< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قطع (معرفت بشری / امر پنجم: طرق کسب علم مبتنی بر حسّ / پاسخ منطق ذاتی)

 

مرور مختصر منطق ذاتی

ماحصل کلام مرحوم آقای صدر این شد که علومی که مبتنی بر استقراء است[1] ، بر اساس حساب احتمالات است، نه بر اساس استقراء؛ به این معنا که وقتی احتمالی تقویت شد، تبدیل به یقین می‌شود. مثلاً من اولین آتشی را که تجربه کردم و احساس حرارت کردم، فرض کنید پنجاه درصد احتمال دادم که: «این حرارت، مربوط به یک عامل خارجی ناشناخته است که اتفاقاً مجاور با نار شده‌است.». آتش دوم را که تجربه می‌کنم، احتمال این که حرارت از خود نار باشد تقویت می‌شود، آتش سوم و چهارم و پنجم را هم تجربه می‌کنم، و هر بار احتمال این که «منشأ حرارت، نار باشد.» تقویت می‌شود، این روند ادامه پیدامی‌کند تا آن انقلاب اتفاق می‌افتد؛ احتمال این که «منشأ این حرارت، نار است.»، تبدیل می‌شود به یقین. آقای صدر این منطق را برای تمام استقراءها قائل است.

دو نتیجه‌ی منطق ذاتی

مرحوم آقای صدر، از این مطلب دو نتیجه می‌گیرد که بحث امروز ماست:

نتیجه‌ی اول: همه‌ی کارهای ما مسبوق به استقراء است

همه‌ی انسان‌ها بدون استثناء به تعمیم‌های استقرائی یقین دارند. مثلاً هر انسانی که تشنه می‌شود، آب می‌خورد. این فعل او، نتیجه‌ی یک تعمیم استقرائی است؛ که آب، رافع عطش است. هیچ‌کس وقتی تشنه‌اش می‌شود، شروع به دویدن یا حرف‌زدن نمی‌کند، بلکه آب می‌خورد. در اینجا این انسان به عدد این کارها یقین دارد: یقین دارد آب رافع عطش است، یقین دارد دویدن رافع عطش نیست، یقین دارد حرف‌زدن رافع عطش نیست. چرا هر روز برای درس به سمت حرم می‌آیید؟ چون به تجربه یافته‌ایم که مکان یک ساختمان از جمله مدرسه‌ی خان ثابت است. جایی که می‌خواهید بروید، دست‌تان را جلوی تاکسی (ماشینی با این رنگ خاص) نگه می‌دارید. وقتی از خانه بیرون می‌آییم لباس می‌پوشیم چون یقین داریم کار زشتی است که بدون لباس بیرون بیاییم، اینها همه تعمیم‌های استقرائی است. وقتی که نمازمی‌خوانیم، به سمت قبله نماز می‌خوانیم؛ چون یقین داریم مکان‌ها عوض نمی‌شود. همه‌ی انسان‌ها انبانی هستند از یقین‌های حاصل از استقراء. لذا مرحوم آقای صدر قائل شده که: تمام کارهای ما مسبوق به استقراء است.

نتیجه‌ی دوم: یقین‌های بر اساس استقراء، بر اساس فکر نیست

نتیجه‌ی دومی که مرحوم آقای صدر گرفت، این بود که تمام این یقین‌های مبتنی بر استقراء، اینطور است که بر اساس فکر نیست، بلکه ناخواسته است. یک وقت کسی معمایی یا مسأله‌ی ریاضی یا فلسفی یا اصولی را از ما می‌پرسد، ما راجع به آن فکرمی‌کنیم و جوابش را پیدامی‌کنیم. آن یقینِ بعد از فکر، نتیجه‌ی فکر ماست. اما این یقین‌هایی که مردم دارند، اینطور نیست که حاصل فکر باشد، بلکه قهری است. مثلاً یقین داریم هر انسانی که درون آتش برود می‌میرد، یا یقین داریم هر انسانی از بلندی پرت بشود می‌میرد، یا یقین داریم که چاقو شکم انسان را پاره می‌کند و لذا به شکم کسی چاقو نمی‌زنیم. تمام اینها یقین‌های ماست که در اثر فکر پیدانمی‌شود.

اشکال: با استقراء هم پیدانشده.

پاسخ: ناخواسته پیداشده. مرحوم آقای صدر قائل است که یک روند کاملاً طبیعی در انسان هست بر اساس حساب احتمالات؛ وقتی که یک بار تجربه کنید، نهایتاً دو احتمال مساوی در ذهن شما به وجود می‌آید، بار دوم که تجربه‌ی مشابه انجام می‌دهید، آن احتمال تقویت می‌شود. در مرحله‌ی سوم یا چهارم، احتمالِ تقویت‌شده تبدیل به «یقین» می‌شود و احتمالِ تضعیف‌شده تبدیل به صفر می‌شود.

یک تجربه‌ی کلی هم داریم؛ که هر وقتی چیزی را تجربه کرده‌ایم، تجربه‌های بعدی مشابه همان بوده‌است؛ لذا مثلاً فقط یک بار نوشابه خورده‌ایم، اما یقین پیدامی‌کنیم که: «نوشابه، رافع عطش است.»؛ چون همیشه در زندگی‌مان تجربه کرده‌ایم که وقتی چیزی را تجربه کردیم و نتیجه‌ای به دست آوردیم، بارهای دوم و سوم هم همان نتیجه را به دست می‌آوریم. لذا یک تجربه‌ی دیگری هم به کمک ما می‌آید؛ مثلاً ما اگر یک آدم بددهنی ببینیم، با او رفاقت نمی‌کنیم؛ چون یک تجربه‌ی دیگری به کمک ما می‌آید؛ که اخلاق آدم‌ها به‌سادگی تغییرنمی‌کند. اگر با یک غیرمسلمان برخوردکنیم، یک سال بعد هم با او رفاقت نمی‌کنیم؛ چون تجربه کرده‌ایم که انسان‌ها بر دیانت خودشان باقی می‌مانند. شما هیچ‌وقت چاقو به گردن کسی نمی‌کشید؛ یقین دارید که اگر بزنید، می‌میرد.

اشکال: این حاصل یک استدلال است؛ که چاقو برّنده است، و شیء برنده رگ گردن را می‌برد و انسان در اثر بریدن رگ گردنش می‌میرد.

پاسخ: همین جمله‌ی اول که «چاقو برنده است» به کدام دلیل ثابت شده؟ جز «استقراء» چیزی نیست.

اشکال: این، خاصیت فلز آهن است.

پاسخ: همین جمله را از کجا به دست آورده‌اید؟ هر چه بگویید، از استقراء است.

سؤال: فرق تجربه با استقراء چیست؟

پاسخ: «تجربه» به لحاظ یک مورد می‌گوییم، «استقراء» به لحاظ موارد متعدد می‌گوییم.

اشکال: فقط انسان آب نمی‌خورد، پلنگ هم آب می‌خورد، آیا این که «پلنگ هم به خاطر رفع عطش به سراغ آب می‌رود» نتیجه‌ی یقینش در اثر استقراست؟

پاسخ: اگر بر اساس علم کارمی‌کنند، نتیجه‌ی استقراء است. اگر بر اساس غریزه است، متفرع بر یقین نیست.

سؤال: منافاتی هم ندارد که اولین باری که آب خورده با غریزه بوده، بقیه‌ی موارد و تعمیمش با تجربه باشد.

پاسخ: بله.

خلاصه‌ی این دو نتیجه

بنابراین مرحوم آقای صدر این دو قضیه را قبول دارد که: اولاً تمام ما انسان‌ها از یقین‌های مبتنی بر استقراء پر هستیم، و ثانیاً تمام این یقین‌ها اینطور است که نتیجه‌ی فکر و استقراء نیست، بلکه بر اساس حساب احتمالات است؛ تجربه‌های مختلف هر کدام یک طرف را تقویت می‌کند تا به جایی می‌رسد که احتمال تبدیل به «یقین» می‌شود و احتمال وهمی تبدیل به صفر می‌شود.

نتیجه‌ی استقراء علم نیست (علوم بشر سه مرحله دارد)

علومی که شهیدصدر قائل است

بنابراین مرحوم آقای صدر قائل است که علوم بشر سه مرحله دارد:

بدیهیات: که با مشاهده به دست نمی‌آید. در نظر ایشان فقط دو تاست: اولیات و فطریات. اینها مقدم بر هر تجربه و استقراء و هر حسّی است.

ایشان قائل است که با کمک این قضایای یقینی بر اساس منطق ارسطویی می‌توانیم استدلال کنیم و برسیم به یک نتیجه‌ی یقینی. ایشان قائل است که علم حساب و هندسه، از این قبیل است؛ یعنی شما در علم ریاضی، با گزاره‌های بدیهی شروع می‌کنید و استنتاج می‌کنید. لذا گزاره‌های ریاضی تماماً از این قبیل است؛ در نظر ایشان اجمال و تفصیل است، قسمی از تحلیل است؛ نه این معنی که صغری و کبری تحلیلی باشد، بلکه به این معنی که کبری و نتیجه، تحلیلی است؛ یعنی همیشه نتیجه در شکم کبری قرارگرفته‌است.

نتیجه‌ی استقراء، توالد تصدیق از تصدیق است

بعد از این که این دو تا علم را قبول می‌کند، می‌گوید: بعد از این، باب منطق صوری (ارسطویی) بسته می‌شود؛ این دو دسته را که کناربگذاریم، دیگر قضیه از قضیه متولد نمی‌شود. بلکه باب توالد ذاتی باز می‌شود که تصدیق از تصدیق متولد می‌شود؛ از تصدیقات ظنی، تصدیقات یقینی متولدمی‌شود؛ چون ذهن ما اینطور ساخته شده که وقتی که تصدیقی قوی بشود را نمی‌تواند احتمال مخالفش را هم ببیند. این، دستگاهی است که ایشان درست کرده و معتقد است که تمام آنچه که ما در علوم تجربی مثل فیزیک و شیمی کمک می‌گیریم، همین توالد ذاتی علم است. و حتی آنچه که در علوم عقلی توالد ذاتی علم است. و معتقد است که این پایه‌ی توالد ذاتی یا حساب احتمالات، ریشه‌ی اساسی علوم عقلی (مثل فلسفه و کلام) و تجربی ما را شکل می‌دهد.

این، ماحصل فرمایش مرحوم آقای صدر.

مناقشات

موقعیت بحث‌های شهیدصدر در علوم حوزوی

در علوم تجربی:

از نظریات ایشان استقبال نشد؛ چون در علوم حوزوی، خیلی دنبال این سخنان نبودند که: «این مطالب ایشان آیا تمام است یا ناتمام است؟»، لذا کلام ایشان را بررسی نکردند. مثل این است که یک عالمی نظریه‌ای را در باب طب بگوید؛ چون اگر فرضاً هم نظریه‌اش درست باشد، مربوط به عالم طبابت است. این فرمایشات مرحوم آقای صدر (درباره‌ی طریق کسب یقین در علوم تجربی) اگر هم تمام باشد، مربوط به حوزه‌ی معرفت‌شناسی است؛ اینطور نیست که بتوانیم بحث‌های حوزه‌های دینی خرجش کنیم.

در علوم عقلی:

اما یک بخشش مربوط به علوم حوزوی است؛ ایشان معتقد بود که ما می‌توانیم در زمینه‌ی کلام و عقاید، و حتی در زمینه‌ی فلسفه، برای جواب به پاره‌ای از مسائل کلامی و فلسفی، از این منطق استفاده کنیم. لکن کسانی که در این زمینه کارمی‌کرده‌اند، دریافته‌اند که این روش ایشان عقیم است و در کلام و حکمت این روش ایشان جواب نمی‌دهد:

مثلاً متکلم قائل به «ضرورت حدوث عالم» است و فیلسوف قائل به «امکان قِدم عالم» است، بر اساس منطق ذاتی نمی‌توانیم این مسأله را حل کنیم.

یا مثلاً آیا «معاد جسمانی» ممکن است یا محال؟ معلوم است که با این روش نمی‌توانیم امکان یا استحاله‌اش را اثبات کنیم.

در بحث «اختیار» آیا انسان مختار است یا مضطر؟ این مسأله، مربوط به حوزه‌های مختلفی از علوم دینی است؛ ذهن متکلم و فقیه و فیلسوف و اصولی را به نحوی به خودش مشغول کرده‌است. معلوم است که در امثال این قضایا، روش ایشان به هیچ وجه جوابگو نیست.

سؤال: خود ایشان هم در این مباحث از روش منطق ذاتی استفاده نکرده‌است

پاسخ: خود ایشان هم در بحث «اختیار» از این روش استفاده نکرده‌است؛ چون مختاربودن قابل تجربه نیست.

اشکال: شهیدصدر خودش متوجه بوده که این مسائل با این منطق قابل حل نیست، به چه نکته‌ای تعمیمش دادند؟

پاسخ: بعداً عرض می‌کنم.

پس مباحث ایشان، در حوزه مورد استقبال قرارنگرفت. اما کسانی که در زمینه‌ی معرفت‌شناسی کارکرده‌اند، تا آنجا که من اطلاع دارم، هیچ‌کدام‌شان فرمایشات صدر را قبول نکرده‌اند.

سؤال: آیا متعرض اشکالات ایشان شده‌اند و نپذیرفته‌اند؟

پاسخ: بله.

إن‌شاءالله فردا وارد نقد کلام ایشان بشویم و مطلب ایشان را تمام کنیم.


[1] - به تعبیر دیگر: مبتنی بر علم حسّی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo