< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

97/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مقام دوم: دایره تنجیز /متباینین/ اصالة الاحتیاط /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مقام دوم «مقدار منجزیت علم اجمالی» بود و گذشت که علم اجمالی به تکلیف نزد همه منجز تکلیف است و بحث در دایره منجزیت می‌باشد.

تکلیف معلوم اجمالی در مرحله مخالفت قطعی، منجز است و در مخالفت استحقاق عقوبت وجود دارد اما مخالفت احتمالی تکلیف محل سؤال است. و محقق صدر فرمود بحث از دایره تنجیز علم اجمالی دائر مدار تفسیر حقیقت علم اجمالی است و در تفسیر آن سه مبنا وجود دارد که دو مبنا دیروز بیان شد.

مبنای نخست از میرزای نائینی: تعلق علم اجمالی به جامع در نتیجه تنجز در دایره جامع است و با اتیان یک طرف و ترک طرف دیگر از اطراف علم اجمالی استحقاق عقوبت وجود ندارد هر چند عبد با این کار مواجه با مخالفت احتمالی شود.

مبنای دوم از محقق خراسانی: علم اجمالی به فرد مردد تعلق گرفته است و در فرد مردد کافی است که یک طرف اتیان شود هر چند این عمل مقارن با مخالفت احتمالی باشد.

قول سوم: علم به فرد معین (محقق عراقی)

مرحوم آقا ضیاء عراقی فرموده‌اند: علم اجمالی به فرد معین تعلق می‌گیرد نه به جامع و نه به فرد مردد لکن این فرد معین نزد ما نامعلوم است.

شما به نجاست احد الإنائین علم دارید و در مثال فرض آن است که در علم الله ظرف سمت راست نجس شده است و وقتی شما به نجاست یکی علم اجمالی پیدا می‌کنید در واقع نجاست ظرف سمت راست برای شما معلوم است در عین حالی که نامعلوم است.

معلوم است یعنی به آن علم اجمالی دارید، نامعلوم است یعنی متعینا برای شما روشن نیست و نامعلوم است لذا شما خودتان به علم به نجاست ظرف سمت راست علم ندارید.

مثال عرفی جهت تقریب به ذهن

انسانی که در دور نشسته است عبایی به من داده است و شما می‌پرسید: «این عبا را چه کسی به شما داده است» بنده با اشاره به آن انسان می‌گویم «ذاک الرجل» آن مرد این عبا را به من داده است، شما شخص آن مرد را نمی‌شناسید که زید است یا عمرو و در علم الله کسی که عبا را داده است فرض کنید که زید است.

الآن شما می‌دانید که این عبا را آن شخص متشخص و متعین به بنده داده است در عین حال نمی‌دانید که آن شخص معین زید است!

پس شما می‌دانید آن شخص معیّن مشار الیه عبا را داده است اما نمی‌دانید که او زید است. و با توجه به اینکه آن مرد در واقع کسی جز زید نیست. به معنای دقیق کلمه می‌دانید که زید عبا را داده است اما خودتان نمی‌دانید که می‌دانید زید عبا را داده است.

در عین اینکه به زید اشاره کرده و می‌گویید آن مرد عبا را داده است اما خودتان نمی‌دانید آن مردی که به آن اشاره می‌کنید کسی جز زید نیست، زید بودن را نمی‌دانید اما در واقع مشخص و متعین است که آن مرد زید است.

در محل کلام نیز آقا ضیاء می‌فرمودند: وقتی نجاست احد الإنائین برای شما معلوم است در واقع نجاست ظرف سمت راست برای شما معلوم است، چون فرض آن است که در علم الله ظرف سمت راست نجس است، پس شما در واقع علم به نجاست ظرف سمت راست دارید اما خودتان نمی‌دانید که نجاست ظرف یمین برای شما معلوم است.

همانگونه علم دارید «ذاک الرجل» عبا را داد و «ذاک الرجل» قابل تطبیق بر عمرو و بکر نیست فقط و فقط بر یک نفر قابل تطبیق است و بر غیر او قابل تطبیق نیست و آن رجل مشخصی است که آنجا نشسته است، در علم به نجاست احد الإنائین نیز علم شما به آن نجاست معلومه فقط و فقط بر یک ظرف قابل تطبیق است و بر غیر آن قابل تطبیق نیست [و آن همان نجاست واقعی است].

عنوان «ذاک الرجل» قابل تطبیق بر دو نفر هم نیست، این عنوان مانند «اکرم عالما» نیست که هم قابلیت انطباق بر زید و هم قابلیت انطباق بر عمرو را دارد فقط بر یک نفر قابل تطبیق است.

محقق عراقی می‌فرمایند متعلق علم اجمالی فرد معین است هر چند آن فرد نزد ما نامعین است. یعنی در عالم وجود و واقع و خارج معین است و در ذهن ما نامعین است. وقتی شما به نجاست احد الإنائین علم دارید و به آن نجاست معلومه اشاره می‌کنید نمی دانید مشار الیه ظرف سمت راست است یا ظرف سمت چپ.

اما مشار الیه فقط بر یک ظرف قابل تطبیق است همان گونه که «ذاک الرجل» فقط بر یک انسان قابل تطبیق است نه بر دو نفر اما شما نمی‌دانید آن انسان زید است یا عمرو.

شما نمی‌دانید اما در واقع تعین دارد و منطبق بر کثیرین نیست به تطبیق فعلی و قابل تطبیق بر کثیرین هم نیست، فقط بر یک فرد منطبق است و آن یک فرد برای شما نامعلوم است.

بر این اساس محقق عراقی فرمودند: متعلق علم اجمالی فرد معین است و چون متعلق فرد معین است تکلیف در تمامی مراحل منجز می‌شود هم در مرحله مخالفت قطعی و هم در مرحله مخالفت احتمالی.

اگر عبد با تکلیف معلوم بالاجمال مخالفت احتمالی کند مستحق عقوبت است چون فرض آن است که تکلیف برایش معلوم است و تکلیف جامع و فرد مردد نیست، فرد معین است.

این مبنا نظریه محقق عراقی است[1] و نظر تحقیق نیز تابع مختار محقق عراقی با تفاوتی که در ادامه ذکر خواهد شد. و تفاوت بعد از بررسی سه مبنای مذکور روشن خواهد شد.

بررسی اقوال سه گانه

محل نزاع کجاست؟ آیا متعلق علم اجمالی جامع است؟ یا فرد مردد؟ یا فرد واقعی؟ متعلق علم اجمالی چیست؟

نقد و بررسی سه مبنای مذکور و تبیین محل نزاع نیازمند ارائه‌ی مقدمه‌ای می‌باشد.

مقدمه: معلوم بالذات و معلوم بالعرض

آنچه برای انسان معلوم است دو شیئ است 1. معلوم بالذات 2. معلوم بالعرض. در قطع نیز دو مقطوع وجود دارد 1. مقطوع بالذات 2. مقطوع بالعرض.

همچنین در ظن و شک و وهم نیز آنچه مورد ظن و شک و وهم قرار می‌گیرد دو قسم است یا بالذات است یا بالعرض.

مثلاً در علم به عدالت زید و قطع به عدالت زید یک معلوم بالذات وجود دارد و یک معلوم بالعرض، معلوم بالذات نزد مشهور عبارت است از مفهوم عدالت زید و مفهوم بالعرض عبارت است از مصداق عدالت.

وقتی شما به عدالت زید علم دارید یا قطع دارید، متعلق علم و قطع شما یعنی معلوم بالذات شما در افق ذهن و نفس‌تان عبارت است از مفهوم عدالت زید.

و معلوم بالعرض، مقطوع بالعرض در این مثال عبارت است از مصداق عدالت زید.

حال مصداق عدالت یا مصداق حقیقی است یا مصداق وهمی.

اگر زید در علم الله عادل باشد معلوم بالعرض شما مصداق حقیقی عدالت است یعنی معلوم بالعرض شما عدالتی است که در خارج محقق است.

و اگر زید در علم الله فاسق باشد، معلوم بالعرض شما مصداق وهمی عدالت است یعنی عدالت در خارج مصداق ندارد و آنچه بالعرض برای شما معلوم است عدالت وهمی است.

پس در هر علمی یک معلوم بالذات وجود دارد و یک معلوم بالعرض.

معلوم بالذات نزد مشهور عبارت است از مفهوم و در نظر تحقیق عبارت است از عنوان. و نظر تحقیق در معلوم بالعرض موافق با مشهور است.

حال پس از بیان مقدمه وارد بررسی سه نظریه در حقیقت علم اجمالی می‌شویم.

متعلق علم اجمالی! جامع؟ فرد مردد؟ فرد معین؟

از علم اجمالی به نجاست یکی از انائین تعبیر می‌شود به نجاست احدهما و تمام بحث واقع است در اینکه متعلق علم اجمالی چیست؟ آیا متعلق جامع است یا فرد مردد یا فرد معین؟

یادآوری این نکته لازم است که در مثال متعلق علم «حرمت شرب یکی از انائین» است یعنی علم تعلق گرفته است به «متعلق المتعلق المتعلق» چون علم تعلق گرفته است به حرمت و حرمت تعلق گرفته است به شرب و شرب تعلق گرفته است به احدهما. و تمام نزاع در شناخت «احدهما» است و علما برای اینکه در بحث مجبور به استفاده مکرر از تتابع اضافات نشوند مسامحه اندکی کرده و از «متعلق المتعلق المتعلق» تعبیر می کنند به متعلق. پس با مسامحه اندکی محل کلام واقع می‌شود در شناخت متعلق علم اجمالی.

حال آیا علم اجمالی تعلق گرفته است به جامع یا فرد مردد یا فرد معین؟

برای روشن شدن بحث باید از قائلین سه منبای فوق پرسید مراد از متعلق العلم آیا معلوم بالذات است یا معلوم بالعرض؟ و طبق نظر به هر کدام از معلوم بالذات و معلوم بالعرض بایست بررسی صورت گیرد.

قائل به مبنای جامع نظر به معلوم بالذات دارد.

قائل به مبنای فرد مردد نظر به معلوم بالعرض دارد.

قائل به مبنای فرد معین نظر به معلوم بالعرض دارد.

ظاهر آن است که وحدت منظر وجود نداشته است. علی ای حال یا نظر به معلوم بالذات است یا به معلوم بالعرض!

معلوم بالعرض در نجاست احدهما: نجاست معین

اگر در تفسیر حقیقت علم اجمالی نگاه به معلوم بالعرض است باید دید معلوم بالعرض در نجاست احدهما چیست؟ معلوم بالعرض نجاست اناء سمت راست است، شما علم اجمالی به نجاست احدهما دارید و فرض آن است که در علم الله اناء سمت راست نجس شده است، حال معلوم بالعرض شما نجاست ظرف سمت راست است.

نجاست ظرف سمت راست آیا جامع است یا فرد مردد یا فرد معین؟

پرواضح است که فرد معین است؛ نجاستِ «هذا الإناء» این إناء، اناء سمت راست فرد مردد نیست، جامع نیست.

دقت شود که اگر متعیناً معلوم باشد که اناء سمت راست نجس است، بحث از علم اجمالی خارج شده و شما علم تفصیلی به نجاست سمت راست خواهید داشت. محل بحث در علم اجمالی است و اینکه می‌گوییم در نجاست «احدهما» فرد معین نجس است یعنی عنوان «احدهما» مشیر به فرد نجس است.

وقتی نجاست احدهما معلوم بالاجمال است، سؤال می‌شود معلوم بالعرض چیست؟

معلوم بالعرض که نجاست «هذا الإناء» است نجاست جامع نیست. نمی‌توان گفت در اینجا معلوم بالعرض نداریم چون علم به نجاست احدهما معلوم اجمالی شما است، حال پرسش آن است که معلوم بالعرض در این علم اجمالی چیست؟ معلوم بالذات آن چیزی است که در ذهن شماست حال مصداق آن در خارج چیست؟

اگر بگویید نامعین و در واقع تعین ندارد صحیح نیست چون تعین دارد ـ و برای سهولت ارائه بحث فرض بر آن شد که ظرف سمت راست نجس است ـ و همان چیز که در خارج نجس است معلوم بالعرض و مصداق معلوم بالذات است.

به تعبیر دیگر وقتی شما به نجاست احدهما علم دارید به شیئی اشاره می‌کنید که آن مشار الیه معلوم بالعرض است، در واقع تعین دارد و نزد شما نامعلوم است.[2]

پس با دقت روشن خواهد شد که آنچه معلوم بالعرض است نه جامع است و نه فرد مردد، آنچه معلوم بالعرض است عبارت است از فرد معین.

معلوم بالذات در نجاست احدهما:

اگر در تفسیر حقیقت علم اجمالی نگاه به معلوم بالذات است، آنچه معلوم بالذات است چیست؟ آیا جامع معلوم بالاذت است یا فرد مردد یا فرد معین؟

اگر عنوانی متعلق علم شود یا عنوانی در کلام به کار رود از پنج قسم خارج نیست.

آن عنوانی که متعلق علم است و یا در کلام به کار رفته است دائما اشاره به امری دارد و در محل کلام و مثال مذکور عنوان مشیر «نجاست احدهما» است و مهم در نقد و بررسی آن است که دانسته شود عنوان «نجاست احدهما» از کدام قسم از اقسام پنجگانه است.

فردا وارد این اقسام می شویم و بر محل کلام تطبیق می‌کنیم.


[1] نهاية الأفكار، ج‌3، ص: 299.
[2] پرسش: معلوم بالعرض وهمی هم یک قسم بود؟پاسخ استاد: فرض آن است که علم منجز است یعنی با واقع اصابت کرده است، معنای منجزیت یعنی علی تقدیر اصابت منجز است. و محل بحث در آن علم اجمالی است که مصیب به واقع است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo