< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قطع (معرفت بشری / طرق کسب علم مبتنی بر حسّ / پاسخ منطق ذاتی / نقد سوم)

خلاصه مباحث گذشته:

گفتیم: مرحوم آقای صدر گفتند که منطق عقلی کافی نیست، و باید سراغ منطق ذاتی برویم.

گفتیم: منطق ذاتی، سه اشکال دارد: اولاً معرفت‌شناسانه نیست، بلکه روان‌شناسانه است. ثانیاً آقای صدر رفته سراغ یقین، نه قطع. یقین، عبارت بود از: «قطع مطابق واقع»؛ این قید باعث می‌شود که هیچ‌وقت به نتیجه نرسند که: «کدام قطع مطابق واقع است؟ و کدام قطع مطابق نیست؟». نقد سوم بحث امروز ماست.

قبلاً اشاره کرده‌بودم که انگیزة مرحوم آقای صدر از ورودش به این مباحث، گویا انگیزه‌های دینی بوده؛ نظر ایشان این بوده که مباحثی که فیلسوفان و متکلمین ما در دفاع از دین می‌گویند را شاید نتوانیم با منطق ارسطویی اثبات کنیم، لذا ایشان دنبال این بود که روش و منطق دیگری را جایگزین کند، و درنهایت به منطق ذاتی یا حساب احتمالات رسید.

مرحوم آقای صدر، یک هم‌نوایی داشته با کسانی که این ادله را به دیدة تردید نگریسته‌اند یا باطل می‌دانسته‌اند؛ معروف است که آقای صدر هیچ‌کدام از ادلة فیلسوفان را قبول نداشته. اگر انسان این ادله را قبول نداشته‌باشد، بین زمین و آسمان معلق می‌ماند؛ مثل این است که از هواپیمایی پریده باشد و در همان هوا بماند!

 

تقریر برهان نظم در منطق ذاتی

در کتاب «الفتاوی الواضحة» یک مقدمه‌ای دارد دربارة امور اعتقادی؛ سعی کرده از این منطق در پاره‌ای از مباحث کلامی و فلسفی این روش را جایگزین برهان قراربدهد. این که «ایشان چقدر موفق بوده؟» با خودتان. فقط به یک مثال اکتفامی‌کنم و بحث را تمام می‌کنم.

در بحث «اثبات واجب» در حکمت از «برهان نظم» استفاده نشده؛ چون به نظر حکما، این برهان عقیم است. این که «مشکلش چیست؟» مربوط به حکمت است، و ما در این بحث با اشکالاتش کاری نداریم. اما نزد متکلمین بسیار سلیم است؛ یکی از عمده‌ترین استدلال‌هایشان برهان نظم است. مرحوم آقای صدر خواسته این برهان را دوباره زنده کند و از حالت کلامی بیرون بیاورد و دوباره به فلسفه ببردش.

کتاب «کفایه» را درنظربگیرید: در مؤلف «کفایه» دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این است که مؤلف، معانی این الفاظ را نمی‌دانسته، اما این الفاظ را کنار هم چیده و از باب «حسن اتفاق» کتاب «کفایه» نوشته شده‌است. احتمال دوم این است که مؤلف، معانی تک‌تک این کلمات و جملات را می‌دانسته‌است. اگر ما این دو احتمال را در نظر بگیریم، احتمال اول بسیار ضعیف است؛ آنقدر ضعیف است که برای هیچ ذهنی قابل رؤیت نیست؛ آیا کسی هست که چنین یقینی نداشته باشد؟! آیا شما احتمال می‌دهید که انسانی باشد که برایش این تردید و شک پیدابشود که: «شاید مؤلف این کتاب، معانی این الفاظ را نمی‌دانسته‌است.». به جای کتاب «کفایه» کتاب «جواهر» را درنظربگیرید؛ باز هم ذهن یقین پیدامی‌کند که نویسندة این کتاب، معانی را می‌فهمیده‌است. اکنون به جای کتاب «کفایه» تمام کتاب آفرینش را بگذارید. به طریق اولی ‌نظم کتاب آفرینش نمی‌تواند بدون ناظم باشد.

اشکال: چطور ثابت می‌شود که: «ناظمش خداست»؟

پاسخ: در صدد اثبات خدا نیستیم، از طریق این برهان فقط می‌خواهیم «وجود ناظم» را اثبات کنیم.

نقد منطق ذاتی در استنتاج از برهان نظم درباره‌ی کتاب کفایه

اشکالاتی فیلسوفان گرفته‌اند که بر این بیان هم وارد است، ما فعلاً با آن اشکالات کاری نداریم. یک اشکال دیگری هست که حتی بر خود حساب احتمالات وارد است؛ اگر گفتیم که: «جناب مؤلف کفایه بی‌نهایت کتاب تدوین کرده‌است و این کفایه‌ای که امروز در دست ماست، یکی از بی‌نهایت‌هاست، و ما امروز به آن بی‌نهایت کتاب‌ها دسترسی نداریم.»، اگر این پیش‌فرض را گذاشتیم، منطق ذاتی این احتمال را اثبات نمی‌کند که: «این کتاب را یک مؤلف شاعر نوشته‌است.»؛ چون در صورت نوشتن بی‌نهایت کتاب، ذهن نمی‌تواند از احتمال درست از آب درآمدن یکی از آن بی‌نهایت کتاب صرف نظر کند.

اشکال: حساب احتمالات، فقط بر اساس کمیت نیست، بر اساس کیفیت هم هست. با دیدن فقط همین یک کتاب به یقین می‌رسیم که مؤلفش شاعر (باشعور) بوده‌است.

پاسخ: ذهن شما از بس که با عدد متناهی انس دارد، شما بی‌نهایت را فرض نکرده‌اید؛ به یک انسان طبیعی نگاه می‌کنید که در عمرش حداکثر هزار کتاب می‌تواند بنویسد.

نقد منطق ذاتی در استنتاج از برهان نظم درباره‌ی کل عالم

ممکن است کسی بگوید: «نظم موجود، یک نسخه از عالَم‌های ممکن است؛ بی‌نهایت عالمْ ممکن است وجود داشته باشد، و ما فقط با یک جهان از بی‌نهایت جهان ارتباط داریم. این یک جهان، منظم است؛ شبیه همان یک کتابی که منظم است بدون این که مؤلفش شاعر باشد.»، کسی که به چنین احتمالی توجه داشته باشد، نمی‌تواند از احتمال تصادفی‌بودن یک عالم از میان بی‌نهایت عالم صرف نظر کند و به یقین به تصادفی‌نبودن این یک عالم برسد.

مرحوم آقای صدر می‌خواسته مشکل این ادله را با حساب احتمالات حل کند. ما با این مثال خواستیم بگوییم: نتوانست مشکل را حل کند.

سؤال: شما چند بار وعده دادید که بیان شهیدصدر در اثبات «توحید» از طریق منطق ذاتی را توضیح می‌دهید.

پاسخ: بعد بحث را ادامه می‌دهد و توحید و رسالت را هم از همین روش اثبات می‌کند. اولین قدم‌شان را از همین برهان نظم شروع کرده‌اند. وقتی اولین قدمش مخدوش شد، قدم‌های بعدی مهم نیست.

نقد منطق ذاتی: در فرض توجه به آزمایش‌های بی‌نهایت، یقین حاصل نمی‌شود[1]

شخصی را تصورکنید که عربی بلد نیست، حروف عربی را به او می‌دهیم و از او می‌خواهیم که با استفاده از آن حروف، یک کلمة پنج‌حرفی بنویسد. فرض کنید احتمال این که این شخص، یک کلمة معنادار بنویسد یک‌هزارم است. اگر تعداد دفعاتی که این آزمایش را انجام می‌دهیم برابر با مخرج این کسر باشد، احتمال این که این شخص در هزار بار بتواند یک کلمة معنادار بنویسد، یک یا صددرصد است.

بار دیگر به این شخص حروف عربی را می‌دهیم و از او می‌خواهیم یک کلمه بسازد. فرض کنید این بار هم احتمال این که یک کلمة معناردار تشکیل بدهد یک‌هزارم است. و فرض کنید احتمال این که این کلمه با کلمة قبلی مربوط باشد و این دو کلمه روی هم بتوانند معنایی را برسانند یک‌هزارم باشد. در این صورت احتمال این که این شخص بتواند دو کلمة معنادار مربوط به هم بنویسد، یک به روی هزار به توان سه است، یعنی یک‌میلیاردم. اکنون فرض کنید این آزمایش را به تعداد مخرج این کسر تکرارکنیم؛ احتمال این که این فرد در یک میلیارد بار بتواند دو کلمة معنارِ مربوط به هم بنویسد، یک یا صددرصد خواهدبود.

همین مثال را اگر ادامه دهیم، احتمال ریاضیِ این که یک جملة معنادار نوشته شود، و حتی احتمالِ ریاضیِ این که یک کتاب نوشته بشود، هیچ‌گاه صفر نخواهدشد. اگر صورت کسر احتمال را برابر با مخرج آن که در حساب احتمالات به آن دست پیدامی‌کنیم قراردهیم، احتمال نوشته‌شدن یک جملة معنادار و حتی یک کتاب، یک یا صددرصد خواهدبود.

خلاصه این که اگر صورت کسرِ احتمال را برابر با مخرج کسر قراردهیم و یا عددی نزدیک به آن، ذهن نمی‌تواند از چنین احتمالی صرف نظر کند. و چون مناط منطق ذاتی، صرف نظر کردن ذهن از احتمال خلاف بود، درنتیجه با توجه به چنین نکته‌ای هیچ‌گاه برای ذهن یقین حاصل نمی‌شود.

ظنّ

بحث ما طبق ترتیب «کفایه» است؛ مرحوم آخوند قبل از این که وارد «امارات» بشود، دو بحث قطع و ظنّ را طرح کرده. لذا ما بعد از اتمام بحث «قطع» وارد می‌شویم در بحث «ظنّ». که این، ورودی است در مباحث امارات.

البته تفاوتی بین این دو بحث هست؛ که قطع، از مباحث اصول خاج است، اما ظن داخل در مباحث اصولی است.

ترتیب بحث نسبت به کفایه و بحوث

مرحوم آقای صدر قبل از این که وارد بحث «امارات» بشود، بحث «سیرة عقلا» را اضافه کرده‌است؛ چون پشتوانه و مُثبِت اصلی ما در این امارات، «سیره» است. بعد از بحث طرح سیره واردشده در اماراتی که صاحب کفایه فرموده مثل حجیت ظهور یا فتوی یا اجماع یا خبر واحد و امثال اینها. ما هم ترتیب‌مان مثل «کفایه» است، لکن آن بحث سیره را ما هم اضافه می‌کنیم؛ یعنی بحث سیرة عقلا و سیرة متشرعه و عرف را هم اضافه می‌کنیم. یکی از امارات «اطمینان» است که در کفایه آمده ولی مرحوم آقای صدر نیاورده، ما بحث «اطمینان» را هم اضافه می‌کنیم. درواقع بر مباحث «کفایه» دو بحث را اضافه می‌کنیم؛ سیره (که شامل سه بخش است)، و اطمینان و حجیت آن. إن‌شاءالله فردا واردمی‌شویم در بحث «ظنّ».


[1] - این قسمت، از مقرر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo