< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

78/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 18 / لايجوز النظر الى ما عدا الوجه و الكفين من المرأة

 

مسألة 18: لا إشكال فى عدم جواز نظر الرجل الى ما عدا الوجه و الكفّين من المرأة الاجنبيّة من شعرها و ساير جسدها سواء كان فيه تلذّذ و رَيبة ام لا و كذا الوجه و الكفّان إذا كان بتلذذ و ريبة (اگر به دستها و صورت با لذت نگاه كند اشكال دارد) و امّا بدونها (نگاه به وجه و كفّين بدون تلذذ و ريبه) ففيه قولان بل أقوال: الجواز مطلقاً (نظره أولى باشد يا ثانيه و ثالثه)، و عدمه مطلقاً، و التفصيل بين النّظرة الواحدة فالأوّل (يجوز)، و تكرار النّظر فالثّانى (مطابق قول دوّم يعنى لايجوز) و أحوط الأقوال أوسطها.

عنوان مسئله:

نگاه كردن به زن اجنبى غير از وجه و كفين جايز نيست و نگاه كردن به وجه و كفين هم با تلذّذ جايز نيست و در جايى كه بدون تلذذ نگاه كند سه قول است:

1- جواز مطلقا.

2- عدم جواز مطلقا.

3- تفصيل بين نظره اوّل و تكرار آن.

در اينجا نكته اى بايد روشن شود و آن اين كه بحث وجوب يا عدم وجوب ستر وجه و كفّين از طرف زن با بحث جواز يا عدم جواز نظر از سوى مرد از هم جداست، ولو ما از جواز عدم ستر وجه و كفّين جواز نظر را استفاده خواهيم كرد، ولى كسانى هستند كه مى گويند حجاب وجه و كفين واجب نيست در عين حال نگاه كردن را هم جايز نمى دانند پس على الحساب بحث نظر از حجاب جدا مى كنيم.

أقوال:

أقوال در مسئله همان است كه امام (ره) بيان فرمودند، ولى كلماتى از بزرگان فقها نقل مى كنيم. مرحوم شهيد ثانى عبارت مفصّلى دارد كه خلاصه اش چنين است:

تحريم نظر الرجل إلى ألا جبنية فيما عدا الوجه و الكفّين موضع وفاق بين المسلمين و لا فرق فيه بين التلذّذ و عدمه، و لابين خوف الفتنة و عدمه (به جاى ريبه، فتنه مى گويد) و امّا الوجه و الكفّان فان كان فى نظرهما أحد الأمرين (تلذّذ و ريبه) حَرُم أيضاً إجماعاً، و إلاّ (بدون تلذّذ و ريبه) ففي الجواز أقوال: أحدها الجواز مطلقاً على كراهيّة إختاره الشّيخ (شيخ طوسى)... و الثّاني: التحريم مطلقاً إختاره العلاّمة في التذكرة... و القول الثّالث جواز النّظر إلى الوجه و الكفّين على كراهة مرّة لا أزيد و هو الّذي أختاره المصنّف (مرحوم محقق در شرايع چون متن مسالك شرايع است) و العلاّمة فى أكثر كتبه.[1]

از بيانات شهيد ثانى معلوم مى شود كه خيلى از علما - شايد چون مسلم بوده - متعرّض اين مسئله (مسئله نظر) نشده اند.

صاحب جواهر بعد از اينكه نظر به غير وجه و كفّين را در حال اختيار جايز نمى داند مى فرمايد:

اجماعاً بل ضرورة من المذهب و الدّين، در ادامه در مورد وجه و كفين مى فرمايد: جماعتى نظر به وجه و كفين را بدون تلذذ و ريبه اجازه داده اند و بعضى مطلقاً اجازه نداده اند و در آخر كلامش قول به تفصيل را نقل كرده و مى فرمايد:

فهو أضعف قول فى المسألة (اگر چه محقق اين نظر را پذيرفته است).[2]

اقوال عامّه:

از عبارات اهل سنّت معلوم مى شود كه آنها هم مثل ما سه قول دارند، ابن قدامه كلامى از «احمد بن حنبل» نقل كرده و مى گويد:

قال احمد: لايأكل مع مطلّقتة هو اجبنىٌّ لايَحِلَّ له أَن ينظُرُ اليها كيف يأكل معها ينظر الى كفّها (معمولاً با دست غذا مى خوردند) لايحلّ له ذلك (معلوم مى شود كه احمد جنبل اجازه نگاه به كفّين را نداده).

در ادامه ابن قدامه از قول قاضى چنين نقل مى كند:

و قال القاضى يحرم عليه النظر الى ماعدا الوجه و الكفّين لانّه عورة و يباح له النظر اليها (وجه و كفّين) مع الكراهة إذا اَمِنَ الفتنة و نظر لغير شهوة و هذا مذهب الشافعى لقول اللّه تعالى و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها قال ابن عباس: الوجه و الكفين (كه از ابن عباس نقل مى كند ولى معلوم نيست نظر خودش است يا از پيامبر نقل مى كند البتّه عامّه نظر صحابه را تقريباً حجّت مى دانند).

در ادامه ابن قدامه با احمد هم صدا شده و به بعضى از آيات و روايات استدلال مى كند:

و عن على(عليه السلام) قال: قال لى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)لاتتّبع النّظرة النظرة (نگاه پشت سر هم نكن) فانّما لك الأولى و ليست لك الأخرة، (اين تعبير اشاره به قول سوّم است)[3]

ادلّه:

1- آيه ﴿قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم... و قل للمؤمنات يغضضن... و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها﴾[4] .

از جمله ﴿الاّ ما ظهر منها﴾ وجه و كفين را اجمالا استفاده مى كنيم، چون قدر متيقّن از آن وجه و كفّين است و خصوص سرمه چشم و لازمه اش - چشم فقط - و يا انگشتر و لازمه اش - انگشت به تنهايى - را احدى نگفته است، پس وجه و كفّين قدر متيقّن است.

إن قلت: اين آيه در مورد مسئله حجاب است نه در مورد جواز نظر، آيا مى توان از مسئله حجاب جواز نظر را استفاده كرد؟

قلنا: بله ملازمه عرفى دارد يعنى اگر اجازه داده اند كه در مقابل مردم وجه و كفين باز باشد و پوشاندن آن لازم نباشد به اين معنى است كه نگاه كردن هم جايز است، و نمى شود به زن بگويند صورتت را باز كن و به مرد بگويند نگاه نكن و جدا كردن اين دو از هم خلاف عرف است. البتّه ملازمه عقلى نيست چون هيچ مانعى ندارد كه عقلا به زن بگويند وجه و كفّين را بپوشان و به مرد بگويند نگاه نكن.

2- رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده است:

بحث سنّت و روايات بعد خواهد آمد ولى در اينجا خصوص رواياتى كه در تفسير آيه آمده و هشت روايت است مطرح مى شود و چون روايات متضافر است نياز به بررسى اسناد ندارد.

*... عن زرارة، عن أبي عبداللّه(عليه السلام) فى قول اللّه عزّ و جلّ «إلاّ ما ظهر منها» قال(عليه السلام): الزّينة الظّاهرة الكحل و الخاتم (سرمه كه نمايان باشد چشم هم نمايان است و اگر انگشتر هم نمايان شد انگشت هم نمايان مى شود و كسى هم خصوص چشم و انگشت را نگفته است پس استفاده وجه و كفّين مى كنيم و وقتى پوشاندن آن لازم نيست نظر به آن جايز است).[5]

*... عن مسعدة بن زياد (سند حديث مشكل دارد) قال: سمعت جعفراً و سُئلَ عمّا تظهر المرأة من زينتها قال: الوجه و الكفّين (متن آيه قرآن در حديث نبود ولى از تعبير معلوم مى شود كه ناظر به تفسير آيه است).[6]

*... عن الفضيل قال سألت أباعبداللّه(عليه السلام) عن الذراعين من المرأة هما من الزنية الّتي قال اللّه: ﴿و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ﴾؟ قال: نعم و ما دون الخمار (يعنى موهاى سر) من الزينة و ما دون السوارين (بالاتر از دستبند و از اين جا معلوم مى شود كه صورت و كفّان براى نظر مجاز هستند.

در اين روايت امام زينت باطن را تفسير مى كند كه از آن تفسير زينت ظاهر هم استفاده مى شود و سند اين روايت از بقيّه بهتر است.

*... عن أبي بصير، عن أبي عبداللّه(عليه السلام) قال: سألته عن قول اللّه عزّ و جلّ ﴿ولا يبدين زينتهنّ الاّ ما ظهر منها﴾ قال: الخاتم و المُسكَة و هى القلب.[7]

اين كه دستبند هم جزء زينت ظاهره است، به چه معنى است؟

دو احتمال دارد يك احتمال اينكه «مسكه» چيزهايى بوده كه به انگشتان مى بستند كه اين جزء كف دست است ولى اگر منظور چيزى است كه به مچ بسته مى شود در اين صورت بايد بگوييم دستبندى است كه به انتهاى مچ بسته مى شود كه به كفّين متّصل است، چون اگر دستبند باشد مچ هم پيدا مى شود و اين را كسى نگفته است.

چرا در اين حديث به وجه اشاره نشده است چون نقاب زدن در صدر اسلام مرسوم نبوده است جواز نظر به وجه مسلم بوده است.

* على بن ابراهيم فى تفسيره: و فى رواية أبى الجارود عن أبي جعفر(عليه السلام) (حديث مرسله است چون على ابن ابراهيم نمى تواند از أبى جارود نقل كند) فى قوله ﴿و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها﴾ فهى الثياب و الكُحل و الخاتم و خضاب الكف و السِوار... .[8]

اين حديث كاملترين حديثى است كه مستثنيات را گفته است، در اينجا سوار به معنى دستبند است كه همان مشكل حديث قبل را دارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo