< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

78/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 2 /

الأمر الثّاني: هنگام تحقيق در مورد همسر بايد توجه داشته باشد كه تمام صفات خوب در يك نفر جمع نمى شود (مگر در معصومين(عليهم السلام)، اگر در انتظار اين است كه جامع صفات را پيدا كند، بيهوده است، پس بايد معدل گيرى كند و نقاط قوّت و ضعف را روى هم رفته حساب كند و هر كدام بهتر بود آن را انتخاب نمايد. نه تنها در همسر بلكه در دوست، همسايه هم نمى توان كسى را كه از همه جهت خوب و جامع جميع صفات است، پيدا كرد. افرادى كه سخت گيرى كنند ممكن است خسته شوند و به موردى رضايت دهند كه خيلى از صفات را نداشته باشد. در اينجا روايتى نداريم ولى از على(عليه السلام) نقل شده است:

«من استقصى على صديقه انقطعت مَوَدّته».[1]

پس كسى كه در انتخاب دوست خيلى سخت گيرى كند بدون دوست مى ماند در همسر هم همين گونه است.

الأمر الثّالث: مشاوره در اسلام در هر چيزى نيكو است، ولى در ازدواج نيكوتر است، چون ازدواج در غالب مردم يك بار تجربه مى شود و به همين جهت افرادى كه تازه مى خواهند ازدواج كنند بهتر است با كسانى كه ازدواجهاى موفّق و شكست خورده را ديده اند و تجربه دارند مشورت كنند، خصوصاً اينكه اگر ازدواج درست از كار در نيايد در خيلى از موارد راه بازگشت بسته است، چه بسا وقتى متوجّه مى شود كه صاحب فرزندانى شده و مشكلات عديده اى دارد بنابراين ايجاب مى كند كه حتماً مشورت كند.

الأمر الرّابع: در احاديث تصريح شده است كه مؤنه ازدواج را تخفيف دهيد و كثرة مؤنه و مهريّه سنگين دليل بر نامبارك بودن ازدواج است. طبق روايات زنِ خوشبخت كسى است كه مهر و مخارج او كم باشد. در تمام مراحل زندگى اگر بار زندگى سنگين شود تهيه آن از طريق حلال مشكل است و لذا حلال و حرام مخلوط مى شود ولى اگر مؤنه كم باشد آسان است. البتّه چشم و هم چشمى ها اجازه نمى دهد كه ازدواجها به سهولت صورت گيرد.

*... عن خالد بن نجيح، عن أبى عبداللّه(عليه السلام): ... فامّا شوم المرأة (بعضى مفاهيم خرافى در بين مردم است كه اسلام آنها را رد مى كند ولى بعضى از مفاهيم را تغيير محتوائى مى دهد) فكثرة مهرها، و عقوق زوّجها (ناسازگارى با زوج)... .[2]

*... عن محمد بن مسلم عن أبي عبداللّه(عليه السلام) قال: من بركة المرأة خفّة مؤنتها (هزينه ازدواج و هزينه هاى بعد) و تيسير ولادتها (آسان وضع حمل كردن) و من شومها شدّة مؤنتها و تعسير ولادتها.[3]

بعضى از مهريه هاى سنگين جنبه سَفهى دارد كه در نتيجه آن مهر باطل و تبديل به مهرالمثل مى شود.

ان قلت: در قرآن آمده است:

﴿منه شيئاً و آتيتم احداهنّ قنطاراً فلا تأخذوا﴾ [4] اگر مهريّه را به اندازه يك قنطار قرار داده ايد بعد از طلاق پس نگيريد، پس قرآن قنطار را كه به اندازه يك پوست گاو طلاست اجازه داده است.

قلنا: راغب در مفردات مى گويد «قنطار» از ماده «قنطرة» به معنى پل است و به مال فراوان هم قنطار گفته اند چون به وسيله آن (به عنوان يك پل) انسان به يك زندگى خوب مى رسد. در ادامه راغب مى گويد: قنطار به معنى مال كثير به حسب افراد فرق مى كند، و حدّ معيّن ندارد (يتفاوت بتفاوت الأفراد)، بعد أقوال ديگرى نقل مى كند:

قنطار يعنى اربعون اوقيّة (سبعة مثاقيل) كه مجموعاً 280 مثقال مى شود، و از حسن بصرى نقل مى كند كه «قنطار» هزار و دويست دينار است و قيل أنّه مِلْىء مسك ثَور ذهباً.

لغويّون ديگر هم همين گونه گفته اند، ولى اينطور نيست كه اين قولِ قيل را به عنوان معنى بپذيريم و به آيه براى اثبات مهريّه سنگين استدلال كنيم، پس معنى لغوى قنطار اين نيست و از آيه بيش از مال كثير استفاده نمى شود.

علاوه بر اين نبايد محكمات را به خاطر متشابهات كنار بگذاريم بلكه بايد متشابهات را به وسيله محكمات تفسير كرد، از جمله محكمات اين است كه معاملات سفهى باطل است خواه بيع باشد يا نكاح، و قاعده سفه منحصر به اين مورد نيست بلكه در هبه و ابواب ديگر هم همين است.

الأمر الخامس: از چيزهائى كه اساس خانواده ها را خراب مى كند كثرت توقّعات و انتظارات است. يكى از عوامل طلاق، پرتوقع بودن زن يا شوهر است. انسانهاى پر توقّع نمى توانند با ديگران زندگى كنند و نمى توانند دوستى پيدا كرده يا ازدواج كنند. يكى از دستورات مهمّى كه به ما داده شده است مراعات، عفو و صَفْح (اگر كار خلافى از كسى ديديم روى برگردانيم يعنى اصلاً آن را نديده ايم كه بالاتر از عفو است) مى باشد، در حديث معروفى امام سجّاد(عليه السلام)مى فرمايد:

و قال(عليه السلام): صلاح حال التعايش ملىء مكيال ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل (دو سوّم هوشيارى و يك سوّم آن گذشت است)[5]

الأمر السّادس: به مقتضاى آيه شريفه ﴿و أنكحوا الايامى منكم...﴾ [6] سعى در نكاح ايامى يكى از مستحبّات و گاهى از واجبات است. وجوب تلاش و كوشش براى فراهم كردن مقدّمات ازدواج آنهائى كه همسر ندارند، به اين جهت است كه گاهى امر به معروف منحصر است در ازدواج، و امربمعروف هم واجب است، پس اين كارهم واجب است (اگر راه منحصر در ازدواج باشد واجب تعيينى است و اگر راه ديگرى هم داشته باشد واجب تخييرى است). «ايامى» جمع «ايّم» است به معنى كسى كه همسر ندارد، خواه اصلاً ازدواج نكرده يا ازدواج كرده و بعداً جدا شده، هم به مذكر مى گويند و هم به مؤنث و مادّه اصلى آن «آم، يأيم» و مصدر آن «اَيْمة» و وصف آن هم «أيِّم» است. قرآن به صيغه امر تصريح مى كند و امر هم دلالت بر وجوب دارد ولى به اجماع علما حمل بر استحباب مى شود.

در احاديث هم به اين مطلب اشاره شده است.

*... عن السكونى عن ابى عبداللّه(عليه السلام) قال: قال على(عليه السلام): حتّى أفضل الشفاعات أن تشفع بين إثنين في نكاح يجمع اللّه بينهما[7] .

*... إنّ للّه ظلاًّ يوم القيامة لايستظلّ تحته إلاّ نبىٌّ أو وصىّ نبىٍّ أو عبدٌ اعتق عبداً مؤمناً أو عبدٌ قضى مغرم مؤمن (بدهى مسلمانى را ادا كند) أو مؤمن كفّ أيْمَةَ مؤمن.[8] (8)

زمانى بود كه اين كارها به صورت فردى انجام مى گرفت ولى در نظام جمهورى اسلامى بايد تشكيلاتى (ولو وزارت خانه) وجود داشته باشد كه عهده دار ازدواج جوان ها باشد تا قسمت عمده اى از فسادها و مشكلات ريشه كن شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo