درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات (ظهور / جهت دوم: موضوع حجیت ظهور / بررسی قول مختار / امر چهارم)
• امر چهارم: موصوف به حجیت
• جمعبندی
خلاصه مباحث گذشته:
در بحث ظهورات در جهت دوم (موضوع حجیت ظهور) برای بیان مختار خودمان عرض کردم که باید اموری را ذکرکنیم، سه امر را ذکرکردیم.
امر چهارم: موصوف به حجیت
از مباحث گذشته معلوم شد ظهور که عبارت است از دلالت ظنّیه، بر دو قسم است: ظهور استعمالی و جدی. اینطور نیست که یک کلام، حاوی یک ظهور باشد؛ نوعاً یک کلام، شامل ظهوراتی است، که برخی استعمالی است و برخی جدی است. ما که میگوییم: «ظهور حجت است»، کدام ظهور مراد است؟ استعمالی؟ یا جدی؟ یا هر دو؟ اگر هر دو حجت است، آیا به نحو استغراقی یا مجموعی؟
ما قائل هستیم همهی ظهورات، هم استعمالی و هم جدی، حجت است به شرط این که قابلیت اتصاف به حجیت را داشته باشد، به تعبیر دیگر: ظهورات، اعم از استعمالی و جدی، به شرطی حجت است که در تنجیز و تعذیر اثرگذار باشد، و این حجیت به نحو مجموعی است نه به نحو استغراقی.
«علیت» را در جایی که یک شیء چند علت دارد، تقسیم میکنند به علیت مجموعی و استغراقی. فرض کنید ماشینی داریم که باید صد نیوتون نیرو به این ماشین واردبشود تا ماشین حرکت کند. فرض کنید دو نفر این ماشین را هل میدهند، در اینجا حرکت ماشین، معلول و مستند به این دو نفر است. اما علیت این دو نفر، استغراقی است یا مجموعی؟ اگر هر کدام صد نیوتون نیرو واردکنند، علیتشان به نحو استغراقی است؛ چون هر کدام که کناربرود، ماشین حرکت میکند. اما اگر هر کدامشان کمتر از صد نیوتون نیرو واردکنند، علیتشان به نحو مجموعی است؛ چون مجموع هر دو علت هستند و اگر یکیشان کناربرود، ماشین حرکت نمیکند. استغراقی، انحلالی است؛ یعنی حکم برای تکتک هست.
این بحث را در «یجب اکرام الفقیر» پیاده میکنیم؛ فعلاً فقط در «فقیر» بررسی کنیم و کاری با «یجب» و «اکرام» نداریم؛ در فقیر، دو ظهور داریم: ظهور در اطلاق، و ظهور در معنای حقیقی. ظهور این لفظ، در «اطلاق» است، پس این ظهور حجت است؛ یعنی منجِّز است اگر به وجود تکیلف فعلی تعلق بگیرد، و معذِّر است اگر به عدم تکلیف فعلی تعلق بگیرد. پس منجِّز وجوب اکرام زید (که فاسق است) ظهور اطلاقیِ «یجب اکرام الفقیر» است.
اما از طرف دیگر آیا از «فقیر» معنای حقیقی اراده شده یا معنای مجازی؟ معنای حقیقی فقیر یعنی کسی که دستش از مال دنیا خالی است، معنای مجازی فقیر یعنی کسی که در وجودش محتاج به غیر باشد مثل «أنتم الفقراء إلی الله». اینجا که گفته: «أکرم الفقیر» آیا «فقیر» در معنای حقیقی استعمال شده یا در معنای مجازی؟ مطلق مرادش بوده یا حصهای از فقیر؟
پس در «یجب اکرام الفقیر» ما به ظهور اطلاقی (که ظهور جدی است و مراد متکلم از شمول را بیان میکند) و به ظهور حقیقی (که ظهور استعمالی است و معنای مستعملٌفیه را مشخص میکند) تمسک میکنیم تا وجوب اکرام همهی افراد فقیر به معنای حقیقی ثابت بشود، و حجیت این دو ظهور به نحو مجموعی است. پس وجوب اکرام زیدی که فقیر فاسق است، بر من منجَّز شد از طریق دو ظهور: ظهور در معنای حقیقی و ظهور در اطلاق، و این دو ظهور مجموعاً منجِّز وجوب اکرام زید هستند.
بارها گفتهایم: فعلیت یک تکلیف، دائرمدار تحقق موضوع آن تکلیف است؛ یک تکلیف، همین که موضوعش محقق بشود، فعلیت پیدامیکند ولو مکلف هیچ خبری از آن تکلیف نداشتهباشد. اما تنجّز تکلیف و استحقاق عقوبت در اثر مخالفت، دائرمدار وصول تکلیف به مکلف است.
چرا میگوییم: «این دو ظهور منجز است» و نمیگوییم مدلول التزامی؟ چون مدلول التزامی هم به برکت این دو ظهور است که منجِّز است؛ اگر این دو ظهور نبود، مدلول التزامی هم نداشتیم. پس تمام ظهوراتِ یک دلیل، مجموعاً منجِّز تکلیف میشوند.
عمرو فقیر عادل است، مدلول التزامیِ «یجب اکرام الفقیر»، «یجب اکرام العمرو» است. وجوب اکرام عمرو که فقیر عادل است را فقط ظهور حقیقی بر من منجَّز کرد و ظهور اطلاقی تأثیری ندارد؛ چون این دلیل، نسبت به شمول «عدول» نصّ است، نه این که از «ظاهر» استفاده میکنیم؛ احتمال نمیدهیم که شارع اکرام فقرای فاسق را واجب کردهباشد ولی اکرام فقرای عادل را واجب نکردهباشد، بنابراین از بین این دو حصهی عادل و فاسق، تکلیف قطعاً شامل عادل میشود.
پس اولاً تمام ظهوراتی که در تنجیز و تعذیر تأثیرگذارند حجت است، و ثانیاً حجیت ظهوراتی که در تنجّز تکلیف نقش دارند، به نحو مجموعی است، نه استغراقی. در مثال مانحنفیه، برای اثبات وجوب اکرام زید، به اطلاق «اکرام» تمسک نمیکنیم؛ چون هیچ نقشی در وجوب اکرام زید ندارد. ظهور اکرام، در انحاء افراد اکرام نقش دارد، نه در دایرهی شمول افراد موضوع.
پس در این مثال فرضی، سه ظهور پیداکردیم: اطلاق اکرام، اطلاق فقیر، و ظهور فقیر در حقیقت. منجِّز وجوب اکرام زید، ظهور اطلاق فقیر و ظهور فقیر درمعنای حقیقی است؛ چون فقط این دو وجوب در تنجیز وجوب نقش دارد و منجِّزاست.
با نگاهی دقیقتر میتوانیم بگوییم در این مثال، پنج ظهور داریم: اطلاق هیئت امر، اطلاق مادهی اکرام، ظهور اکرام در معنای حقیقی (معنای مجازی: مثلاً عدم تنفّر قلبی از فقراء)، اطلاق فقیر، و ظهور فقیر در معنای حقیقی. منجِّز وجوب اکرام زید که فقیر فاسق است، مجموع چهار ظهور است: ظهور هیئت امر در وجوب، ظهور مادهی امر (اکرام) در حقیقت، ظهور اطلاق فقیر (تا شامل فقیر فاسق هم بشود)، و ظهور فقیر در معنای حقیقی. ظهور مادهی «اکرام» چه نقشی دارد؟ در تنجّز تکلیف نقشی ندارد، ولی معذِّر مراتب بالای اکرام است؛ از اطلاق مادهی اکرام میفهمیم که مراتب بالای اکرام مثل ضیافت واجب نیست، بلکه با یک اکرام ساده هم این تکلیف امتثال میشود. مقرر
مثلاً در «یجوز تقلید المجتهد» هیچ احتمالی نمیدهیم که تقلید مجتهد فاسق واجب باشد ولی تقلید مجتهد عادل جایز نباشد؛ پس اگر تقلید مجتهد فاسق جایز باشد به طریق اولی تقلید مجتهد عادل هم باید جایز باشد، و اگر تقلید مجتهد فاسق و عادل جایز نباشد، این کلام بدون مصداق و لغو میشود، پس این کلام در «مجتهد عادل» نصّ است؛ قدر متیقنش «اعلم». بنابراین مجموعهی ظهورات حجت است اعم از استعمالی و جدی.
از ظاهر کلام مرحوم آقای صدر برمیآید که در ذهن ایشان این بوده که: ظهورات حجت است به نحو استغراقی. ولی در مختار ما، حجیت ظهورات، به نحو مجموعی است. شما اگر ظهور حقیقی داشته باشید ظهور اطلاقی نداشته باشید، وجوب اکرام زید فقیر اثبات نمیشود. و نیز اگر ظهور حقیقی نداشته باشید، وجوب اکرام فقیر مالی اثبات نمیشود.
بنابراین ما قائلیم که مجموع ظهورات حجت است، نه جمیعشان. اما گاهی در یک دلیل مجموع سه ظهور حجت است، و گاهی در همان دلیل مجموعاً دو ظهور حجت است؛ در «فقیر» نسبت به اکرام فقیر عادل یک ظهور منجِّز است ولی نسبت به اکرام فقیر فاسق دو ظهور منجز است.
جمعبندی
ظهوراتی داریم که استعمالی است، و ظهوراتی داریم که جدی است. اگر اینها بخواهد حجت باشد، باید یک تکیلف فعلی را منجَّز کند. و در «حجیت» باید ببینیم: «کدامین ظهورات در تنجز تکلیف فعلی اثرگذار است؟»، دور آن مجموعه خط میکشیم و میگوییم: «این مجموعه، نسبت به این تکلیف منجِّز است.».
برای اثبات معذِّریت، کافی است که لسان دلیل را از «تکلیف» به «ترخیص» برگردانید؛ اگر مولا بگوید: «لایجب اکرام الفقیر»، معذِّر است. ظهورات این خطاب، معذِّر من است نسبت به تکلیف فعلیِ وجوب اکرام زید فقیر.
هذا تمام الکلام در امر رابع.