< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات (ظهور / جهت دوم: موضوع حجیت ظهور / بررسی قول سوم)

 

     بررسی قول سوم: ظهور تصدیقی به همراه عدم علم به قرینه‌ی منفصله

     اشکال قول سوم

     قول چهارم: نظر مختار

     امر اول: معنای ظهور

     تعریف دلالت

     تعریف مختار از ظهور

     تعریف میرسیدشریف

 

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسات قبل بحث از موضوع حجّیت ظهور شروع شده و قول اول (ظهور تصوری و عدم‌العلم) و قول دوم (ظهور تصدیقی و عدم‌القرینه) را بررسی کردیم و نپذیرفتیم. در این جلسه قول سوم از شهید صدر بررسی می‌شود.

 

بررسی قول سوم: ظهور تصدیقی به همراه عدم علم به قرینه‌ی منفصله

شهید صدر فرموده موضوع حجّیت ظهور اولاً ظهور تصدیقی است و ثانیاً عدم «علم» به قرینه‌ی منفصله، نه عدم «وجود»ِ قرینه‌ی منفصله. بنابراین سه حالت را بررسی می‌کنیم:

حالت اول گاهی ظهوری داریم و علم داریم به این که هیچ‌گونه قرینه‌ی متّصل یا منفصلی نداریم، چنین ظهور تصدیقی حجّت است.

حالت دوم گاهی ظهوری داریم و علم داریم که قرینه‌ی متّصلی نداریم امّا در قرینه‌ی منفصله شکّ داریم، چنین ظهوری نیز حجّت است؛ زیرا «ظهور تصدیقی» و «عدم علم به قرینه‌ی منفصله» محقَّق شده‌است.

حالت سوم گاهی در وجودِ قرینه‌ی متّصل شک داریم، که این شکّ ناشی از یکی از سه امر ذیل می‌باشد:

الف- غفلت سامع هنگام تحمّل و شنیدن کلام، و یا هنگام نقل کلام. در این صورت اصلِ «عدم قرینه» یک اصل عقلائی بوده که جریان دارد؛ زیرا انسان نوعاً و اکثراً در مقام انجام یک کار دچار غفلت نیست.

ب- حذف توسط راوی: گاهی احتمال می‌رود که متکلّم قرینه متّصله را ذکر نموده امّا راوی آن را نقل نکرده باشد. در این صورت نیز وثاقت راوی این احتمال را دفع می‌کند؛ هم شهادت ایجابی (لفظی) و هم شهادت سلبی (سکوتی) حجّت می‌باشد؛ سکوت وی دلالت دارد که قرینه متّصله وجود نداشته؛ زیرا شخص ثقه باید تمام قرائنی که در فهم معنی دخالت دارد را ذکر نماید. مثلاً اگر متکلمی بگوید: «شما و ملانصرالدین مجتهدی هستید»، اگر راوی فقط بگوید: «فلانی گفته: شما مجتهد هستی»، کلامی که تمسخر و مذمت بود را به مدح تبدیل کرده‌است. از کجا بفهمیم راوی همه‌ی قرائن را ذکرکرده‌است؟ این احتمال را وثاقت راوی نفی می‌کند؛ ثقه ممکن است خطاکند، اما عمداً دروغ نمی‌گوید. راوی با سکوت خودش شهادت می‌دهد بر عدم وجود قرینه.

ج- حذف اتّفاقی: گاهی احتمال قرینه‌ی متّصله ناشی از حذف اتّفاقی قرینه از روایت است. به عنوان مثال یک نامه از زید رسیده که هنگام رؤیت آن نصف نامه پاره بوده‌است، در قسمت موجود نامه این تکلیف وجود دارد که «همسایگان من را دعوت کن» و احتمال می‌رود در قسمت تلف‌شده‌ی نامه مراد از جیران را مشخّص نموده و برخی را استثناء کرده باشد. در این صورت اصلِ عدم قرینه جاری نبوده و ظهوری منعقد نمی‌شود.

ایشان فرموده دو اصلِ «حجّیت الظهور» و «عدم القرینه» مستقلّ از یکدیگر بوده و «اصالت الظهور» در جایی جریان دارد که ظهور تصدیقی احراز شود، پس اصالت عدم‌القرینه اولاً در مورد قرائن متّصله بوده و ثانیاً در جایی جریان دارد که احتمال قرینه‌ی متّصله ناشی از غفلت باشد.[1] علم به قرینه‌ی منفصله، مانع حجیت این ظهور می‌شود. و در فرض شک در قرینه‌ی منفصله، اصالت‌الظهور آن را نفی می‌کند. بنابراین قوامِ «اصالت الظهور»، به عدم قرینه‌ی متّصله است که توسط وجدان یا اصل احراز می‌شود، و در مورد قرینه‌ی منفصله نیازی به اصل نیست بلکه حجّیت ظهور آن را نفی می‌کند.

مرحوم شیخ فرموده: «اصالت‌الظهور» به اصلِ «عدم‌القرینه» برمی‌گردد و فقط اصلِ «عدم‌القرینه» اصلی مستقلّ است، مرحوم آخوند فرموده: اصل «عدم قرینه» به «اصالت‌الظهور» برمی‌گردد و فقط «اصالت‌الظهور» اصلی مستقلّ است. شهیدصدر با توجه به بیان فوق، فرموده: ارجاع مرحوم شیخ و مرحوم آخوند، هر دو ناتمام است؛ با توضیح فوق، معلوم شد که هر یک از اصالت‌الظهور و اصل عدم‌القرینه یک اصل مستقلّ بوده و اصالت‌الظهور در جایی جریان دارد که ظهور احراز شود ولی در قرینه‌ی منفصله شک داشته‌باشیم، و اصل عدم‌القرینه در جایی جریان دارد که احتمال قرینه‌ی متّصله ناشی از غفلت باشد.

درنتیجه در نظر ایشان موضوع حجّیت ظهور، مرکّب از ظهور تصدیقی به همراه عدم علم به قرینه‌ی منفصله است؛ قرینه‌ی متّصله هادم اصلِ ظهور بوده، و قرینه‌ی منفصله هادم حجّیتِ ظهور است.

 

اشکال قول سوم

بخشی از کلام شهید صدر صحیح بوده و بخشی ناتمام است، که با ذکر نظر مختار موارد اختلاف با ایشان روشن خواهد شد.

 

قول چهارم: نظر مختار

نظر مختار در ضمن اموری توضیح داده می‌شود:

 

امر اول: معنای ظهور

 

تعریف دلالت

«دلالت»، انتقال ذهن از شیئی به شیء دیگر است. در هر دلالت، یک دالّ و یک مدلول وجود دارد که ذهن از دالّ به مدلول منتقل می‌شود. مدلول فقط می‌تواند تصوّر یا تصدیق باشد، که در صورت اول «دلالت تصوّریه» و در صورت دوم «دلالت تصدیقیه» محقّق می‌شود.

 

تعریف مختار از ظهور

«تصدیق» در علم منطق، اذعان به نسبت است و تقسیم به ظنّی و یقینی (جزمی) می‌شود. «اطمینان به نسبت» نیز تصدیق ظنّی است؛ زیرا در علم «منطق» اطمینان داخل در ظنّ است. در علم اصول اطمینان از حیث حجّیت مانند قطع است، بنابراین تصدیق تقسیم به ظنّی و علمی (اعمّ از قطع و اطمینان) می‌شود؛ زیرا معنای عرفی علم شامل اطمینان هم می‌شود. با توجّه به این تقسم‌بندی، مدلول ممکن است یکی از سه امر باشد: تصوّر؛ تصدیق ظنّی؛ و تصدیق علمی (تصدیق جزمی و تصدیق اطمینانی)؛ تصدیق علمی همان «نصّ» و تصدیق ظنّی همان «ظهور» است. پس تصدیق علمی و تصوّر، ظهور نامیده نمی‌شوند.

با توجّه به توضیح فوق، معلوم می‌شود اطلاق «ظهور» بر مدلول تصوّری در کلام شهید صدر، مطابق ارتکاز علمای اصول نیست.

 

تعریف میرسیدشریف

میر سید شریف جرجانی در کتاب «التعریفات» تعریفی بر ظهور ذکر نموده که شامل دلالت تصوّری نیست: « (الظاهر) هو اسم لكلام ظهر المراد منه للسامع بنفس الصيغة و يكون محتملا للتأويل و التخصيص »[2] .

شاهدمثال ما بر این که «تصور» از این تعریف خارج است، قید «محتملاً» است؛ همین که قید «محتملاً» را آورد، هم تصور را خارج کرد و هم تصدیق علمی را؛ چون فقط تصدیق ظنّی است که احتمال تأویل دارد، نه تصور یا تصدیق علمی.

مراد از «الظاهر» همان دالّ بوده، و دلالت همان ظهور است.

با قید «لکلامٍ» معلوم می‌شود ظاهر در مورد یک کلمه به کار نمی‌رود بلکه فقط در مورد کلام و تصدیق است.

این که گفته شده «بنفس الصیغة» برای خروج فهم مقصود متکلّم به قرائن خارجی است؛ مثلاً مولایی گفته: «اکرم زیداً»، و عبد از خارج می‌داند مراد مولی همان زید بن عمرو می‌باشد. در این صورت عبد از نفسِ کلام مولی و قرائن لفظی نفهمیده، لذا این فهم وی ظاهر نیست.

مراد از «احتمال تأویل در ظهور» برای خارج‌کردن تصدیق علمی است. مثلاً امر، ظهور در وجوب دارد، امّا احتمال اراده‌ی استحباب نیز وجود داشته.

و مراد از «احتمال تخصیص» نیز مثل همان «احتمال تأویل است»؛ نظیر این که «اکرم کلَّ عالمٍ» ظهور در وجوبِ اکرامِ تمام علماء داشته، امّا ممکن است مراد فقط وجوب اکرام برخی از آنها باشد.


[1] به عبارت دیگر اصلِ عدم قرینه‌ی متّصله، از صغریات اصلِ عدم غفلت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo