< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

98/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: صحیحه ثانیه زراره /اخبار /ادله /استصحاب /اصول عملیه /علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در صحیحه دوم زراره بود، این روایت شامل شش سؤال از زراره و جواب امام علیه السلام به هر سؤال می‌باشد و جوابهای به سؤال سوم و ششم راجع به استصحاب است لذا بحث در دو مقام منعقد می‌شود.

مقام اول: موضع اول جواب به سؤال سوم.

مقام دوم: موضوع دوم جواب به سؤال ششم.

 

1مقام اول: موضع اول روایت

قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً.

از امام علیه السلام پرسیدم اگر احتمال داده و گمان بردم که شاید نجسی به لباسم اصابت کرده است اما علم ندارم پس نگاه کرده و فحص نمودم اما شیئی را پیدا ندیدم بعد نماز خواندم و بعد از پایان نماز نجاست را در لباس دیدم.

البته مفعول «رایت» در نسخه تهذیب ذکر نشده است و طبق این نسخه احتمال دارد که مفعول «النجاسة» باشد یعنی «فرأیت النجاسة فیه» بعد از نماز آن نجاست را در لباس دیدم ـ کما اینکه مفعول در بعض نسخ ذکر شده است[1] ـ و احتمال دارد مفعول «نجاسةً» باشد یعنی بعد از نماز نجاستی را در لباسم دیدم، و این دو احتمال بررسی خواهد شد.

امام در جواب سؤال فرمودند: لباست را بشوی و نمازت را لازم نیست اعاده کنی.

وجه شستن واضح بوده و زراره از وجه اعاده نماز می‌پرسد و امام پاسخ می‌دهند: چون تو به طهارت از خبث یقین داشتی بعد از آن شک کردی و سزاوار نیست انسان یقین را با شک نقض کند و به خاطر شک از یقین خود رفع ید کند.

با توجه به اینکه مورد روایت طهارت از خبث است، مراد از طهارت طهارت از خبث است.

آیا این موضع از روایت بر استصحاب دلالت دارد؟

1.1وجود سه فرض در روایت

سؤال زراره به لحاظ حال مصلی است و در آن بدواً سه فرض وجود دارد

    1. مصلّی قبل از نماز احتمال داد که نجاستی به لباسش برخورد کرده است فحص و بررسی کرد و بعد از فحص یقین به طهارت لباس پیدا می‌کند و نماز را می‌خواند و بعد از اتمام نماز نجاستی را در لباسش می‌بیند و احتمال می‌دهد که این همان نجاست باشد ـ که یقین پیدا کرده بود در لباس وجود ندارد ـ و احتمال می‌دهد که این، نجاست جدیدی است.

روشن است که امام علیه السلام در این فرض که می فرمایند «تو یقین داشتی و شک کردی» ناظر به حکم ظاهری هستند. آیا قاعده استصحاب در این فرض تطبیق می‌شود یا قاعده یقین؟

هر دو قاعده در این فرض قابل تطبیق است.

اگر یقین به لحاظ قبل از ظن به اصابه باشد اینجا قاعده استصحاب تطبیق می‌شود، چون زراره در فرض سؤال پیش از آنکه ظن به اصابت پیدا کند یقین به طهارت داشت و الآن که نمازش تمام شده است در این شک دارد که آیا طهارت یقینی پیش از نماز تا آخر نماز باقی بوده است یا نه! و این نحو از یقین و شک مجرای قاعده استصحاب است.

اگر یقین به لحاظ بعد از فحص باشد قاعده یقین تطبیق می‌شود، زراره بعد از فحص یقین پیدا کرد که لباسش پاک است و بعد از نماز یک نجاستی دید، لامحالة در درست بودن یا خطا بودنِ یقین بعد از فحصش شک دارد. شک در قاعده یقین باید به یقین سرایت کند و یقین از بین برود و در اینجا بعد از اتمام نماز وقتی نجاست را می‌بیند در درست و خطا بودن یقین بعد از فحص شک می‌کند چون احتمال می‌دهد این نجاست همان نجاستی است که بعد از ظن به اصابه به لباس افتاده است و یقین به نبودنِ نجاست نادرست بوده است و احتمال هم می‌دهد این نجاست بعد از یقین به نبودن نجاست در لباس حاصل شده است و یقین درست بوده است. بنابراین مورد سؤال زراره یکی از صغریات قاعده یقین است.

با این توضیح روشن شد که در فرض اول دو یقین وجود دارد، به لحاظ یک یقین قاعده استصحاب اجراء شده است و به لحاظ یقین دیگر قاعده یقین و شک اجراء شده است، اما یک شک وجود دارد و آن مربوط به شک حین سؤال است.

پس فرض اول هم با قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد و هم با قاعده یقین صلاحیت و سازگاری دارد.

    2. فرض دوم عکس فرض اول است. بعد از فحص برای او یقین حاصل نمی‌شود، بعد از احتمال اصابت نجاست به لباس و احتمال نجس شدن لباس فحص کرد و نجاست را نیافت، لکن شک او زائل نشد و همچنان احتمال می‌دهد که لباسش نجس باشد، نماز می‌خواند و همان نجاست را بعد از اتمام نماز در لباس می‌بیند. و می‌فهمد که احتمال نجاست لباس درست بوده است و با لباس نجس نماز خوانده است.

در فرض قبل ابتدا [هنگام بررسی و فحص] قطع وجود داشت سپس شک حاصل شد، در این فرض ابتدا شک دارد سپس قطع برایش حاصل می‌شود.

در فرض دوم قاعده استصحاب تطبیق می‌شود، لکن قاعده استصحاب به لحاظ حال سؤال نیست چون حال سؤال فهیده است که نجاست در لباسش وجود داشته است و نماز در لباس نجس واقع شده است بلکه قاعده استصحاب به لحاظ حال شروع در نماز جاری است چون حین شروع در نماز یقین داشت که لباسش یک ساعت پیش پاک بود و آن حین احتمال می داد که لباسش نجس باشد پس قاعده استصحاب به لحاظ حین شروع در نماز تمام است.

فرض دوم فقط با قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد چون یقین و شک او به لحاظ حال شروع در نماز است علت اینکه زراره نباید نماز را اعاده کند این است که او نباید یقین را با شک نقض کند، او به یقین سابق خود عمل کرده است و این عمل کار درستی است. و بعد از نماز شکی ندارد لذا [اصل عملی مربوط به حین شروع نماز است و] در حین سؤال اصل عملی وجود ندارد.

    3. حصول شک در دو حالت؛ هم بعد از فحص و بررسی برایش شک حاصل شد که لباسش نجس است و هم بعد از اینکه نماز را تمام کرد و نجاست را در لباس دید برایش شک حاصل شد، او احتمال می‌دهد که این نجاست همان نجاست سابق باشد و احتمال می‌دهد که یک نجاست متأخر و جدید باشد، در این فرض بعد از نماز و هنگام دیدن نجاست نیز به علم نمی‌رسد.

در این فرض نیز قاعده استصحاب تطبیق می‌شود، چون او به لحاظ حین سؤال قاعده استصحاب دارد قبل از ظن و احتمال اصابه نجس به لباسش، یقین به طهارت داشت و با احتمال اصابه احتمال می‌دهد که طهارت نقض شده باشد، امام علیه السلام در پاسخ سؤال او می‌فرمایند «تا آخر نماز بنا را بر طهارت بگذار» چون احتمال آن وجود دارد که نجاستی که بعد از نماز دیده شده است یک نجاست متأخر و جدید باشد.

بنابراین فرض سوم نیز با قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد.

از این سه فرض، فرض نخست طبق یک تقدیر با قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد و طبق یک تقدیر برای قاعده یقین صلاحیت دارد و فرض دوم و سوم فقط برای قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد.[2] اگر فرض اول ابطال شود قاعده استصحاب با این روایت اثبات می‌شود.

1.2ابطال فرص اول و اثبات استصحاب

فرض اول دو مبعِّد دارد و با توجه به این دو مبعِّد به خلاف ظاهر بودن این فرض اطمینان حاصل می‌شود.

مبعِّد اول، در کلام راوی هیچ اشاره‌ای به یقین نشده است، در سؤال مطرح شده است که « فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً » نگاه کردم و چیزی ندیدم، در این فقره به یقین به طهارت هیچ اشاره‌ای نشده است. مثلاً وقتی شما احتمال بدهید زید در بین افرادی باشد به آن جماعت نگاه کرده و می‌گویید «من بین ایشان زید را ندیدم» و معنای این جمله آن نیست که زید قطعا آنجا نیست بلکه معنا آن است که من بین ایشان کسی که زید باشد نمی‌شناسم.

مبعِّد دوم، استغراب زراره می‌باشد، امام علیه السلام در جواب به پرسش اول و دوم فرمود که لباس را بشوی و نماز را اعاده کن اما در جواب پرسش سوم گفت لباس را بشوی و نماز را اعاده نکن. اگر فرض اول در ذهن زراره بود وجهی برای استغراب وی وجود نداشت، چون وقتی او بعد از فحص و بررسی یقین به طهارت پیدا کرد و نجاست را بعد از اتمام نماز دید در نفس او شک حادث می‌شود که آیا نمازش را با لباس طاهر خوانده است یا لباس نجس! و با توجه به اینکه قاعده طهارت در اذهان متشرعه مرکوز بوده است او می‌داند که نمازش را با قاعده طهارت خوانده است لذا استغراب وجهی ندارد.

از استغراب وی و سؤال از فرق این جواب با دو جواب گذشته فهمیده می‌شود که فرض زراره در جایی بوده است که بعد از نماز فهمیده است که با لباس نجس نماز خوانده است و این فرض فقط فرض دوم است.

در واقع زراره می‌پرسد فرق بین جواب سوم و جواب اول و دوم چیست؟ در جواب به پرسش اول و دوم که در لباس نجس نماز خواندم فرمودید نماز باطل است اما در این جواب به پرسش سوم می‌فرمایید نماز درست است، از استغراب وی فهمیده می شود که فرض او در جایی است که نماز را با لباس نجس خوانده است و این فرض منحصر است در فرض دوم؛ چون در فرض اول و سوم وقوع نماز در لباس نجس مشکوک است، اما در فرض دوم فهمیده است که نمازش در لباس نجس واقع شده است، و امام به او می‌فرماید: «وقتی وارد نماز شدی یقین به طهارت داشتی و احتمال نجاست می‌دادی، یقین را با شک نقض نکن و بگو ان شاء الله موقع ورود به نماز لباسم پاک بود».[3]

پس ظهور روایت در فرض دوم متعین است و فرض دوم فقط برای قاعده استصحاب صلاحیت و سازگاری دارد.

1.3یاد آوردی دو امر

1.3.1امر اول: جواب به شبهه عدم صحت تعلیل به حکم ظاهری هنگام کشف خلاف

شبهه: عدم صحت تعلیل به حکم ظاهری هنگام کشف خلاف

استصحاب یک قاعده ظاهری و حکم ظاهری است و حکم ظاهری هنگام کشف خلاف حجت نیست و در محل کلام زراره وقتی نماز را تمام می کند سپس نجاست را در لباس می‌بیند معلوم می‌شود که نمازش در لباس نجس بوده است، و وقتی کشف خلاف شده است چگونه می‌شود به استصحاب که حکم ظاهری است تمسک کرد؟

توضیح آن است که هنگامی که زراره سؤال را مطرح می‌کند واقع برای او منکشف شده بود و فهمیده بوده است که یقینش خطا است حال معنا ندارد که امام بفرمایند تو یقین داشتی و یقین را با شک نقض نکن، حضرت باید تعلیل دیگر بیاورند و نباید بعد از کشف واقع به حکم ظاهری تعلیل کنند؟

جواب: شرط نماز اعم از طهارت واقعی و ظاهری

در نظر مختار شرط طهارت لباس در نماز، اعم از طهارت واقعی و ظاهری است و فرض آن است که زراره حین نماز طهارت ظاهری داشته و با داشتن طهارت ظاهری، شرط نماز را واقعا دارا بوده است. بعد از نماز نجاست را دیده و آن هنگام فهمیده است که طهارت واقعی نداشته و طهارت ظاهری داشته و نماز را با طهارت ظاهری خوانده است.[4]

اشتراط طهارت از خبث، اعم از واقعی و ظاهری هم از این روایت و هم از روایات دیگر استفاده می‌شود.


[1] این فقره در علل الشرائع، ج‌2، ص: 361 به نحو است « ثُمَّ طَلَبْتُ فَرَأَيْتُهُ فِيهِ بَعْدَ الصَّلَاة».
[2] پرسش: فرض چهارم متصور است و آن اینکه وقتی نجاست را دید یقین کند که این نجاست غیر از آن نجاستی است که احتمال اصابه‌اش را داد!پاسخ استاد: به این فرض متفطن بودم لکن امام علیه السلام فرض شک را دارند و در اینجا شک فرض نشده است لذا خارج از مسأله است.
[3] پرسش: الیقین در «لاتنقض الیقین بالشک» یعنی یقین فعلی، و در شک ساری اصلاً یقینی وجود نداردپاسخ استاد: مراد از فعلیت یقین، یعنی فعلیت در ظرف خودش، نه در ظرف تکلم. پس یقین در حال وجود، بالفعل موجود است. یقین را در ظرف خودش نقض نکن. بلی اگر مرادتان از فعلیت یقین آن باشد که در استصحاب یقین و شک باید در یک زمان موجود باشند این امر صحیح است.
[4] پرسش: امام علیه السلام باید هنگام شک زراره در طهارت ظاهری باید به قاعده لاتعاد تعلیل می‌کردند نه به قاعده استصحاب؟پاسخ استاد: قاعده لاتعاد در جایی است که خللی بر نماز وارد شود و در اینجا طهارت از خبث اعم از ظاهری و واقعی است و خللی به نماز وارد نشده است و جای قاعده لاتعاد نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo