< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

97/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مقام اول: انحلال حقیقی /تنبیه سوم: انحلال علم اجمالی /تنبیهات /متباینین/ اصالة الاحتیاط /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تنبیه سوم، انحلال علم اجمالی بود و بیان شد که انحلال یا حقیقی است یا حکمی. و گذشت که اگر علم اجمالی وجود داشت سپس علم تفصیلی پیدا شد، علم اجمالی منحل می‌شود، همچنین گذشت که فارق علم تفصیلی و علم اجمالی در معلوم بالعرض است و معلوم بالعرض اگر نزد عالم معینا معلوم باشد آن معلوم بالعرض معلوم بالتفصیل است و اگر معینا معلوم نباشد آن معلوم بالعرض معلوم بالاجمال است.

بحث انحلال علم جمالی در دو مقام است، مقام اول: انحلال حقیقی، مقام دوم: انحلال حکمی. بحث امروز در انحلال حقیقی است.

 

1مقام اول: انحلال حقیقی

انحلال حقیقی دو مورد دارد چون علم اجمالی دو نوع و به عبارت دیگر دو قسم دارد، و این دو قسم را باید جداگانه بحث کرد.

1.1دو قسم در انحلال حقیقی

قسم اول: معلوم بالاجمال فرد معین است

قسم دوم: معلوم بالاجمال مردد است بین فرد معین و فرد مردد

اکثر افراد علم اجمالی از قسم اول هستند و قسم دوم نادر است.

مثال قسم اول

شما به چشم خودتان می‌بیند قطره خونی در یکی از دو ظرف افتاد اما نمی‌دانید به ظرف سمت راست افتاد یا به ظرف سمت چپ، در اینجا شما علم اجمالی به نجاست یکی از دو ظرف (احد الإنائین) دارید. احد الإنائین اشاره به کدام ظرف دارد؟ به ظرف معین، به فرد معین، به ظرفی که دیدید خون داخل آن افتاد.

معلوم بالاجمال در این قسم فرد معین است اما شما نمی‌دانید آن فرد ظرف سمت راست است یا ظرف سمت چپ، یعنی شما به فرد معین عالم نیستید.

معلوم بالاجمال دائماً و اکثراً از قسم فرد معین نامعلوم است.

مثال قسم دوم

فقها برای قسم دوم؛ به خاطر ندرت مثال غیر فقهی زده‌اند اما در اینجا مثال فقهی برای آن ذکر می‌شود. معلوم بالاجمال در قسم دوم مردد است بین فرد معین و فرد مردد، یعنی شما نمی‌دانید معلوم بالاجمال فرد معین است یا فرد مردد! راجع به معلوم بالاجمال دو احتمال وجود دارد در قسم دوم عالم اجمالی نمی‌داند که معلوم بالاجمال فرد معین است یا فرد مردد! بر خلاف قسم اول که عالم اجمالی می‌داند معلوم بالاجمال فرد معین است اما او آن فرد معین را نمی‌شناسد.

مثلاً شما می‌بینید دو قطره خون به زمین پرتاب شد اما اصابت آن به زمین را [به خاطر وجود حائل بین چشم شما و زمین] ندیدید اما [به طور عادی] برای شما علم پیدا ‌شد که آن دو قطره خون پرتاب شده قطعاً به زمین اصابت کرده‌اند، وقتی شما به پشت حائل و مانع می‌روید مشاهده می‌کنید که دو ظرف وجود دارد و آن دو قطره خون اصلاً به زمین اصابت نکرده و یقینا به داخل آن دو ظرف افتاده‌اند، اکنون سه احتمال در نحوه افتادن دو قطره خون در این دو ظرف وجود دارد:

    1. احتمال وقوع هر دو قطره در ظرف سمت راست

    2. احتمال وقوع هر دو قطره در ظرف سمت چپ

    3. احتمال وقوع یک قطره در ظرف سمت راست و وقوع قطره دیگر در ظرف سمت چپ

آیا الآن شما به نجاست هر دو ظرف علم دارید؟ نه. طبق احتمال سوم نجاست هر دو ظرف محتمل است، شاید هم احتمال اول محقق شده و هر دو قطره خون در ظرف سمت راست افتاده‌اند و شاید هم احتمال دوم محقق شده و هر دو قطره خون در ظرف سمت چپ افتاده‌اند.

پس شما به نجاست هر دو ظرف علم ندارید، بلکه علم به نجاست «یکی از دو ظرف» دارید، هر کدام از سه احتمال در خارج محقق شود قطعاً یکی از دو ظرف نجس شده است، اگر احتمال اول در واقع محقق شده باشد «یکی از دو ظرف» نجس شده است اگر احتمال دوم محقق شده باشد باز «یکی از دو ظرف» نجس شده است و اگر احتمال سوم هم محقق شده باشد باز «یکی از دو ظرف» نجس است، پس شما یقین به «نجاست یکی از دو ظرف» دارید.

حال معلوم بالإجمال شما چیست؟ «نجاست یکی از دو ظرف».

«یکی از دو ظرف» (احد الإنائین) که به نجاست آن علم دارید آیا فرد معین است یا فرد مردد؟ وقتی به صفحه ذهن‌تان مراجعه می‌کنید پاسخ شما آن است که «نمی‌دانم».

اگر احتمال اول در خارج محقق شده باشد «احد الإنائین»، فرد معینْ ظرف سمت راست است.

اگر احتمال دوم در خارج محقق شده باشد «احد الإنائین»، فرد معینْ ظرف سمت چپ است.

اگر احتمال سوم در خارج محقق شده باشد «احد الإنائین»، که معلوم بالإاجمال است، فرد مردد است، نه ظرف سمت راست است و نه ظرف سمت چپ.

به تعبیر دیگر اگر هر دو قطره در ظرف سمت راست افتاده باشد معلوم بالعرض ظرف سمت راست است.

اگر هر دو قطره در ظرف سمت چپ افتاده باشد معلوم بالعرض ظرف سمت چپ است.

اگر یک قطره در ظرف سمت راست و یک قطره در ظرف سمت چپ افتاده باشد معلوم بالعرض فرد مردد، احد لا علی التعیین است.

بنابراین شما که علم اجمالی به نجاست یکی از دو ظرف دارید، معلوم بالاجمال شما یا فرد معین است یا فرد مردد، و شما نمی‌دانید کدام معلوم بالاجمال و معلوم بالعرض شما است.

دقت شود که معلوم بالعرض «یکی از دو ظرف» (احد الإنائین) خصوصیتی دارد که نمی‌تواند در خارج دو مصداق داشته باشد، به خلاف فرد مردد در جمله که مصداق خارجی دارد. وقتی مولا در خطاب بگوید «اکرم احدهما» شما هر کدام از زید و عمرو را که خواستید می‌توانید اکرام کنید! اما پرسش آن است که چه کسی واجب الإکرام است؟ زید؟ عمرو؟ هر دو؟ هیچکدام؟ هیچکدام، نه زید واجب الاکرام است و نه عمرو و نه هر دو، یعنی هیچکدام واجب الاکرام نیستند، فرد مردد واجب الاکرام است و فرد مردد در خارج مصداق دارد و مصداق آن زید و عمرو است، اما در محل بحث نمی‌دانیم معلوم بالإجمال فرد معین است یا فرد مردد.

معلوم بالاجمال در قسم اول طبق هر تقدیری فرد معین است و در قسم دوم روشن نیست که فرد معین است یا فرد مردد، اگر در عالم واقع احتمال اول و دوم محقق شده باشد معلوم بالاجمال فرد معین است و اگر در عالم واقع و علم الله احتمال سوم محقق شده باشد معلوم بالإجمال فرد مردد است.[1]

1.2انحلال حقیقی در قسم اول

معلوم بالإجمال در قسم اول فرد معین است، شما با چشم خود دیدید که قطعاً قطره خونی در یکی از دو ظرف افتاد اما نمی‌دانید که به کدام ظرف افتاد! پس شما قطع به نجاست احدهما دارید و «احدهما» اشاره دارد به ظرفی که دیدید قطره خون در آن افتاد.

حال بعد از حصول علم اجمالی، علم تفصیلی پیدا می‌شود و بحث در آن است که آیا علم اجمالی با حصول علم تفصیلی منحل می‌شود یا نه؟

در این قسم به لحاظ علم تفصیلی شش فرض وجود دارد و هر فرض را جداگانه باید بحث کرد. و تمامی این فروض مربوط به قسم اول است. و قسم اول در جایی است که معلوم بالإجمال فرد معین است.

1.2.1فرض اول:

در فرض اول معلوم بالإجمال معلوم بالتفصیل می‌شود. یعنی علم اجمالی داشتید یک قطره خون در یکی از دو ظرف افتاد سپس علم تفصیلی پیدا می‌کنید که آن خون در ظرف سمت راست افتاده بود.

مثلاً فکر می‌کنید و متوجه می‌شوید که آن ظرفی که خون در آن افتاد یک لیوان دسته‌دار بود و بین لیوان‌ها فقط یک لیوان دسته‌دار وجود دارد و آن لیوان سمت راست است، اکنون علم تفصیلی پیدا می‌کنید که آن قطره خون در همین لیوان افتاده بوده است.

یا مثلاً آب دو ظرف را زیر بررسی دقیق [آزمایشگاهی] قرار می‌دهید و مشاهده می‌کنید که خون مستهلک در ظرف سمت راست وجود دارد.

در این فرض با حصول علم تفصیلی به اینکه معلوم بالاجمال در ظرف سمت راست پرواضح است که علم اجمالی حقیقةً منحل می‌شود چون اگر خون هنگام زوال در یکی از دو ظرف افتاده بود هنگام عصر متوجه می‌شوید که آن ظرفی که خون در آن افتاده بود ظرف سمت است و الآن که عصر است علم اجمالی در صفحه ذهن شما وجود ندارد.

اگر احتمال بدهید که قطره دیگری در ظرف سمت چپ افتاده باشد و شما ندیده‌اید، قاعده طهارت در آن جاری است و آن خارج از محل بحث است.

1.2.2فرض دوم:

در فرض دوم معلوم بالتفصیل قطعا بر معلوم بالاجمال منطبق نیست، اما سابق بر معلوم بالاجمال است.

شما هنگام زوال می‌بینید که قطره خونی در یکی از دو ظرف افتاد اما نمی‌دانید در ظرف سمت راست افتاد یا در ظرف سمت چپ، هنگام عصر برایتان علم تفصیلی حاصل می‌شود که ظرف سمت راست هنگام صبح با قطره شراب نجس شده بود. ابتدا علم اجمالی پیدا می‌شود سپس علم تفصیلی تفصیلی پیدا می‌شود، زمان علم تفصیلی دائما متأخر از زمان علم اجمالی است[2] اما زمان معلوم بالتفصیل سابق بر معلوم بالاجمال است.

پس معلوم بالتفصیل بر معلوم بالاجمال منطبق نیست، چون معلوم بالاجمال نجاست یکی از دو ظرف است که آن ظرف هنگام زوال با افتادن یک قطره خون متنجس شد و معلوم بالتفصیل یقین به نجاست ظرف سمت راست است که هنگام صبح با افتادن قطره شراب در آن متنجس شد.

پس معلوم بالتفصیل ارتباطی با معلوم بالاجمال ندارد، اما معلوم بالتفصیل سابق بر معلوم بالاجمال است.

این فرض دوم است و علم اجمالی در این فرض منحل می‌شود. هر چند علم دارید هنگام زوال یک قطره خون در یکی از دو ظرف افتاد اما افتادن خون دارای اثر نیست چون آنچه مهم است نجاست و تنجس است و شما می‌دانید که هنگام زوال ظرف سمت راست از قبل متنجس بود و افتادن قطره خون در آن هیچ اثری ندارد؛ اثر عبارت است از تکلیف یا موضوع تکلیف و وقوع قطره خون نه تکلیف است و نه موضوع تکلیف.

پس احتمال وقوع قطره خون در ظرف سمت راست اثر ندارد چون هنگام زوال می‌دانید که آن ظرف از قبل متنجس بوده است و احتمال وقوع نجاست در ظرف سمت چپ موجب شک در نجاست آن ظرف است و شک در نجاست مجرای قاعده طهارت است.[3]

علم اجمالی به لحاظ وقوع قطره خون در یکی از دو ظرف منحل نشد، اما به لحاظ موضوع تکلیف حقیقةً منحل شد، شما می‌دانید ظرف سمت راست هنگام زوال نجس بود چه قطره خون در آن بیافتد و چه نیافتد و شک دارید هنگام زوال قطره خون در ظرف سمت چپ افتاد یا نه!

در این فرض علم اجمالی به تکلیف یا موضوع تکلیف حقیقةً منحل شد، شما در صفحه ذهن خود نسبت به موضوع تکلیف یا تکلیف علم اجمالی ندارید، بلی علم اجمالی به وقوع خون در یکی از دو ظرف دارید اما این علم اجمالی موضوع اثر نیست.

فرض دوم مثل فرض اول است که در آن انحلال علم اجمالی است

باقی چهار فرض است که طلب شما برای فردا الحمد لله رب العالمین.

 


[1] پرسش: معلوم بالذات در قسم دوم چیست؟پاسخ: معلوم بالذات مفهوم نجاست احدهما و این مفهوم یک مصداق دارد و آن مصداق از دو حال خارج نیست، یا فرد معین است ـ طبق احتمال اول و دوم ـ یا فرد مردد است ـ طبق احتمال سوم.
[2] زمان علم تفصیلی دائما ـ در تمامی فروض ـ متأخر از زمان علم اجمالی است.
[3] پرسش: احتمال دارد نجاست در ظرف سمت چپ افتاده باشد پس تکلیف فعلی در آن ظرف محتمل است؟پاسخ استاد: بله اگر تکلیف فعلی باشد به تبع فعلیت تکلیف منجز باشد، لکن این از باب احتمال است و احتمال خارج از فرض بحث است. و فرض بحث در انحلال علم اجمالی است.مقرر: استاد به جهت اینکه بحث از مجرای خود خارج نشود، پرسش مذکور را خارج از فرض بحث دانستند، و در محل خود ثابت شده است این احتمال احتمال و شک بدوی است و منجزی برای شک بدوی وجود نداشته و مرجع در شک بدوی اصل مرخص است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo