< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تنبیه هشتم: علم اجمالی در تدریجیات /تنبیهات احتیاط /متباینین/ اصالة الاحتیاط / اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تنبیه هشتم «علم اجمالی به تدریجیات» است. علم اجمالی به تکلیف فعلی گاهی در دفعیات است و گاهی در تدرجیات.

در علم اجمالی به دفعیات تکلیف در هر طرف باشد به لحاظ عالم اجمالی فعلی است مانند علم به نجاست یکی از دو ظرف که نجاست هر هر طرف باشد حرمت شرب آن برای عالم اجمالی فعلی است. اما در علم اجمالی در تدریجیات طبق یک تقدیر فعلی است و طبق تقدیر دیگر فعلی نیست. مانند علم اجمالی به وجوب روزه امروز یا فردا، اگر روزه امروز واجب باشد وجوب روزه فعلی است و اگر روزه فردا واجب باشد وجوب روزه فردا نیست.

بحث در منجزیت علم اجمالی در تدرجیات است. مشهور این علم اجمالی را منجز می‌دانند اما منجزیت آن مواجه با دو اشکال است.

 

1مناقشه اول: عدم تعلق علم به تکلیف فعلی

در منجزیت علم اجمالی گفته شده است که علم اجمالی بایست به تکلیف فعلی تعلق بگیرد و در محل کلام علم اجمالی به تکلیف فعلی تعلق نگرفته است.

مثال علم اجمالی به تدرجیات مانند علم اجمالی به وجوب روزه امروز یا وجوب روزه فردا، در اینجا در هیچ یک از دو روز علم به تکلیف فعلی وجود ندارد.

آنچه معلوم بالاجمال است وجوب روزه یکی از دو روز است، اگر روزه امروز واجب باشد وجوب آن فعلی است اگر روزه فردا واجب باشد وجوب آن فعلی نیست، پس علم اجمالی به وجوب روزه یکی از دو روز منجز نیست چون علم به تکلیف فعلی وجود ندارد، نه امروز علم به تکلیف فعلی وجود دارد و نه فردا.

به عبارت دیگر معنای منجزیت علم ـ اجمالی و تفصیلی ـ آن است که علم ـ به نحو قضیه شرطیه ـ اگر به تکلیف فعلی تعلق گیرد آن تکلیف منجَّز می‌شود. و مثال مذکور شما امروز علم به تکلیف فعلی ندارید، نه علم تفصیلی دارید و نه علم اجمالی. اگر روزه امروز واجب باشد وجوب آن فعلی است اما اگر روزه فردا واجب باشد وجوب آن فعلی نیست، پس علم به تکلیف فعلی ندارید.

1.1جواب: مغالطه بین «فعلی» و «بالفعل»

نکته‌ای دقیقی در مسأله وجود دارد که موجب مغالطه می‌شود.

مراد از تکلیف فعلی در تعبیر «تعلق علم به تکلیف فعلی» تکلیف بالفعل نیست.

مراد از تکلیف فعلی، تکلیف جزئی است در مقابل تکلیف کلی و جعل. یعنی علم به جعل و تکلیف کلی منجّز نیست.

آن علمی منجِّز است که به تکلیف جزئی و مجعول تعلق بگیرد حال آن تکلیف مجعول چه بالفعل باشد و جه بالفعل نباشد.

علم به وجوب حج بر مستطیع هیچ اثری ندارد، وقتی شما علم پیدا کنید به وجوب حج بر خودتان، من علم پیدا کنم بر وجوب حج بر خودم این علم منجز وجوب حج است.

مثلا شما الآن که قبل از زوال است به وجوب نماز ظهر امروز بعد از زوال علم دارید، آیا این وجوب که به آن علم دارید آیا وجوب فعلی است یا غیر فعلی؟ این وجوب، وجوب فعلی است اما بالفعل نشده است. در ظرف خودش که بعد از زوال است فعلی خواهد شد.

وجوب نماز ظهرِ امروز بعد از زوال از اکنون برای شما معلوم است و این وجوب وجوب فعلی است لکن ظرف آن بعد از زوال است اما علم اکنون وجود دارد.

یقین کنونی چه اثری در وجوب فعلی دارد؟ یقین کنونی وجوب فعلی نماز ظهر را در ظرف خودش ـ که بعد از زوال است ـ منجَّز می‌کند. آن وجوب فعلی در ظرف خودش با همین علم منجَّز می‌شود.

اشکال نشود که در صورت فراموشی وجوب نماز ظهر منجز نیست. چون وجود علم منجز است و اگر فراموشی رخ داد با انتفای علم، تنجز تکلیف منتفی است.

با جواب به مناقشه روشن شد که وجوب نماز ظهر در ظرف خودش از همان صبح فعلی است و اینگونه نیست که هنگام صبح علم موجود باشد اما منجز نباشد و لحظه لحظه زمان بگذرد و حین زوال شود تا علم به وجوب نماز ظهر از حین زوال منجِّز باشد، یعنی علم غیر منجز هنگام زوال منجز گردد.

بنابراین مراد از تعلق علم به تکلیف فعلی، تعلق به تکلیف جزئی است در مقابل تکلیف کلی و جعل است.

با این لحاظ علم شما به وجوب حج بر خود منجِّز وجوب فعلی حج است و فرقی ندارد که علم داشته باشید به وجوب حج الآن یا به وجوب حج بعد از استطاعت. این علم منجِّز چه چیزی است؟ این علم آن تکلیف فعلی را در ظرف تحقق موضوع منجَّز می‌کند و اینگونه نیست که منجزیت از زمان فعلیت حکم وجود داشته باشد. علم از زمان سابق هم منجِّز است اما خصوصیت منجزیّت آن برای لحظه فعلیت تکلیف است.

بنابراین علم منجِّز تکلیف فعلی است و فعلیت تکلیف منوط به تحقق موضوع در خارج است، اما علم از زمان وجودش منجز است لکن چون الآن تکلیف به فعلیت نرسیده است تکلیف فعلی وجود ندارد، اما علم از لحظه وجودش منجِّز است.

پرسش: در مواردی که موضوع محقق نشود آیا علم باز منجز است؟

پاسخ: در موارد معلوم می‌شود که علم وجود نداشته است، اگر من قبل از زوال فوت کردم معلوم می‌شود که علم به تکلیف فعلی نداشتم، چون وجوب نماز ظهر بعد از زوال است و شرط وجوب حیات است و نماز ظهر بر من واجب نبوده است و توهم وجوب کرده بودم.

برای روشن شدن بیشتر به این مثال توجه کنید، وقتی گفته می‌شود قضیه موجبه «شیخ انصاری فقیه است» قضیه صادقه است چگونه این قضیه صادقه است و حال آنکه علماء منطق می‌فرمایند: «شرط قضیه موجبه وجود موضوع است»؟

مراد منطقیون آن است که شیخ انصاری در ظرف وجود خودش فقیه است، نه اینکه شیخ انصاری که الآن وجود ندارد فقیه است. صدق قضیه به این است که شیخ انصاری موجود فقیه است.

در مثال محل بحث نیز وجوب نماز ظهر الآن که صبح است بر شما واجب نیست، اما شما علم دارید به وجوب نماز ظهر امروز؛ و متعلق علم شما «وجوب فعلی» است یا «وجوب غیر فعلی»؟ وجوب نماز ظهر امروز الآن بر شما فعلی نیست اما علم به وجوب نماز ظهر امروز تعلق گرفته است به «تکلیف فعلی» یا به «تکلیف غیر فعلی»؟

علم شما تعلق گرفته است به تکلیف فعلی.

شما علم دارید به «نماز ظهر امروز بعد از زوال». وجوب نماز ظهر بعد از زوال، اکنون که صبح است فعلی نیست، اما علم به به این وجوب، علم به وجوب فعلی است.

دقت شود که مناقشه اول وارد نیست، در علم اجمالی به تدریجیات شما علم به تکلیف فعلی دارید هر چند تکلیف فعلی اگر در یکی از طرفین علم اجمالی باشد الآن تکلیف فعلی نیست.

حاصل اینکه در علم فقط همین مقدار نیاز است که علم به مجعول تعلق گرفته باشد و نیازی نیست به جعل تلق گرفته باشد. معنای منجز بودن علم آن است که علم به تکلیف جزئی مجعول تعلق بگیرد، و در علم اجمالی به تدریجیات اگر مجعول (وجوب فعلی) در هر یک از طرف علم اجمالی باشد، علم آن را منجَّز می‌کند. اگر روزه امروز واجب باشد علم اجمالی آن را منجز می‌کند و اگر روزه فردا واجب باشد علم اجمالی آن را در ظرف خودش منجز می‌کند.

2مناقشه دوم: عدم تعارض اصول مرخصه و عدم منجزیت علم اجمالی

همانگونه که در مباحث سابق گذشت منجزیت علم اجمالی موقوف به تعارض اصول مؤمنه است.

توقف منجزیت علم اجمالی بر تعارض اصول در مدرسه میرزای نائینی به خاطر آن است که علم اجمالی نزد ایشان مقتضی وجوب موافقت قعطیه نیست لذا وجوب موافقت قطعیه دائما موقوف است بر تعارض اصول، و اما توقف منجزیت علم اجمالی بر تعارض اصول در مبنای مختار به خاطر آن است که علم اجمالی مستدعی وجوب موافقت قطعیه و حرمت مخالفت احتمالیه است اما این استدعا به نحو اقتضاء است نه به نحو تنجیزی. در نظر مختار حتی علم تفصیلی نیز به نحو اقتضاء مستدعی وجوب موافقت قطعیه است، عمل تفصیلی به حرمت شرب این ظرف زمانی مستدعی وجوب موافقت قطعیه است که شارع ترخیص در مخالفت ندهد.

بنابراین منجزیت علم اجمالی دائما و ضرورةً نیازمند تعارض اصول مرخّصه است، و چنانچه اصول مرخصه در اطراف علم اجمالی تعارض نکردند یا [فقط در] در یک طرف جاری بود، علم اجمالی منجز نخواهد بود.

در محل کلام نیز اصل مؤمن در وجوب صوم امروز جاری است اما در وجوب صوم فردا ـ به خاطر نیامدن فردا ـ جاری نیست، یقین وجود دارد که روزه فردا الآن واجب نیست یعنی وجوبش و لو فردا واجب باشد اما الآن فعلی نیست لذا شما الآن نسبت به روزه فردا تکلیف ندارید، پس وقتی اصل برائت در وجوب صوم فردا جاری نشد در وجوب روزه امروز جاری است.

بنابراین شما امروز برائت را نسبت به روزه امروز جاری می‌کنید و وقتی که فردا که روز جمعه است فرا رسید احتمال می‌دهید که روزه روز جمعه بر شما واجب باشد چون اکنون علم اجمالی دارید که یا روزه دیروز پنج شنبه بر شما واجب بود یا روزه امروز که جمعه است بر شما واجب است، اما روزه دیروز یقینا واجب نیست چون اگر در واقع واجب هم باشد تکلیف با مخالفت ساقط شده است و اگر واجب نبوده که شما از اول نسبت به روزه پنج شنبه تکلیف نداشتید، پس برائت نسبت به وجوب روزه جمعه بدون معارض جاری است.

مناقشه دوم به عبارت کوتاه این است که منجزیت علم اجمالی متوقف است بر تعارض اصول مرخصه در اطراف علم اجمالی و در علم اجمالی به تدرجیات اصول مرخصه تعارض نمی‌کنند و در هر زمان فقط یک اصل مرخص جاری است.

پرسش: با جریان برائت در هر دو طرف تدریجی، مخالفت قطعیه لازم می آید.

پاسخ: بعد از گذشت زمان تکلیف مخالفت قعطیه لازم می‌آید، نظیر علم به مخالفت قطعیه بعد از اجراء قاعده طهارت در طول یک سال یا شش ماه یا یک ماه یا کمتر یا بیشتر؛ وقتی شما در طول ـ مثلاً ـ شش ماه قاعده طهارت را در هر لقمه از غذا جاری کرده و میل نمودید همچنین قاعده طهارت را در هر جرعه آب جاری کرده و نوشیدید پس از شش ماه قطع پیدا می‌کنید که قطعا بین آن طعام‌ها یک طعام نجس بوده است و علم به مخالفت قطعیه پیدا می‌کنید یعنی جریان قاعده طهارت بعد از مدت مدیدی مستلزم مخالفت قطعیه است و جواب آن است که این مخالفت قعطیه به این مقدار اشکالی ندارد.

2.1جواب اول: اشتباه بین ترخیص و تکلیف و غفلت از «نبودن ملازمه بین تکلیف مشروط و ترخیص مشروط»

تکلیف قبل از تحقق شرائطش فعلی نیست. عدم فعلیت تکلیف قبل از شرائط تکلیف دلیل نمی‌شود که ترخیص هم همینگونه باشد و قبل شرط تکلیف فعلی نباشد.

مثلاً امروز که روز یک‌شنبه است شما در وجوب غسل در روز جمعه شک دارید! احتمال می‌دهید غسل روز جمعه در شریعت واجب باشد. غسل روزه جمعه بنا بر تقدیری که در واقع واجب باشد آیا وجوبش بالفعل است؟ روشن است که غسل روز جمعه، الآن که روز یکشنبه است بالفعل نیست. یعنی وجوب غسل جمعه از قبیل واجب معلق نبوده و از قبیل واجب مشروط است، غسل جمعه اگر واجب باشد وجوب آن مشروط است به وجود روز جمعه.

وجوب غسل جمعه را دو گونه می‌توان تصویر کرد:

اول) غسل روز جمعه، الآن که یکشنبه است بر شما واجب باشد و اصطلاحا به این می‌گویند واجب معلق.

دوم) غسل روز جمعه، الآن واجب نیست بلکه روز جمعه واجب است و اصطلاحا به این می‌گویند واجب مشروط.

شما در وجوب غسل جمعه شک دارید لکن اگر واجب باشد، واجب مشروط است. غسل جمعه در روز جمعه چه واجب باشد و چه واجب نباشد، وجوب آن الان که یکشنبه است بر شما فعلی نیست و شما الآن تکلیف فعلی ندارید!

پس شما در وجوب غسل جمعه شک دارید و از طرفی دلیل «رفع مالایعلمون» وجود دارد و مفاد آن ترخیص در مخالفت تکلیف احتمالی است.

اکنون آیا مولا از هم اکنون به شما ترخیص داده است یا ترخیص او مشروط است به آمدن روز جمعه؟ یعنی آیا همین الآن اذن می‌دهد در مخالفت وجوب احتمالی غسل جمعه در روز جمعه یا فقط وقتی روز جمعه آمد ترخیص می‌دهد؟

ترخیص مانند تکلیف است و می‌تواند فعلی باشد و می‌تواند استقبالی باشد، [ثبوتاً] اشکالی ندارد که وجوب محتمل استقبالی باشد اما ترخیص در آن در زمان گذشته باشد و اشکالی هم ندارد ترخیص ـ در وجوب محتمل استقبالی ـ در استقبال باشد. [1]

ترخیص مشروط یعنی ترخیص مشروط است و باید روز جمعه بیاید تا شما در آن روز یک ترخیص فعلی پیدا کنید.

ترخیص معلق یعنی از هم اکنون تخریص فعلی وجود دارد و شاره از الآن به شما اذن داده است که با تکلیف فعلی در ظرف خودش مخالفت کنید.

ظاهر ادله برائت و اصول مرخصه این است که ترخیص در وجوب احتمالی غسل جمعه، ترخیص فعلی است. یعنی ترخیص الآن وجود دارد، شارع از همین الآن در مخالفت تکلیف در ظرف خودش اذن مخالفت می‌دهد.

بنابراین در محل کلام وقتی شما علم اجمالی دارید یا روزه امروز بر شما واجب است یا روزه فردا، طرفین علم اجمالی دو تکلیف مشروط است و شارع با دلیل مرخص، دو ترخیص فعلی معلق به شما داده است، یک ترخیص در مخالفت تکلیف احتمالی امروز و یک ترخیص در مخالفت تکلیف احتمالی فردا.

آیا این دو ترخیص ثبوتا غیر معقول هستند؟ یا اثباتا بین آنها مناقضه وجود دارد؟

پاسخ آن است که عرف بین این دو ترخیص در مقام ثبوت یا اثبات مناقضه می‌بیند، دلیلی وجود ندارد که در تکالیف مشروطه ترخیص مشروط جعل شده است بلکه ظاهر ادله مرخصه ترخیص به نحو معلق است و وقتی ترخیص به نحو معلق بود در علم اجمالی به تدریجیات دو ترخیص فعلی معلق وجود دارد و عرف بین این دو ترخیص مناقضه می‌بیند.

2.1.1نتیجه جواب اول

در ذهن مناقشه‌گر گویا این بوده است که وقتی تکلیف مشروط بوده و شرط فعلی نشده باشد ترخیص در آن هم باید مشروط باشد، لکن وقتی تکلیف مشروط بود ضرورتی ندارد ترخیص هم مشروط باشد، در محل کلام دو ترخیص فعلی وجود دارد که یکی معلق است و دیگری غیر معلق. و بین این دو ترخیص فعلی مناقضه وجود دارد لذا اصول مرخصه در اطراف علم اجمالی تعارض داشته و علم اجمالی منجّز است.

جواب دومی هم از این اشکال است قبول کنیم ترخیص مشروط است. فردا جواب می دهیم حتی اگر ترخیص مشروط باشد باز تعارض است فردا ان شاء الله الحمد لله رب العالمین.

 


[1] استاد معزز: ترخیص مانند طلب است. همانگونه که «انشاء طلب» داریم «انشاء ترخیص» هم داریم، و «انشاء ترخیص» می‌تواند مشروط باشد و می‌تواند معلق باشد. کسی از متأخرین در واجب معلق اشکال نکرده است، کما اینکه واجب معلق در نظر تحقیق مورد قبول است، ترخیص معلق هم مورد قبول است. بنابراین مستحب معلق معقول است یعنی طلب فعلی است اما مستحب استقبالی است.پرسش: ترخیص معلق در واجب مشروط است؟پاسخ استاد: بلی واجب، واجب مشروط است و منافاتی بین واجب مشروط و ترخیص معلق نیست، ملازمه ای بین واجب مشروط و ترخیص مشروط نیست، واجبِ مشروط «مشکوک» است و ترخیص در آن فعلی است و این هیچ اشکالی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo