوحذيفة به او گفت: كه تو ديگر پسر ما نيستى، ولى سالم روى علاقه اى كه به اين خانواده داشت، نزد آنها مى آمد و گاهى سهلة تنها بود، وقتى ابوحذيفة مى فهميد ناراحت مى شد، زن ابوحذيفة خدمت پيامبر آمد و مشكل را عرض كرد، پيامبر به او فرمود كه از شير خودت به او بده، سهلة گفت كه او كبير است، چگونه به او شير دهم؟ پيامبر در جواب فرمود همان است كه گفتم.

عايشه اين روايت را مبنا قرار داده و با هر مردى كه مى خواست تكلّم كند شير دختر برادر يا دختر خواهر خودش را مى داد تا به او محرم شوند. ولى زنان پيامبر بر خلاف عايشه اجماع داشتند.

در اينجا فتواى عدّه اى از علماء عامّه اين است كه شير را بدوشند و شخص كبير بخورد و عدّه اى مى گويند كه چون ضرورت ايجاب مى كند، مى تواند از پستان شير بخورد. اين از فتاواى مضحكى است كه عامّه در كتابهاى خودشان به آن تصريح كرده اند، البتّه اكثر فقهاء عامّه هم مخالف قول عايشه هستند.

نتيجه: فقهاء عامّه و روايات عامّه در اين مسأله غالباً با ما هماهنگى دارند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo