< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

78/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 18 /

الأمر الثّاني: بسيارى از فقهاى ما و فقهاى اهل تسنّن در بحث جواز نظر دو چيز را استثنا كرده اند، يكى قصد لذت و ديگرى خوف فتنه (ريبه). غالباً اين دو استثنا به عنوان مسلّمات گفته شده است ولى مى خواهيم اين دو استثنا را مورد بررسى قرار دهيم چون بعضى در دوّمى وسوسه كرده و گفته اند مجرّد خوف و احتمال نمى تواند دليل باشد. در زمان ما هم بعض از كسانى كه مدّعى فقاهت هستند در اوّلى وسوسه كرده اند، پس تعرّض به اين مسئله به جهت اين وسوسه هائى است كه در گوشه و كنار مطرح مى شود.

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

مسئله ريبه و خوف فتنه يك معنا دارد ولى بعضى مايلند بگويند كه دو چيز هستند، به اين بيان كه خوف الفتنه يعنى ترس از وقوع در گناه ولى ريبه خطوراتى است كه به ذهن و قلب انسان مى آيد و اَشكال گناه در نظر او مجسم مى شود و خود را در حال گناه با آن طرف مى بيند و لو مى داند هيچ وقت در آن گناه واقع نمى شود، ولى انصاف اين است كه اين دو، يك چيز هستند و دليلى بر اين معانى نداريم. بعد از اين مطلب صاحب جواهر مى فرمايد:

و الامر سهل بعد معلوميّة الحرمة عند الأصحاب و المفروغيّة منه (و لذا استدلالى در كلماتشان نمى بينم و ظاهراً نزد اهل سنت هم همين گونه است و اين دو استثنا را دارند) و اشعار النصوص بل ظهورها بل صريح بعضها فيه (حرمت)، فلا وجه للمناقشة فى الثانى منهما (خوف فتنة) بعدم ثبوت حرمة ذلك بمجرّد احتمال الوقوع فى المحرّم، (مجردّ احتمال باعث حرمت نمى شود بلكه مسلّم بودن مسئله و اشعار صراحت بعض نصوص دليل است، نه مجرّد احتمال) ضرورة كون المستند ما عرفت (تسالم اصحاب و ظهور نصوص) لاهذا (احتمال وقوع در حرام سبب حرمت باشد) كما هو واضح.[1]

جالب اين است كه صاحب جواهر هم مسئله را باز نكرده و نمى گويد كه كدام روايت نص و كدام إشعار دارد ولى ما مسئله را باز مى كنيم تا وسوسه هاى وسوسه انگيزان تأثيرى نگذارد.

ادله:

دليل بر اين مسئله چند چيز مى تواند باشد:

1- تسالم: خواه دليل بگيريد يا مؤيّد (چون اجماع، مدركى است) اين مسئله در نزد خاصّه و عامّه مسلّم بوده كه نظر با قصد لذت و خوف وقوع در حرام اشكال دارد.

2- مذاق شارع: در مورد رابطه زن و مرد نامحرم شارع سخت گيرى هائى كرده كه بعضى از آنها ولو به صورت كراهت است امّا مى تواند مذاق شارع را مشخص كند، مثلاً مى گويد جائى كه زن نامحرم نشسته است تا موقعى كه محل گرم است در آنجا ننشيند و يا مى گويد كه خلوت با نامحرم حرام است ولو احتمال خلافى هم ندهد، حتّى اگر در آنجا نماز هم خوانده شود باطل است، حال شارعى كه چنين اجازه اى نمى دهد با اينكه خوف وقوع در حرام هم نبود نگاه به نامحرم با وجود خوف وقوع در حرام را چگونه ممكن است اجازه دهد. چنين احكامى در شرع زياد داريم و قصد ما تعرّض به اين احكام نيست بلكه از اين نمونه ها مذاق شارع بدست مى آيد يعنى اجازه نمى دهد كه به قصد شهوت به وجه و كفّين نگاه شود؟

3- روايات: اين دليل عمده است كه صاحب جواهر اجمالا به آن اشاره كرده اند و ما شش طايفه روايت را نقل مى كنيم كه اگر تعداد احاديث را بشماريم خيلى بيشتر از اينهاست.

طايفه اوّل: روايت على بن سويد

*... عن على بن سويد قال: قلت لابى الحسن(عليه السلام): انّى مبتلى بالنظر الى المرأة الجميلة فيعجبنى النظر اليها، فقال: يا على لا بأس اذا عرف اللّه من نيّتك الصدق و ايّاك و الزنا فانّه يمحق البركة و يهلك الدّين.[2]

«على بن سويد» متعدد است ولى به قرينه روايت «على بن حكم» مراد «على بن سويد ساعى» است كه ثقه است. پس حديث معتبر است.

طايفه دوّم: رواياتى كه مى گويد: «لا تتّبع النظرة النظرة»[3]

اين احاديث خيلى زياد است (هم در منابع شيعه و هم در منابع اهل سنت) با كمك قرائن اين احاديث را اين گونه معنى كرديم كه نگاه اوّل بى اختيار و نگاه دوّم به قصد لذت است كه دليل بر حرمت مى باشد و از آن نهى شده است.

طايفه سوّم: روايتى كه مى گويد هر عضوى زنائى دارد و زناى چشم نگاه است.[4]

ظاهر اين احاديث نظر به قصد لذت است و نظرى كه هيچ قصدى ندارد زنا نيست، پس نگاه هوس آلود حرام است.

طايفه چهارم: حديث مرأة خثعميّة

* انّ النّبى(صلى الله عليه وآله) اَرْدف الفضل بن عبّاس (پشت خودش سوار كرد) ثمّ اتا الجمرة فرماها فاستقبلته جاريةٌ شابّة من خَثعَمْ فقالت يا رسول اللّه إنّ أبى شيخٌ كبير قد أفند (قد اُقْعِد = زمين گير است) و قد ادركَتْه فريضة اللّه فى الحج فيُجزى عن اَحُجَّ عنه؟ قال: حُجّى عن ابيك و لوّى عُنُقَ الفضل فقال له العباس يا رسول اللّه لَوَّيتَ عُنق ابن عمّك؟ قال(صلى الله عليه وآله)رأيتُ شابّاً و شابّةً فَلَمْ آمُنْ الشيطان عليهما.[5]

طايفه پنجم: روايت كاهلى

اين حديث را از احاديث «النظرة بعد النظرة» جدا كرديم چون اين روايت مى فرمايد: «النظرة بعد النظرة تزرع... و كفى بصاحبها فتنة».[6]

طايفه ششم: ذيل روايت «عبّاد بن صهيب»[7]

اين روايت سابقاً گذشت و در مورد نگاه به باديه نشين بود «لابأس بالنظر الى شعرها و جسدها ما لم يتعمّد ذلك» عمداً يعنى چه؟ يعنى به قصد لذّت است نه اينكه در مقابل سهواً باشد پس حتّى به زنانى هم كه نگاه كردن به آنها جايز است به قصد لّذت نمى توان نگاه كرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo