< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

95/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجج و امارات (قطع / حجیت عقلائیه)

خلاصه مباحث گذشته:

صحبت ما در حجیت عقلائیه‌ی قطع بود؛ یعنی بر اساس حسن و قبح عقلائی؛ یعنی اگر قطع به تکلیف فعلی تعلق گرفت، آن تکلیف فعلی منجز می‌شود؛ یعنی عقوبت عبد بر مخالفت با این تکلیف، عقلائاً قبیح نیست. در مقام اول، در دایره‌ی انسان‌ها صحبت کردیم. در مورد اول یعنی معذریت گفتیم که عند العقلاء، قطع معذِّر نیست؛ اگر کسی واجبی از واجبات عقلائیه را ترک کرد، اگر ادعای قطع به عدم تکلیف کند، قطعش را به عنوان عذر نمی‌پذیرند. کاری با سبب‌القطع ندارم؛ ممکن است به خاطر سبب قطع او را معذور بدانند.

 

مورد دوم: عقوبت نیازی به منجِّزیت ندارد

بحث امروز ما مورد دوم یعنی «منجزیت عقلائی قطع در روابط انسان‌ها» است. اگر کسی قطع داشت که استعمال مواد مخدر ممنوع است، قطعش اینجا منجِّز است و عقلا عقوبت چنین کسی توسط مأمور اجرای حکم را قبیح نمی‌دانند. ما هم قبول داریم که تکلیف بر چنین شخصی منجَّز است. ولی حرف ما این است که منجِّزش قطع نیست؛ چون احتمال هم کافی بود برای استحقاق عقوبت. در سیره‌ی عقلا، هر تکلیف عقلائی، بر هر شخصی منجَّز است مگر این که معذِّری داشته باشد. پس در سیره‌ی عقلا، برای عقوبت، منجِّز نیاز نیست، برای عدم عقوبت معذِّر نیاز است.

اگر مدرسه بگوید: «چرا غیبت کردی؟» و من بگویم: «ناظم به من گفت»، من را مجازات نمی‌کنند؛ چون قول ناظم برای من حجت است. یا مثلاً اگر قاضی بگوید: «کشیدن شیشه ممنوع است» و او هم بکشد، معذور است. عُقلا بعضی جهل‌ها را عذر می‌دانند؛ مثل قوانینی که تازه تصویب شده و به همه نرسیده‌است. پس دائماً باید دنبال معذِّر باشیم، وگرنه تکلیفْ منجَّز است دائماً؛ ولو قطع به عدم تکلیف داشته باشیم.

مقام دوم: در روابط انسان با خدا

در روابط انسان با خدا، دو نوع رفتار داریم: یکی رفتار انسان‌ها در مقابل خداوند در این دنیا (که همان اطاعت و معصیت است)، و دیگری رفتار خداوند در مقابل اطاعت و عصیان انسان‌ها (که همان عقاب و جزاء در آخرت است).

نسبت به رفتار انسان در مقابل خداوند

آیا عند العقلاء اطاعت خداوند واجب است؟ عقلا نسبت به اطاعت خداوند، چیزی برای گفتن ندارند؛ چون اطاعت و معصیت خداوند، در زندگی اجتماعی اثری ندارد. ممکن است پاره‌ای از افعال را شارع حرام کند مثل سرقت، سرقت دو حرمت دارد: عقلائی و شرعی. اما اموری که مربوط به اجتماع نیست، عقلا درباره‌ی آن ساکتند. لذا نسبت به اطاعت خداوند هم ساکتند؛ نه می‌گویند: «اطاعت حسن است» و نه می‌گویند: اطاعت قبیح است»؛ چون اطاعت خداوند ارتباطی با نظام اجتماعی ندارد.

نسبت به رفتار خداوند در مقابل انسان‌ها

فعل خداوند در قیامت، همان عقوبت و جزاء است. این فعل هم ربطی به زندگی اجتماعی ندارد.

نتیجه: عدم حجیت عقلائیه‌ی قطع در مقام دوم

بنابراین، چه نسبت به رفتار انسان در مقابل خداوند که اسمش اطاعت و معصیت است، و چه رفتار در مقابل فعل خداوند در آخرت که همان تعذیب و است، عقلا بما هم عقلا هیچ قضاوتی ندارند؛ بنابراین در تکالیف عقلائیه این قطع حجیت ندارد، فضلاً نسبت به رفتار انسان در مقابل خداوند و رفتار خداوند درباره‌ی انسان. پس حجیت عقلائیه برای قطع در دایره‌ی تکالیف شرعیه به هیچ وجه نیست.

نتیجه: قطع حجیت عقلائیه‌ی ندارد مطلقاً

وقتی که در دایره‌ی روابط انسان‌ها «قطع» معذِّر نیست و منجِّزیت هم ربطی به «قطع» ندارد، و وقتی که عقلا در دایره‌ی روابط‌شان با خداوند هیچ قضاوتی ندارند، پس «قطع» حجیت عقلائیه ندارد مطلقاً؛ چه در دایره‌ی انسا‌ن‌ها و چه در دایره‌ی روابط انسان با خداوند. پس قطع، در دایره‌ی عقلا منجِّز و معذِّر نیست، فضلا از این که در دایره‌ی خداوند حجت باشد.

ولی سبب قطع نوعی معذِّر است

قطع را بر دو قسم کردیم: شخصی و نوعی. ما از کسانی هستیم که عند العقلا سبب قطع نوعی را حجت می‌دانیم؛ پس «قطع بر خلاف» حجت نیست الا این که سبب قطعم باعث قطع نوعی بشود. عقلا سبب قطع نوعی را حجت می‌دانند؛ مثلاً من اگر از خبر پنج نفر به قطع رسیدم و این قطع هم نوعی است (یعنی اگر این مجموعه نزد دیگران هم فراهم می‌شد، آنها هم به قطع می‌رسیدند.)، در این صورت عند العقلاء معذورم. اینجا هم خود «قطع نوعی» معذِّر نیست، بلکه سببش معذِّر است. پس حجیت عقلائیه‌ی قطع تمام نیست.

عمل طبق قطع

نکته‌ی خیلی مهم؛ حال که «قطع» چه در روابط انسان‌ها و چه در روابط انسان با خداوند «حجیت عقلائیه» ندارد و در مقام «احتجاج» نمی‌توان به آن تمسک کرد، پس عُقلا آیا طبق آن عمل نمی‌کنند؟

عقلا دائماً بر طبق «قطع» عمل می‌کنند؛ شما اگر قطع داشته باشید که کلاس تعطیل است به کلاس نمی‌آیید، اگر قطع داشته باشید که تجارتی مضر است، از آن اجتناب می‌کنید، اگر قطع داشته باشید که فلان خوراکی برای شما مضر است از خوردن آن اجتناب می‌کنید. در امور مهم حتی طبق ظن عمل می‌کنیم و از کارهایی که ظنّ خطر در آن هست پرهیزمی‌کنیم. در امور اهم، حتی طبق احتمال هم عمل می‌کنیم؛ اگر کسی احتمال پنج‌درصد بدهد که در این ظرف سم است، از آن نمی‌خورد. ما دائماً بر اساس قطع و اطمینان و حتی در بعضی موارد بر اساس ظن و احتمال عمل می‌کنیم، انما الکلام در حجیت است؛ عند العقلا آیا قطع حجت است یا حجت نیست؟ پس مقام «عمل» با مقام «احتجاج» فرق می‌کند؛ عقلا بر اساس قطع و اطمینان عمل می‌کنند، ولی بر اساس قطع احتجاج نمی‌کنند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo