< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

79/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 9 / استحباب استيذان المرأة من الولى

مسئله نهم: ينبغى بل يستحب (ينبغى جنبه عقلائى و يستحب استحباب شرعى مسئله است) للمرأة المالكة امرها (تعبير به المالكة امرها به جهت وجود مبانى مختلف است كه در مسئله دوم بيان شد) ان تستأذن اباها أو جدّها و ان لم يكونا فأخاها و ان تعدّد الاخ قدّمت الاكبر.

اين يك مسئله استحبابى و يكى از آداب عرف عقلا و شرع مقدّس اسلام است.

موضوع مسئله: «المرأة المالكة امرها» است كه مراد استقلال در امر نكاح است (يا باكره است و عقيده ما اين بود كه باكره رشيده استقلال دارد و يا اگر استقلال باكره رشيده را قائل نباشيم در اينصورت مراد ثيّبه است كه استقلال دارد به بيانى كه در مسئله دو تحريرالوسيله گذشت).

حكم مسئله: هر زنى كه استقلال در نكاح دارد مستحب است كه از ولى خود در امر ازدواج اجازه بگيرد.

اقوال: از نظر اقوال بسيارى از فقهاء متعرض اين مسئله شده اند: مرحوم محقق در شرايع، صاحب جواهر در ذيل مسئله 11 از لواحق باب عقد نكاح، مرحوم صاحب عروه در مسئله 14 ابواب نكاح و محشّين عروة هم تا آنجا كه اطلاع داريم مخالفتى ندارند، پس مخالفى در مسئله نداريم به خصوص كه مستحبى است كه با عرف عقلا هم سازگار است.

ادلـــّـه:

الف - دليلى عقلى: اين مسئله دو دليل عقلى دارد:

دليل اوّل: مقتضاى ادبى است كه بايد بين پدر و دختر باشد حتى پسر هم مستحب است اجازه بگيرد، پس ادب اقتضا مى كند كه فرزند در مسائل مهم زندگى اجازه بگيرد و چه مسئله اى مهمتر از مسئله ازدواج؟ بخصوص اينكه مسائل مربوط به ازدواج فرزندان در زندگى پدر و مادر و برادران تأثير مى گذارد اگر خوب در بيايد اثر مثبت و اگر بد در بيايد اثر منفى دارد. پس پدر چگونه مى تواند بى تفاوت باشد و حال آنكه مفاسدو مصالح زندگى فرزندان به زندگانى پدر و مادر سرايت مى كند بنابراين يك ادب تشريفاتى و خشك و خالى نيست بلكه ادبى است كه منشأ اثر است.

دليل دوم: (در جواهر اشاره اى به آن شده است) پدر تجاربى دارد هم در ازدواج خودش و هم در ازدواج نزديكان، كه مى تواند براى فرزند روشنگر باشد و فرزند مستغنى از آن نيست.

اينها از قبيل استحسانات ظنى نيست بلكه از مستقلاّت عقلى است (مثل حسن احسان و قبح ظلم) و بدون استدلال مى توان آنها را درك كرد و «كلمّا حكم به العقل، حكم به الشرع» پس مى توانيم از اين دو دليل عقلى، استحباب شرعى استفاده كنيم.

ب - دليل نقلى: روايات متعدّدى كه در اين مسئله وارد شده است، ظاهر روايات مى گويد كه واجب است اذن بگيرد (باب 3 و 6 ابواب عقد نكاح) منتهى ما جمع مى كنيم بين اين روايات و روايات استقلال (كه در مسئله دوم گذشت) و حمل بر استحباب مى كنيم.

* عن ابن ابى يعفور عن ابى عبداللّه(ع) قال: لاتنكح ذوات الآباء من الابكار الاّ باذن آبائهنّ [1] ظاهر روايت اين است كه واجب است باكره رشيده بدون اذن ازدواج نكند.

* عن الحلبى عن ابى عبداللّه(ع) قال: سألته عن البكر (مراد صغيره است به قرينه اذا بلغت مبلغ النساء) اذا بلغت مبلغ النساء ألها مع ابيها امر؟ فقال ليس لها مع ابيها امر ما لم تثيّب [2] اين روايت هم از نظر سند معتبر است.

* عن ابن بكير عن رجل (مرسله است) عن ابى عبداللّه(ع) قال لا بأس ان تزوّج المرأة نفسها اذا كانت ثيّباً بغير اذن ابيها اذا كان، لابأس بما صنعت [3] مفهوم قضيّه شرطيّه اين است كه اگر باكره باشد بدون اذن آنها نكاح نكند. روايات ديگرى غير از اين موارد هم داريم.

ظاهر اين روايات مى گفت كه واجب است باكره رشيده بدون اذن ازدواج نكند و در مسئله دوم رواياتى داشتيم كه استقلال را ثابت مى كرد حال چه كنيم؟ در ابواب مختلف فقهى مواردى داريم كه دو دسته روايت است يك دسته مجوّزه است كه نص در جواز فعل است و طايفه ديگر ظهور در منع دارد كه در چنين مواردى جمع بين نص و ظاهر به اين است كه حمل بر استحباب مى كنيم و اين جمع عرفى است كه در بين فقها معمول است هم در ابواب عبادات و هم غير عبادات.

اگر پدر و جدى ندارد مستحب است از برادر اجازه بگيرد و اگر متعدّد باشند اول از برادر بزرگتر اجازه بگيرد.

* عن ابى بصير عن ابى عبداللّه(ع) (حديث مرسله است به دليل اينكه در سلسله روات حديث عن البرقى أو غيره دارد) قال سئلته عن الذى بيده عقدة النكاح، قال: هو الاب و الاخ و الرجل يوصى اليه... [4] روايت مى فرمايد عقد نكاح به دست اينهاست ظاهرش اين است كه اذن واجب است ولى در هنگام جمع بين اينها و روايات استقلال حمل بر استحباب مى شود.

* عن محمد بن مسلم و عن ابى بصير كلاهما عن ابى جعفر(ع): مثله [5] (كه عين روايت قبل را نقل كرده اند).

* عن بعض اصحابنا عن الرضا(ع): الاخ الاكبر بمنزلة الاب.[6]

اضف الى ذلك: دو دليل عقلى كه در مورد اب آورديم در مورد اخ هم هست زيرا اوّلاً آداب اجتماعى اقتضا مى كند كه برادر در جريان باشد و اگر بى اطّلاع او كارى كنند، باعث رنجش مى شود و خوب و بد زندگى خواهر در زندگى برادر تأثير دارد و زندگى برادر و خواهر به هم گره خورده است و ثانياً مسئله تجارب هم هست چون پسرها در جامعه بازترى زندگى مى كنند و تجربه شان بيشتر است و اگر بيشتر هم نباشد انسان از كسى كه از نظر تجربه با او مساوى است كسب مشورت كند، خوب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo