< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات (ظهور / جهت چهارم: تفصیلات حجیت ظهور/ تفصیل دوم: ظنّ بر خلاف)

 

     تفصیل دوم: ظنّ بر خلاف

     معنای ظنّ بر خلاف

     ظن شخصی

     خلاف

     قسم اول: ظنّ دارم که متکلم اشتباه کرده

     قسم دوم: ظنّ دارم که متکلم خلاف ظاهر را اراده کرده

     محل نزاع

     اقوال و ادله‌ی بزرگان

     وجه این تفصیل: سیره‌ی عقلا

     مناقشه: احتجاج به ظهوری که خلافش مظنون است

     جواب: احتیاط در تجارت

     اشکال مرحوم میرزا: غرض تکوینی

     مختار: مهم این است که عقلا در مقام «احتجاج» ظنّ را حجت بدانند

 

خلاصه مباحث گذشته:

در بحث ظهورات، در جهت چهارم (تفصیل در حجیت ظهورات) تفصیل اول را گفتیم، رسیدیم به تفصیل دوم.

 

تفصیل دوم: ظنّ بر خلاف

گفته شده: ظهوری که ظنّ بر خلافش داریم، حجت نیست. به عبارت دیگر: ظهور بر کسی حجت است که ظن بر خلاف نداشته باشد.

 

معنای ظنّ بر خلاف

 

ظن شخصی

ظن بر خلاف، یعنی ظنّ شخصی؛ چون اگر ظن من ظن نوعی باشد، با ظهور جمع نمی‌شود.

 

خلاف

«خلاف» دو صورت دارد:

 

قسم اول: ظنّ دارم که متکلم اشتباه کرده

وقتی متکلم می‌گوید: «زیدٌ مجتهد»، ظهور در معنای عرفی یعنی «فقیه» دارد، ولکن خارجاً من نسبت به اجتهاد زید ظنّ بر عدم دارم. آیا این قول بر من حجت است یا حجت نیست؟

 

قسم دوم: ظنّ دارم که متکلم خلاف ظاهر را اراده کرده

مورد دوم از ظنّ بر خلاف، این است که ظنّ دارم که خلاف ظاهر را اراده کرده‌باشد؛ مثلاً اهل خبره گفت: «زیدٌ مجتد»، ظهورش در معنای عرفی است، اما ممکن است من ظنّ داشته‌باشم به این که متکلم، معنای غیرظاهر مثلاً معنای لغوی را اراده کرده‌است و مقصودش این است که اهل تلاش است.

 

محل نزاع

علمای ما، بین این دو را خیلی تفکیک نکرده‌بودند، اما در کلمات بعضی‌شان نکاتی هست که نشان می‌دهد ناظر به قسم دوم هستند، و کلمات بعضی‌شان هم نشان می‌دهد که ناظر به قسم اول هستند.

مراد ما آیا قسم اول است یا قسم دوم است؟ ما هر دو را داخل در بحث قرارمی‌دهیم؛ هم آن جایی که خلاف به خاطر واقع است، و هم آن جایی که خلاف به خاطر اراده‌ی متکلم است.

 

اقوال و ادله‌ی بزرگان

 

وجه این تفصیل: سیره‌ی عقلا

در سیره‌ی عقلا حجیت ظهور از باب کاشفیت است؛ من وقتی ظن بر خلاف دارم، نسبت به من کاشفیت ندارد.

 

مناقشه: احتجاج به ظهوری که خلافش مظنون است

عند العقلاء در موارد ظن بر خلاف، به «ظهور» احتجاج می‌کنند؛ اینطور نیست که اگر کسی ادعاکند: «من بر خلاف این ظن، ظن داشتم.»، عقلا او را معذور بدانند.

 

جواب: احتیاط در تجارت

از این مناقشه جواب داده شده به این که تجار اگر در مواردی بر خلاف ظهور ظنی پیداکنند، کاری نمی‌کنند؛ مثلاً فرض کنید تاجری می‌گوید: «این فرش را به دویست هزار تومان می‌فروشم»، تاجری که خریدار است می‌گوید: «به صدهزارتومان بفروش»، فروشنده می‌گوید: «من این فرش را بیشتر خریده‌ام»، این کلام ظهور دارد در این که: «این فرش را گران‌تر از صدهزارتومان خریده‌ام و لذا به قیمت صدهزارتومان نمی‌فروشم.»، ولی یک احتمال خلاف ظاهر هم هست که منظورش این باشد که «این فرش را با ارزشی بیشتر از صدهزارتومان خریده‌ام.»؛ یعنی ممکن است دو سال قبل این فرش را پنجاه‌هزارتومان خریده‌باشد و الآن ارزشش بیشتر از صدهزارتومان شده‌باشد و مقصودش این است که ارزش این فرشی که پنجاه‌هزارتومان خریده الآن بیشتر از صدهزارتومان است و درنتیجه نمی‌تواند به صدهزارتومان بفروشدش. اینجا اگرچه این کلام خریدار ظهور دارد در این که «به قیمت بیشتر خریده‌است»، ولی اگر خریدار ظنّ داشته‌باشد که مقصودش «خرید با ارزش بیشتر» است، به ظهور در «خرید با قیمت بیشتر» اکتفانمی‌کند و سؤال می‌کند. پس انسان در یک تجارت، به ظهوری که بر خلافش ظنّ داشته‌باشد، اکتفا و عمل نمی‌کند.

 

اشکال مرحوم میرزا: غرض تکوینی

میرزای نائینی به این جواب اشکال کرده به این که مردم در مواردی که اغراض تکوینی دارند، با وجود ظنّ بر خلاف، به ظهور عمل نمی‌کنند؛ مثلاً هر انسانی در تجارتش این غرض را دارد که می‌خواهد کمتر پول بدهد و بیشتر سود بگیرد، این یک غرض تکوینی است، نه احتجاج عند الشارع. این که عقلا در اغراض تکوینی به چنین ظهوری اعتمادنمی‌کنند، دلیل نمی‌شود که در مسائل شرعی هم اعتمادنکنند.

اما عقلا در مقام تنجیز و تعذیر، بر ظهور اعتمادمی‌کنند؛ هم مولا علیه عبد اخذمی‌کند و هم عبد بر مولا، و هیچ‌وقت این را لحاظ نمی‌کنند که: «آیا ظنّ بر خلاف داشته یا نداشته؟».

 

مختار: مهم این است که عقلا در مقام «احتجاج» ظنّ را حجت بدانند

آیا ظهوراتی که ظن بر خلاف (به هر دو معنا داریم) آیا حجت است یا حجت نیست؟

برای حجیت، دو مرحله‌ی عمل و احتجاج داریم: آن که در اصول مهم است، مرحله‌ی «احتجاج» است. حجیت قطع و اطمینان، فقط در مرحله‌ی عمل است؛ به آن عمل می‌کنند، ولی هیچ وقت به آن احتجاج نمی‌کنند. حجیت خبر ثقه، در هر دو مرحله است؛ یعنی هم به آن عمل می‌کنند و هم به آن احتجاج می‌کنند. در بحث «حجیت»، به لحاظ هر دو مرحله‌ی «عمل» و «احتجاج» نگاه می‌کنیم، اما آن که نزد اصولی مهم است، احتجاج است، نه عمل.

در مقام «عمل» ظاهراً عقلا به چنین ظهوری عمل نمی‌کنند، بلکه مثلاً احتیاط می‌کنند. مثلاً خبری قائم می‌شود بر این که نمازجمعه واجب نیست ولی ما ظنّ بر وجوب نمازجمعه داریم، ما در مقام «عمل» احتیاط می‌کنیم. اما وقتی پای «احتجاج» می‌رسد، به مطلق «ظهور» احتجاج می‌کنیم، چه ظنّ بر خلافش داشته باشیم و چه ظنّ بر خلافش نداشته‌باشیم. مثلاً خبرثقه گفته: «نمازجمعه واجب نیست» و ما ظن بر وجوب داریم، اگر تنبلی کنیم و در مقام «عمل» احتیاط نکنیم، در مقام «احتجاج» به «ظهور» احتجاج می‌کنیم.

اگر مثلاً در روز قیامت از او بپرسند: «چرا نمازجمعه نرفتی؟»، می‌گوید: «مرجع تقلید من گفته‌بود: واجب تعیینی نیست.»، خداوند عالم بر او اشکال نمی‌کند که: «تو که ظنّ بر خلافش داشتی».

اشکال: از کجا می‌دانید خدا چنین احتجاجی نمی‌کند؟

پاسخ: احتجاجات اخروی را ما از همین احتجاجات دنیایی می‌فهمیم؛ می‌گوییم: ما اینطور احتجاج می‌کنیم، شارع هم سکوت کرده، پس شارع هم همینطور احتجاج می‌کند.

مثلاً ناظم گفته: «فردا روز هوای سالم است و مدرسه تعطیل است.»، و دانش‌آموز ظنّ دارد که ناظم اشتباه کرده و مدرسه تعطیل نیست، ولی تنبلی می‌کند و به مدرسه نمی‌رود، فردا که مدیر به او می‌گوید: «چرا دیروز به مدرسه نیامدی؟»، می‌گوید: «من از ناظم پرسیدم»، مدیر حتی اگر بفهمد که ظنّ داشته ناظم اشتباه می‌کرده، این عذر را موجه می‌داند. البته اگر علم داشته‌باشد که ناظم اشتباه می‌کند و این علم هم بر مدیر معلوم بشود، اماره‌ی خبر ناظم حجت نیست، بلکه حجت طبق نظر مشهور «علم» است و طبق مختار ما سبب نوعیِ این علم است.

چرا مردم فرق می‌گذارند بین «عمل» و «احتجاج»؟ بارها گفته‌ام که حالات روانی و ذهنی ما مثل ظن و وهم و شک و اطمینان، نوعاً مخفی می‌ماند؛ اینها اموری است که لایُعلم إلا مِن قِبَله. بنابراین از طرفی چون حالات ذهنی ما نوعاً مخفی است، اساس احتجاجات عقلا بر اساس این امور مخفی نیست، از طرف دیگر شارع هم سکوت کرده، از سکوت شارع می‌فهمیم که در قیامت هم به همین حجج و رویه‌ی عقلائیه مشی می‌کند.

اشکال: اگر عقلا عالم به درون شخص بشوند، بر او احتجاج می‌کنند.

پاسخ: عقلا به عالم درون احتجاج نمی‌کنند، کدام آیه یا روایتی این را اثبات می‌کند که شارع این کار را نمی‌کند؟!

پس بر اساس ظهوری که ظنّ بر خلافش داشته باشیم، عقلا عمل نمی‌کنند اما احتجاج می‌کنند؛ مثلاً اگر دکتر بگوید: «بخور» و من ظنّ داشته‌باشم که مضرّ است، نمی‌خورم، ولی اگر خوردم و ضررکردم، عقلا من را مؤاخذه نمی‌کنند. و چون معیار مقام «احتجاج» است، پس ظنّ مطلقاً حجت است ولو در مقام «عمل» عقلا به ظهوری که ظنّ شخصی بر خلافش داشته باشند عمل نمی‌کنند.

هذا تمام الکلام در تفصیل سوم، إن‌شاءالله فردا واردمی‌شویم در تفصیل سوم که تفصیل علمای اخباری است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo