درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات (خبر واحد / مقام اول: اثبات حجیت / کتاب / آیه نبأ / تقریب اول: مفهوم شرط)
• مقدمهای در حجیت خبر واحد
• تعریف: خبر غیرعلمی
• مراد از حجیت
• اشکال: خبر واحد نمیشود حجت بر تکلیف فعلی باشد
• پاسخ: خبر واحد، منجِّز مدلول التزامی است
• مقام اول: اثبات حجیت خبر واحد
• کتاب
• آیهی نبأ
• مرور آیه و شأن نزول آن
• تقریب اول: مفهوم شرط
• مناقشه: این شرط، محقِّق موضوع است
• احتمالات مختلف در موضوع
• احتمال اول: نبأ الفاسق
• احتمال دوم: نبأ
• احتمال سوم: الجائی بالخبر
• خلاصه
خلاصه مباحث گذشته:
از بحث خبر متواتر فارغ شدیم، بحث امروزمان در «خبر واحد» است.
مقدمهای در حجیت خبر واحد
بحث ما در «خبر واحد» این است که: «آیا خبر واحد حجت است یا حجت نیست؟ قبل از این که حجیت خبر واحد را بحث کنیم، نکاتی را به عنوان مقدمه عرض میکنم.
تعریف: خبر غیرعلمی
به هر خبر غیرمتواتر که افادهی علم نکند، خبر واحد میگوییم، ولو بیست سی نفر نقل کنند اما خصوصیتی در خبر یا مخبرین باشد که نوعاً افادهی علم نکند، چنین خبری «خبر واحد» است. پس مراد ما از «خبر واحد» در اصطلاح علم «اصول»، خبر غیرعلمی است، نه خبری که مُخبرش واحد باشد.
مراد از حجیت
حجیت خبر واحد یا هر امارهای که بحث میکنیم، مرادمان معذِّریت و منجِّزیت است؛ یعنی اگر به تکلف فعلی تعلق بگیرد آن تکلیف فعلی منجَّز است، و اگر به عدم تکلیف فعلی تعلق بگیرد آن تکلیف فعلی معذَّر میشود.
اشکال: خبر واحد نمیشود حجت بر تکلیف فعلی باشد
اینجا یک سؤال پیش میآید: عمدهی این بحث، برای روایاتی است که از معصومین به ما رسیده، و در مفاد هیچ روایتی، وجود تکلیف فعلی نیست، بلکه دائماً دربارهی حکم کلی است، درحالیکه تکلیف فعلی دائماً جزئی است؛ مثلاً روایتی میگوید: «شرب عصیر عنبی حرام است» یا «غسل جمعه واجب نیست»، اینها حکم کلی است، و حال آن که حجت حتماً باید به تکلیف فعلی تعلق بگیرد تا حجیت معنادار بشود.
بنابراین اشکال این است که بحث از خبر واحد، برای این است که ببینیم: «آیا خبر واحد حجت است یا حجت نیست؟»، و حجیت در تکلیف فعلی معنادار است نه حکم کلی، درحالیکه تمام روایات معصومین دائماً حکم جزئی است، بنابراین خبر واحد نمیتواند حجت بر هیچ تکلیفی قراربگیرد؛ چون آن چیزی که خبرواحد اگر از آن خبر بدهد حجت است (یعنی تکلیف فعلی) را معصومین نفرمودهاند، و آن چیزی که معصومین فرمودهاند (یعنی حکم کلی) حجیت دربارهی آن بیمعناست.
پاسخ: خبر واحد، منجِّز مدلول التزامی است
فرض کنید زراره گفته امام فرمود: «شرب عصیر عنبی حرام است»، مدلول مطابقیِ حدیث زراره، حرمت شرب عصیر عنبی است، مدلول التزامیاش «حرمت شرب هذ العصیر» است. اگر میگوییم: «خبر زراره حجت است»، به اعتبار این مدلول التزامی است، و حجیت مدلول التزامی منوط نیست به این که مدلول مطابقی متصف به «حجیت» بشود. اگر فی علمالله شرب عصیر عبی حرام باشد، خبر زراره در حق من منجِّز است؛ یعنی مخالفت با چنین تکلیفی، استحقاق عقوبت دارد.
اگر زراره بگوید: «غسل جمعه مستحب است»، مدلول مطابقیِ این خبر «استحباب غسل جمعه» است، امروز مدلول التزامی ندارد، ولی روز جمعه مدلول التزامیاش این است که: «غسلُ الجمعة لیس بواجب علیک». اگر فی علمالله غسل جمعه واجب باشد، خبر زراره در حق من معذِّر است.
مصادیق دائماً مدلول التزامی هستند؛ «کل انسان یموت» مدلول التزامیاش این است که «زیدٌ یموت».
بحث از حجیت خبر واحد را در دو مقام انجام میدهیم: در مقام اول از «اثبات حجیت خبر واحد» بحث میکنیم، و در مقام دوم از «تحدید دایرهی حجیت و شرایطش». پس در مقام اول از ادلهی اثباتیِ حجت بحث میکنیم، و در مقام دوم از تحدید دایرهی حجیت و شرایط آن است بر فرض این که حجت باشد.
مقام اول: اثبات حجیت خبر واحد
به عنوان اهمیت این بحث، عرض کنم که: ما دو حجت داریم که هر کدام از آنها اگر اثبات نشود، انسدادی میشویم: خبر واحد، و ظهور. لذا این حجیت خبر واحد، همعِدل حجیت ظهور است. و در ظهور و تحدید دایرهی حجیتش اختلاف زیادی نداریم، همهی نزاع، در حجیت خبر واحد است؛ همهی انسدادیها به خاطر اعتقاد به عدم حجیت خبر واحد انسدادی شدهاند.
مشهور بین علمای ما، حجیت خبر واحد است به همان معنای منجِّزیت و معذِّریت. از هر چهار دلیل کتاب و سنت و اجماع و عقل، کمک گرفتهاند برای اثبات حجیت خبر واحد.
کتاب
برای اثبات حجیت خبر واحد، به آیاتی تمسک کردهاند.
1- آیهی نبأ
معروفترین آیهای که به آن تمسک کردهاند، آیهی «نبأ» است:
مرور آیه و شأن نزول آن
نبی اکرم، ولیدبنعقبه را به طرف بنیالمصطلق فرستادهبودند که از آنها زکات بگیرد. نقل شده که وقتی نزدیک شد به قبلیهی بنیالمصطلق، به احترامش رفتند به استقبالش. او بر اساس سابقهی نزاع و اختلافی که در جاهلیت با آن قبلیه داشت، وقتی آن جمعیت را دید، فکرکرد دارند میروند او را به قتل برسانند. برگشت به پیغمبر گفت: «این قبیله، نه تنها زکات ندادند، بلکه میخواستند من را به قتل برسانند! من هم از دستشان فرارکردم.». پیغمبر اکرم به حسب ظاهر عزم بر جنگ کرد به خاطر نافرمانی. از بنیالمصطل عدهای آمدند و قصه را تعریف کردند، اینجا بود که این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِين َ﴾[1] : ای کسانی که ایمان آوردهاید، وقتی فاسقی[2] برای شما خبری آورد، از صدق و کذب آن خبر تحقیق کنید. «أنتصیبوا» مفعولٌله است برای «فتبیَّنوا»؛ یعنی «فتبینوا خَشیَةَ أنتصیبوا»: که مبادا با قومی با جهالت[3] برخوردکنید و درنتیجه پشیمان بشوید. «بجهالةٍ» حال برای فاعل أنتصیبوا» است.
سؤال: مرحوم مظفر «أنتصیبوا» را مفعولٌبه گرفتهاند برای «فتبیوا».
پاسخ: اینطوری معنای خوبی ندارد، خلاف ظاهر است.
از دو تقریب در این آیه استفاده کردهاند برای اثبات حجیت خبر واحد؛ در تقریب اول از مفهوم شرط استفاده شده، و در تقریب دوم از مفهوم وصف استفاده شده.
تقریب اول: مفهوم شرط
مفاد این آیه این است که: «النبأ إن جاء به الفاسق فتبیّنوا»: اگر فاسق نبأ را آورد، تحقیق کنید. مفهومش این است که: «النبأ، إن جاء به العادل، فلاتبیَّنوا؛ أی: فاعملوا به بلا تبیّن.»: اگر عادلی برای شما خبری آورد، بدون تحقیق عمل کنید[4] ، پس قولش حجت است؛ جواز عمل به قول عادل بدون تبیّن، عبارتٌ اُخرای حجیت و اعتبار است.
مناقشه: این شرط، محقِّق موضوع است
تمام اشکالات را در یک اشکال خلاصه میکنم؛ اشکال اساسی، این است که شرط در این آیهی شریفه، محقِّق موضوع است، و شرطی که محقِّق موضوع باشد، فاقد مفهوم است؛ مثل «إن رُزقت ولدا فاختنه»؛ مفهوم ندارد که: «اگر خداوند به تو پسر نداد، ختنهکردن بر تو واجب نیست.»؛ چون اگر پسری نباشد، موضوعی برای وجوب ختان نیست. یا مثل «إن رَکِب الأمیر فخُذ برکابه»؛ اگر امیر سوار نشود، موضوعی برای «خذ برکابه» نیست.
احتمالات مختلف در موضوع
چطور محقق موضوع است؟ فرموده: «إن جاءکم فاسقٌ بنبأ». باید شرط و موضوع را در این آیه مشخص کنیم تا بتوانیم تشخیص بدهیم که: «آیا محقق موضوع هست یا نه؟». در مفاد این آیه و شرط و جزای آن، سه احتمال هست:
احتمال اول: نبأ الفاسق
احتمال اول این است که مفاد آیه باشد: «نبأ الفاسق، إن جاءکم فتبّنوا»؛ یعنی موضوع «نبأ الفاسق» است و شرطش «إن جاءکم». این جمله مفهوم ندارد؛ چون شرط «إن جاءکم» محقِّق موضوع «نبأ الفاسق» است. مفهومش این میشود که: «اگر نبأ فاسقی به شما نرسید، تبیّن واجب نیست.»[5] ، مفهومش این نیست که: «اگر نبأ عادلی به شما رسید، تبیّن واجب نیست.».
احتمال دوم: نبأ
احتمال دوم این است که مفاید آیه باشد: «النبأ إن جاء به الفاسق فتبیّنوا»؛ یعنی موضوع «نبأ» است و شرطش «إن جاءکم به الفاسق»، «فاسق» را در احتمال اول در موضوع قراردادیم ولی در این احتمال در شرط قرارش دادیم. این جمله مفهوم دارد؛ چون وقتی عادلی خبری بیاورد، موضوع باقی است و شرط منتفی است. درواقع طبق این احتمال، مفهوم این آیه این است که: «النبأ إن لمیجیء به الفاسق، فاعملوا بلا تبیّن»، و «النبأ إن لمیجیء به الفاسق» شامل خبر عادل هم میشود.
احتمال سوم: الجائی بالخبر
احتمال سوم این است که مفاد آیه باشد: «الجائی بالخبر إن کان فاسقا فتبیّنوا»؛ یعنی موضوع «الجائی بالخبر» است و شرطش «إن کان فاسقً»، واضح است که این جمله مفهوم دارد؛ مفهومش این است که: «الجائی بالخبر إن لمیکن فاسقاً، فاعملوا بخبره بلا تبیّن».
خلاصه
احتمال اول (نبأ الفاسق) واضح است که مفهوم ندارد، احتمال دوم (نبأ) ظاهر است که مفهوم دارد، احتمال سوم (الجائی بالخبر) هم واضح است که مفهوم دارد. این آیه ظهور در کدامیک از این سه احتمال دارد؟ اگر اجمال هم داشته باشد، نتیجهاش با اولی یکی میشود؛ چون در فرض اجمال هم ظهور در حجیت اثبات نمیشود.