< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات (خبر واحد / مقام اول: اثبات حجیت / روایات / طایفه پنجم و ششم و هفتم)

 

     5- مدح محدثین

     مناقشه: ممکن است جمع احادیث باعث علم بشود

     6- ترغیب به کتابت

     مناقشه‌ی اول: شاید این ترغیب مختص مؤلفین باشد

     مناقشه‌ی دوم: ممکن است به خاطر تحصیل علم باشد

     7- ارجاع به ثقات

     صحیحه عبد الله بن ابی یعفور

     اشکال: ارجاع به اهل خبره

     پاسخ اول: عبد الله بن ابی یعفور، عالم‌تر است

     پاسخ دوم: نظر امام را می‌خواسته، نه استنباط را

     یونس بن یعقوب

     اشکال اول: به حد تواتر نمی‌رسد

     اشکال دوم: حجیت خبر واحد مع‌الواسطه را اثبات نمی‌کند

خلاصه مباحث گذشته:

صحبت در «حجیت خبر واحد» بود، گفتیم: به طوائفی از روایات استدلال شده، چهار طایفه را خواندیم، رسیدیم به طایفه پنجم که بحث امروز ماست.

 

5- مدح محدثین

روایات عدیده‌ای را داریم در مدح محدِّثین، گفته شده: مدح محدثین، ملازمه‌ی عرفیه دارد با حجیت خبر واحد؛ اگر خبر واحد حجت نبود، مدح محدث، بلاوجه است؛ چرا که در صورت عدم حجیت، محدثین زحمت می‌کشند مجموعه‌ای غیرمعتبر را جمع‌آوری می‌کنند. پس چون «مدح» ملازمه دارد با «اعتبار»، پس این روایات، به دلالت عرفیه، دلالت می‌کند بر حجیت خبر واحد.

مثالی از این روایات؛ روایتی داریم از ابراهیم بن عبد الحمید و غیر ابراهیم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ- لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ‌ أَحَادِيثُ‌ أَبِي ع»[1] : اگر زراره و نظیرهای او نبود، احادیث پدرم از بین می‌رفت.

 

مناقشه: ممکن است جمع احادیث باعث علم بشود

این وجه، ناتمام است؛ اگر محدثین نبودند، شریعت به ما نمی‌رسید. اما این، ملازمه‌ای با حجیت ندارد؛ در بسیاری از موارد، این احادیث، موجب علم می‌شود، و علم هم موجب عمل می‌شود.

 

6- ترغیب به کتابت

روایاتی داریم که ائمه ترغیب به کتابت کرده‌اند؛ ترغیب کرده‌اند که بنویسیم تا حفظ بشود. گفته‌اند به ملازمه‌ی عرفیه دلالت می‌کند بر اعتبار؛ اگر خبر واحد حجت نیست، کتابت و حفظش چه ارزشی دارد؟!

در روایت از زراره نقل شده که: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ‌ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهَا[2] : کتاب‌ها و نوشته‌هایتان را حفظ کنید؛ چون در آینده به آنها احتیاج پیدا خواهیدکرد. اگر خبر واحد حجت نباشد، امر به کتابت و حفظ مکتوبات، بلاوجه است؛ چون در صورت عدم حجیت، امر شده به حفظ مجموعه‌ای غیرمعتبر.

 

مناقشه‌ی اول: شاید این ترغیب مختص مؤلفین باشد

مراد از «انکم» آیا «امت» است یا «شما مؤلفین»؟ ظاهرش خطاب به مؤلفین است؛ پس مؤلفین احتیاج به این روایات و نوشته‌ها خواهندداشت، نه امت.

 

مناقشه‌ی دوم: ممکن است به خاطر تحصیل علم باشد

بر فرض اگر هم خطاب به امت باشد، حفظ کتب، ملازمه‌ای با حجیت مکتوبات ندارد؛ ممکن است به خاطر تحصیل علم باشد؛ باید کتابت‌ها را حفظ کنیم تا از طریق تجمیع احادیث، به علم برسیم.

 

7- ارجاع به ثقات

طایفه‌ی هفتم، مهم‌ترین طایفه است؛ در این طایفه، امام ارجاع به ثقات داده‌اند. به دو روایت اشاره می‌کنیم:

 

صحیحه عبد الله بن ابی یعفور

صحیحه عبدالله بن ابی یعفور که از اصحاب امام صادق است و در زمان ایشان از دنیا رفته‌است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ لَيْسَ‌ كُلَ‌ سَاعَةٍ أَلْقَاكَ‌ وَ لَا يُمْكِنُ الْقُدُومُ وَ يَجِي‌ءُ الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا فَيَسْأَلُنِي وَ لَيْسَ عِنْدِي كُلُّ مَا يَسْأَلُنِي عَنْهُ فَقَالَ مَا يَمْنَعُكَ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ- فَإِنَّهُ سَمِعَ مِنْ أَبِي وَ كَانَ عِنْدَهُ وَجِيهاً[3] ؛ حضرت، مؤاخذه می‌کنند و می‌فرمایند که: «چه چیزی تو را منع می‌کند از این که به محمدبن‌مسلم مراجعه کنی؟!». این مؤاخذه، به یک امر مرکوز است که عبارت است از مراجعه به ثقات.

 

اشکال: ارجاع به اهل خبره

ممکن است اشکال بشود که این ارجاع امام، از باب «ارجاع به اهل خبره» بوده‌است.

 

پاسخ اول: عبد الله بن ابی یعفور، عالم‌تر است

اولاً عبد الله بن ابی یعفور، از محمد بن مسلم مشهورتر است؛ از او به عنوان علمای اعلام تعبیرکرده‌اند؛ عبد الله بن ابی یعفور، بیش از آن که محدث باشد، عالم است. به خلاف محمد بن مسلم؛ که بیش از آن که عالم باشد، محدث است.

پاسخ دوم: نظر امام را می‌خواسته، نه استنباط را

به علاوه‌ی این که نظر امام را می‌خواسته، نه استنباط از سخنان امام را، و امام برای کشف نظر خودشان به محمد بن مسلم ارجاعش دادند. لذا احتمال نمی‌دهیم که امام به اهل خبره ارجاع داده‌باشند.

 

یونس بن یعقوب

یونس بن یعقوب: «كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَ مَا لَكُمْ مِنْ‌ مَفْزَعٍ‌ أَ مَا لَكُمْ مِنْ مُسْتَرَاحٍ تَسْتَرِيحُونَ‌ إِلَيْهِ؟»: آیا شما شخصی را ندارید که نزد او راحت باشید؟ «مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ[4] : چی شما را بازداشته از این که به حارث بن مغیره نصری رجوع کنید؟! حارث بن مغیره ی نصری، که از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهم السلام است، از ثقات است؛ از کسانی است که نجاشی دو بار درباره‌ی او فرموده: «ثقة ثقة»[5] . به علمیت، شهرت زیادی ندارد، ولی در محدثین، از اجلاء است. همان تقریب و بیانی که آنجا گفتیم، اینجا هم می‌آید.

اما دقت کنید این طایفه‌ی هفتم که از مضمونش استفاده می‌شود خبر ثقه حجت است، دو اشکال اساسی دارد:

 

اشکال اول: به حد تواتر نمی‌رسد

یک اشکالش این است که به حد تواتر نمی‌رسد، و با خبر واحد نمی‌شود حجیت خبر واحد را اثبات کرد.

 

اشکال دوم: حجیت خبر واحد مع‌الواسطه را اثبات نمی‌کند

اشکال دوم که مهم است، این است که این مباحثی که ما می‌گوییم، برای روایات ائمه است. و روایات ائمه، توسط سه نفر به ما رسیده‌است، که همان اصحاب کتب اربعه است. فقها معتقدند همین کتب چاپی از کتب اربعه، نسخه‌های متواتری از همان نسخه‌های اصلی است؛ یعنی اینها کلماتی است که به تواتر از این سه بزرگوار به ما رسیده‌است. اکثر روایات فقهی ما، شاید بیش از نود درصد، از امام باقر و امام صادق علیهما السلام است. امام صادق در سال 148 رحلت فرمودند، شیخ طوسی که آخرین مؤلف کتب اربعه است، 460 وفات کردند، و مرحوم کلینی که اولین مؤلف کتب اربعه است، در سال 328 از دنیا رفتند. به طور متوسط، دویست سال فاصله است بین این دو امام و ارباب کتب اربعه. هیچ روایتی از ائمه بلا واسطه به اینها نرسیده‌است. این طایفه‌ی هفتم بدون استثناء مربوط به روایاتی است که بلا واسطه است و بین راوی و امام فاصله‌ی نبوده‌است. خلاصه این که از این روایات حداکثر چیزی که طایفه‌ی هفتم ثابت می‌کند، حجیت خبر واحد بدون واسطه است؛ یعنی خبر واحدی که از ائمه شنیده حجت است، اما آنچه ما به آن احتیاج داریم، حجیت خبر واحد مع الواسطه است. و دلیلی نداریم بر این که آنچه نزد کلینی حجت است، نزد ما هم حجت است.

هذا تمام الکلام در سنت. اجماع، إن‌شاءالله شنبه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo