< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

79/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 18 / بماذا تحصل الاجازة فى الفضولى

بحث در مسئله 18 در اين بود كه اجازه بماذا تتحقّق آيا با قول است، يا قول و فعل و يا اعم از قول و فعل و رضاى باطنى است.

بيان شد كه شيخ انصارى رضايت باطنى را كافى مى داند و به عمومات اوفوابالعقود استدلال مى كند، ولى در جواب گفتيم كه براى حصول عقد، صاحب عقد بايد انشاء كند و رضاى باطنى كافى نيست.

توضيح ذلك:

امور دو گونه است:

الف- امور تكوينى: وجود خارجى دارند و حالات نفسانى هم جزء آن است مثلاً غضب، رضا، علم و امثال ذلك از حالات نفسانيّه و امور تكوينى هستند و واقعاً وجود دارند و تابع انشاء و اعتبار نيستند.

ب- امور اعتباريّه انشائيّه: در خارج وجود ندارند و اگر عقلا آن را اعتبار نكنند وجود پيدا نمى كنند مانند ملكيّت، زوجيّت.

حقيقت الاعتبار: بحث حقيقت اعتبار يك بحث دامنه دار اصولى است، كه در جاى خودش بيان شده كه اعتبار يك نوع فرض كردن است، يعنى چيزى هاى بدلى را، به جاى موارد حقيقى فرض مى كنيم، مثلاً من مالك دست خود هستم و براى خانه اى كه به من منسوب است، يك ملكيّت اعتبارى و فرضى قرار مى دهم، كه اين حتماً انشائى مى خواهد و بايد ايجاد شود، ولى با رضايت كه يك حالت تكوينى است، اين تمليك انشاء و اعتبار حاصل نمى شود. پس رضايت كه امر تكوينى است نمى تواند در مقام اجازه، عقد فضولى را به هم گره بزند، تا بتوان به عموم اوفوا بالعقود تمسّك كرد.

ان قلت: رضايت حالت نفسانى نيست، بلكه «انشاء الرضا فى القلب» است.

قلنا: رضايت در قلب چگونه انشاء مى شود؟ و حال آن كه انشاء امر خارجى عقلائى است و تا فعلى، و قولى در كار باشد، اين امر عقلائى انشائى نمى شود.

سكوت بكر و مولاى عبد

دليل دوّمى كه براى قول سوم (كفاية الرضا الباطنى) ذكر كرده اند، روايات سكوت است كه مى گويد اگر عبد ازدواج كند، سكوت مولى كافى است و سكوت كاشف از رضا است و امر انشائى نيست، پس معلوم مى شود كه فعل و قول لازم نيست و رضايت قلبى كافى است.

جواب از دليل: سكوت توأم با قرينه، انشاء است، يعنى سكوت در حالتى كه بايد سخن بگويد، اين سكوت معنى دارد و انشاء است و لذا سكوت بكر توكيل است و از او استيذان مى كنند كه راضى هستى؟ و او سكوت مى كند، پس اين سكوت جانشين «وكّلتك» است، توكيل انشاء مى خواهد و اين انشاء از سكوت بكر در مى آيد.

روايت صحيحه زراره:

* «... انّه لم يعص الله انّما عصى سيّده...» عصيان به رضاى قلبى مرتفع مى شود و ديگر انشائى نمى خواهد، پس از اين روايت مى فهميم كه عقد دائر مدار رفع عصيان است و رفع عصيان نياز به انشاء ندارد و رضايت قلبى كافى است.

جواب از دليل: اگر عصيان به تصرّف در مال باشد، با رضايت، عصيان مرتفع مى شود ولى اگر عصيان بخاطر انشاء و عقد باشد مثلاً با عقد فضولى كسى را به عقد ديگرى درآورند، رفع عصيان به اين است كه آن عقد، عقد او شود، پس بايد انشائى كند تا معصيت برطرف شود و تنها با رضايت قلبى عقد حاصل نمى شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo