< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

79/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 13 / عقد الفضولى

بحث در دلائل صحّت فضولى در عقد نكاح بود، به روايات رسيديم و گفتيم، چند طايفه از روايات، دلالت بر صحّت عقد فضولى در باب نكاح دارند، طايفه اوّل را بيان كرديم امّا:

طايفه ثانيه:

رواياتى كه مى گويد نكاح عمو، مادر، برادر، پدر نسبت به پسر كبير و دختر كبير، با اجازه صحيح است.

*... عن على بن مهزيار عن محمد بن الحسن الاشعرى قال: كتب جعفر بنى عمّى الى ابى جعفر الثانى (امام جواد(ع)) ما تقول فى صبيّة زوّجها عمّها فلمّا كَبُرت ابت التزويج فكتب لى: لا تكره على ذلك و الامرُ امرها.[1]

آيا معنى حديث اين است كه نكاح جديدى بكند يا اين كه همان نكاح قبلى را اجازه دهد؟ قطعاً همان اجازه كافى است (قول بعض عامّه كه مى گفتند عن قرب اجازه دهد معلوم مى شود كه فاصله زمانى مؤثّر نيست).

*... عن الفضل بن عبدالملك عن ابى عبداللّه فى حديث قال: اذا زوّج الرّجل ابنه فذاك الى ابنه (فضولى است و اگر پسر خواست اجازه مى دهد) و اذا زوّج الابنة جاز[2]

ذيل حديث نشان مى دهد تمام اختيار دختر به دست پدر است ولى نپذيرفتيم. در اينجا كارى به ذيل روايت نداريم و ذيل را در مقابل روايات ديگر تفسير كرديم و گفتيم ممكن است مستحب باشد كه دختر اختيار خود را به پدر بدهد، ولى شاهد ما صدر روايت است.

*... عن محمّد بن مسلم، عن ابى جعفر (امام باقر(ع): انّه سأله عن رجل زوّجته امّه و هو غائب قال النكاح جايزٌ إن شاء المتزوّج قَبِل و إن شاء ترك (فضولى از نظر انشاء عقد صحيح است، منتهى يك شرط دارد و آن اجازه است) فان ترك المتزوّج تزويجه، فالمهر لازم لامّه.[3]

اشكال: وقتى اجازه به عقد فضولى ملحق نشود، عقد باطل است و مهر ندارد پس ذيل حديث چگونه توجيه مى شود؟

1- مرحوم صاحب وسايل بيان مى كند كه بعضى از علماء ما مسئله را حمل كرده اند بر جائى كه مادر ادّعاى وكالت كند و پسر بگويد وكيل نبوده، مادر كه ادّعاى وكالت دارد بايد مهر بدهد چون از نظر او عقد واقع شده است و پسر كه منكر است، از نظر او عقدى واقع نشده و چيزى لازم نيست بدهد.

2- حمل كنيم بر اينكه نكاح صحيح است، منتهى پسر حق فسخ دارد و اگر بخواهد طلاق بدهد و فسخ كند بايد مهريه را بدهد و چون مادر سبب اين زيان شده، مهر به گردن مادر مى افتد، منتهى چنين توجيهى را كسى به آن فتوى نداده است، امّا شاهد بحث ما صدر روايت است و شاهد خوبى است ولى ذيل را مى گوئيم نمى فهميم.

*... عن محمد بن اسماعيل بن بزيع قال: سأله رجل عن رجل، مات و ترك اخوين و ابنة و البنت صغيرة، فعمد (اقدام كرد) احد الاخوين الوصّى، فزوّج الابنة من ابنه، ثم مات ابو الابن المزوّج (برادر اول)، فلمّا أن مات، قال الاخر (برادر دوم): اخى لم يزوّج ابنه، فزوّج الجارية من ابنه فقيل للجارية: (معلوم مى شود كه دختر كبير شده است و عقد هم فضولى بوده است) اىّ الزّوجين احبّ اليك الاوّل و الآخر؟ قالت: الاخر...[4]

ذيل حديث مطالبى دارد كه به بحث ما مربوط نيست. تا اينجا دو عقد فضولى خوانده شده است و حضرت در ذيل مى فرمايد عقد دوّمى صحيح است، بنابراين عقد فضولى بوده و همان را امام بعد از اجازه صحيح دانسته است.

*... عن ابان عن ابى عبداللّه(ع) قال: اذا زوّج الرّجل ابنه كان ذلك الى ابنه و اذا زوّج ابنته جاز ذلك[5] (عين اين روايت را قبلاً داشتيم).

*... عن ابى عبيدة (احتمالاً صحيح السند باشد) قال سألت اباجعفر(ع) عن غلام و جارية، زوّجهما وليّان لهما و هما غير مدركين (بالغ نبودند) فقال: النكاح جايز، ايّهما ادرك كان له الخيار[6]

اگر ولى اقدام كرده كان له الخيار يعنى چه؟ بعضى گفته اند مراد ولىّ عرفى است كه قولش نافذ نيست، مثل برادر و عمو نه ولىّ شرعى، بنابراين فضولى است، و خيار در اينجا هم، يعنى خيار در امضاء عقد، پس اين حديث در مورد مسئله فضولى است كه اگر اجازه لاحق شود، صحيح است و الاّ صحيح نيست.

جمع بندى: از مجموع اين احاديث با ضعف سند بعضى و قوّت سند بعضى، و ضميمه كردن آنها به يكديگر استفاده مى شود كه فضولى مع لحوق الاجازه صحيح است.

طايفه ثالثه:

رواياتى كه از طرق عامّه وارد شده است و ثابت مى كند كه عقد فضولى صحيح است.

* عن ابن عبّاس انّ جارية بكراً، اتت النبى(ص) فذكرت له أنّ اباها زوّجها و هى كارهة، فخيّرها البنىّ [7] [8] (مخيّرى بپذيرى يا نپذيرى)

پيامبر نفرمود كه صيغه تازه بخوان، پس اين حديث هم صراحت دارد كه عقد فضولى بوده و با اجازه صحيح مى شود.

* عن ابن بُريده عن ابيه، جائت فتاة الى النّبى(ص) فقالت انّ ابى زوّجنى ابن اخيه ليرفع بى خسيسته (شايد مقام خانواده دختر بالا بوده و مقام خانواده پسر پست بوده و خواسته با اينكار مقام خانواده پسر را بالا ببرد) قال: فجعل الامر اليها، فقالت: قد أجزتُ ما صنع ابى و لكن اردتُ اَن تعلم النساء اَن ليس الى الاباء من الامر شئ [9] [10]

حديثى هم صاحب جواهر از اهل سنّت نظير اين حادثه نقل مى كند و مى گويد: النّبوى (يعنى روايت نبوى است) و پيامبر مى فرمايد: اجيزى ما صنع ابوكِ صاحب جواهر مى گويد كه اين روايت در سنن ابن ماجه است ولى در آنجا چنين روايتى نيامده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo