< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/06/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبحث سادس: حجج و امارات (سیره / سیره‌ی عقلاء / تعریف سیره‌ی عقلاء)

 

سیره

مقدمه

جایگاه این بحث در علو اصول

مرحوم آخوند، مسائل علم اصول را در هشت باب ذکرکرده و اسم این ابواب را «مقصد» گذاشته، قبل از آن سیزده بحث مقدماتی دارد، و در انتها هم خاتمه‌ای درباره‌ی اجتهاد و تقلید. از آن هشت باب بحث اصولی، پنج باب، مختص مباحث الفاظ است مثل بحث عام و خاص و مطلق و مقید. سه مبحث آخر، طبق اصطلاح متأخرین «مباحث عقلیه» است: امارات معتبره، اصول عملیه، و تعارض ادله.

مقصد ششم که امارات معتبره است را سال قبل شروع کردیم. مرحوم آخوند در این مبحث، اماراتی را مطرح می‌کند که یا همه قبول دارند یا لااقل بعضی قبول دارند مثل شهرت فتوائیه.

مرحوم آخوند، در مبحث «امارات» قبل از ورود به امارات معتبره، دو مقدمه دارد. یک مقدمه راجع به «قطع» دارد که جزء مباحث علم اصول نبوده؛ آیا قطع حجت است یا نیست؟ آیا حجیتش ذاتی است یا غیرذاتی؟ متأخرین هم پاره‌ای از مباحث را مثل «حسن و قبح عقلی» آورده‌اند. یک مقدمه هم راجع به «ظنّ» است: حجیت ظن را مطرح کرده، امکان تعبد به ظن یا خلاف ظن و مقتضای اصل را بحث کرده.

بحث قطع و ظنّ را در سال گذشته خواندیم. لکن مرحوم آقای صدر، قبل از ورود به امارات، مبحث «سیره» را مطرح کرده. و خواهیم گفت که این بحث، جزء مباحث «امارات» نیست، و جزء مباحث «قطع» و «ظنّ» هم نیست. مرحوم آخوند فقط دو مقدمه داشت: قطع و ظن، بعد وارد اصل بحث شد. آقای صدر این بحث سوم را هم تحت عنوان «سیره» اضافه کرد.

چرا آقای صدر بحث «سیره» را مطرح کرد؟ چون برای اثبات حجیت خبر واحد از آن استفاده می‌کنند. دائماً از «سیره» استفاده می‌شود، پس جا دارد که سیره را موضوعاً و حکماً بررسی کنیم. ما هم بالتبع این بحث را اینجا مطرح کرده‌ایم اگرچه این بحث در کتاب «کفایه» اصلاً نیامده‌است. بحث ما طبق ترتیب «کفایه» است، ولی این بحث را به عنوان ملحقاتی مطرح می‌کنیم که آقای صدر مطرح کرده. شاید ایشان اولین کسی بوده که این بحث را مطرح کرده.

برای تنقیح بحث از «سیره» سه بحث را باید بررسی کنیم: سیره‌ی عقلا، سیره‌ی متشرعه، و عرف.

بخش اول: سیره‌ی عقلا

برای این که این سیره را تنقیح کنیم، باید در جهاتی بحث کنیم، بحث اول را اختصاص می‌دهیم به «تعریف سیره‌ی عقلا».

جهت اولی: تعریف سیره‌ی عقلا

کسانی که خواسته‌اند سیره‌ی عقلا را تعریف کنند، ولو مستقلاً وارد تعریفش نشده‌اند، اما وقتی به صورت ضمنی به آن پرداخته‌اند، تعاریف مختلفی کرده‌اند.

«سیره‌ی عقلا» معنای واحدی دارد

آنچه واضح است، این است که سیره‌ی عقلا، در لسان علمای ما دائماً به یک معنا استعمال می‌شده‌است. یعنی این عنوان «سیره‌ی العقلاء» یک معنای واحدی داشته و با توجه به آن معنای مرکوز در اذهان علمای ما این عنوان را دائماً به کار می‌برده‌اند.

چرا یک معنا داشته؟ از نحوه‌ی کاربرد آن می‌فهمیم؛ مثلاً می‌گفته‌اند: سیره‌ی عقلا، عمل به خبر واحد است. کاربردهای این عنوان، مشابه هم است، هیچ‌وقت نمی‌گفتند: «سیره‌ی عقلا این است که کسی روی دو دو دست راه نمی‌رود»، یا «سیره‌ی عقلا این است که غذا را با دهان‌شان می‌خورند»، یا «در سیره‌ی عقلا سیب خیلی شیرین است»! از این اشتراک در استعمال و اشتراک در عدم استعمال، می‌فهمیم که این عنوان در اذهان علما، یک معنای واحدی دارد که با توجه به آن معنای واحد است که گفتگومی‌کنند و بحث‌ها را مطرح می‌کنند. لفظی که استعمال و عدم استعمالش مشترک است، معلوم می‌شود که معنای واحدی دارد.

اهمیت تعریف سیره‌ی عقلا

چون این اصطلاح، یک معنای مرکوزی در اذهان دارد، پس اگر ما یک تعریفی را ارائه ندهیم، خیلی خللی واردنمی‌شود. اما تعریف «سیره»، یک دقت و التفاتی را در ما ایجادمی‌کند که قبل از این تعریف نبوده.

تعریف اول مختار

تعریف من از معنای مرکوز در اذهان علما این است که: «سلوک الناس الناشئ من العقل العملی فی ما یتعلق بنظام المجتمع».

سلوک

وقتی می‌گوییم: «سلوک»، یعنی «سیره» عنوان است برای یک سلوک عملی. یعنی «سیره» عنوانی است برای رفتار عملی، نه این که عنوانی است برای یک اعتقاد یا علم یا جوهر یا شیء. این سیره، در «اعمال خارجی» تجسم پیدامی‌کند؛ مثلاً تلفظ می‌کنند به الفاظ با توجه به معنای آنها، «تلفظ» یک عمل خارجی است.

و این سلوک عملی، در مقابل اعتقاد است، اعم است از این که عمل خارجی باشد یا ذهنی باشد: در سیره‌ی عقلا «ملکیت» را اعتبارمی‌کنند برای کسی که یک شیء مباحی را حیازت کند. یا مثلاً می‌گوییم: سیره‌ی عقلا، بر اعتبار حق است برای مؤلِّف.

سؤال: آیا همین سلوک ذهنی هم ناشی‌شده از یک عمل نیست؟

پاسخ: چون این حق را ذهناً اعتبار کرده‌اند، طبق آن عمل می‌کنند و مثلاً کتاب دیگری را چاپ نمی‌کنند.

ناشی از عقل عملی

«عقل عملی»، در علم «اصول» آن قوه‌ای است که حسن و قبح افعال را درک می‌کند. ولی در تعریف «سیره‌ی عقلا» مقصود ما اصطلاح اصولیِ آن نیست، مقصود ما اصطلاح «عقل عملی» نزد‌ حکماست؛ در «حکمت» انسان دارای قوایی است: درّاکه، و عمّاله (یا فعّاله). یکی از قوای درّاکه‌ی انسان، عاقله است. این قوه‌ی عاقله را فلاسفه به دو بخش تقسیم کرده‌اند: عقل نظری و عقل عملی. این تقسیم، به لحاظ مُدرَک است، نه به لحاظ مدرِک؛ یک قوه‌ی عاقله بیشتر نداریم، ولی چون مدرَکش دو تاست، دو اسم برایش گذاشته‌اند.

اموری که ما درک می‌کنیم، دو قسم است: تارتاً مرتبط با رفتار و فعل ما نیست، اسمش عقل نظری است، مثل آنچه ما از علوم کلی مثل فلسفه می‌فهمیم. اینها مربوط به عقل نظری است. علاوه بر این، اموری را هم تدبیرمی‌کنیم و رفتارمان را به نحوی انجام می‌دهیم که مصلحت داشته باشد و مفسده نداشته باشد، آن قوه‌ای که این تدبیر را به عهده می‌گیرد، «عقل عملی» می‌گویند. پس «عقل عملی»، در حکمت «قوه‌ی تدبیر» است.

ما انسان‌ها سلوک زیادی داریم؛ مثلاً به تعلیمات ادیان عمل می‌کنیم؛ مثلاً نمازمی‌خوانیم. ولی به این رفتار، سیره‌ی عقلا نمی‌گویند؛ چون از عقل عملی ناشی نشده‌است، برای تدبیر بدن یا خانواده یا جامعه نیست، بلکه ناشی از عقل نظری است در تصدیق مصلحت‌داشتن نماز و عبادت.

متعلق به نظام اجتماع

گفتیم که: «عقل عملی»، در حکمت «قوه‌ی تدبیر» است. در مقام «تدبیر» سه تدبیر قائل شده‌اند:

تدبیر شخص یا بدن: مثل این که چه چیزی بخوریم؟ و چه حرفی بزنیم؟

و تدبیر بیت: مثل این سیره که اداره‌ی نظام خانواده، در اجتماعات ما نوعاً با مرد است.

و تدبیر جامعه: اموری برای اداره‌ی جامعه مثل جنگ و صلح و بهداشت و قراردادها

در زمان‌های بعد، تدبیرهای دیگری هم اضافه شد؛ مثل کسی که مدیر یک مدرسه یا اداره است، یا مثل یک وزیر.

ما انسان‌ها سلوک زیادی داریم؛ مثلاً وقتی می‌خواهیم به نقطه‌ای برویم، سینه‌خیز نمی‌رویم، یا وقتی گرسنه می‌شویم، غذا می‌خوریم نه آب، ولی به این سلوک «سیره‌ی عقلا» نمی‌گوییم؛ چون برای تدبیر جامعه نیست، برای تدبیر خودمان است. با قید سوم، آن سیره‌هایی خارج می‌شود که برای تدبیر بدن و شخص، یا برای تدبیر بیت و خانواده است، و آن سیره‌هایی باقی می‌ماند که برای تدبیر جامعه است.

نتیجه

پس فقط سیره‌هایی داخل در بحث «سیره‌ی عقلا» است که رفتار عقلا در زمینه‌ی اعمال است، ناشی از عقل عملی هم هست، و برای تدبیر جامعه است؛ مثل حق‌التألیف، یا اعتبار حق ملکیت در اثر حیازت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo