< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

95/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مطلق و مقید (فصل چهارم: مجمل و مبیَّن / اجمال در مدلول تصوری و طریق رفع آن)

 

الفصل الرابع: فی المجمل و المبین

مجمل و مبین، در نزد علمای اصول، معنای اصطلاحی ندارد، مرادشان همان معنای لغوی و عرفی است. مجمل، یعنی مبهم و ناواضح. مبیَّن، مقابل مجمل است.

مباحث مجمل، مقدمه است برای رفع اجمال. اجمال تارتاً در مدلول تصوری است، و تارتاً در مدلول تصدیقی است. بنابراین در دو مقام بحث می‌کنیم. لکن قبل از این دو مقام، باید مقدمه‌ای راجع به خود مدلول تصوری و تصدیقی عرض کنم.

مقدمه: مدلول تصوری و تصدیقی

بحث مدلول تصوری و تصدیقی را در اینجا به اجمال می‌گویم، مبحث «مدلول تصدیقی» یک بحث مبسوطی دارد، در بحث «ظهورات» مبسوطاً خواهم‌گفت. مدلول را تقسیم کرده‌اند به تصوری و تصدیقی، مدلول تصدیقی را تقسیم کرده‌اند به استعمالی و جدی.

مدلول تصوری

در مدلول تصوری، مطالبی که می‌گویم، مطالبی است که تماماً مشهور به آن قائلند. مشهور قائلند که تمام الفاظ و دوالّ لفظی ما، برای یک معنایی وضع شده که آن معنا، یا معنای اسمی است، یا معنای حرفی است. پس بنابراین در علم «اصول» دال لفظی دائماً منقسم می‌شود به دو قسم: یا دال اسمی است، یا دال حرفی است.

اصولیین معتقدند که در دالّ اسمی، ذهن ما دائماً اینچنین عمل می‌کند که هر گاه یک دال اسمی را می‌شنویم، بلافاصله صورت معنا و موضوع‌له به ذهن ما می‌آید. و هر وقت که یک دال حرفی را می‌شنویم، خود معنا یا فردی از معنا به ذهن ما می‌آید.

پس مدلول تصوری، طبق نظر مشهور، یکی از این سه تاست: یا صورت معناست در دال اسمی، یا خود معناست در دال حرفی، یا فردی از معناست در دال حرفی؛ چون در دال حرفی مشهور معتقدند: خود معنا به ذهن می‌آید، و بعضی از اعلام[1] معتقدند: فردی از معنا به ذهن می‌آید.

در یک مثال تطبیقش کنم: شما وقتی می‌گویید: «زید عادل»، در این کلام، چهار تا دال لفظی داریم: زید، ماده‌ی کلمه‌ی عادل، هیئت کلمه‌ی عادل، و هیئت جمله‌ی «زید عادل». مشهور، تنوین را جزء علائم می‌دانسته‌اند. دو دال اسمی هستند: زید و ماده‌ی «عادل». دو دال هم حرفی هستند: هیئت «عادل» و هیئت جمله.

مدلول تصدیقی

قبلاً توضیح دادم که یک لفظ نمی‌تواند مدلول تصدیقی داشته باشد، اما می‌توانیم تصدیقاتی داشته باشیم که مربوط به ظاهر حال و فعل گفتاری و دیگر قرائن باشد. منظورمان از مدلول تصدیقی، همین تصدیقات است.

وقتی کلامی را می‌شنویم، سه دسته تصدیقات برای ما پیدامی‌شود:

دسته‌ی اول: تصدیقاتی که هیچ ربطی به مضمون کلام ندارد؛ مثلاً متکلم، مرد است، جوان است، مریض است، و امثال ذلک.

دسته‌ی دوم: تصدیقاتی که مرتبط با مضمون کلام است اما مربوط به شخص این مضمون نیست؛ مثلاً از حرف‌زدنش می‌فهمیم که آدم بی‌سواد یا بی‌ادب است. این را از لحنش نفهمیده‌ایم، بلکه از مضمونش و از حرف‌های زشتش فهمیده‌ایم.

دسته‌ی سوم: تصدیقاتی که شخص مضمون در این تصدیقات اثرگذار است؛ یعنی این تصدیقات، از شخص این کلام فهمیده می‌شود.

در «منطق» به این سه دسته تصدیقات، مدلولات تصدیقیه‌ی کلام گفته می‌شود. ولی در علم «اصول» مقصود از «مدلول تصدیقی» فقط قسم سوم است؛ تصدیقاتی که از شخص کلام فهمیده می‌شود.

مدلول استعمالی

مدلول تصدیقی، به دو قسم تقسیم می‌شود: استعمالی و جدی. در مدلول استعمالی و جدی، تعریف واحدی نداریم؛ یعنی تعاریف کثیره‌ای ذکر شده برای این دو مدلول. بحثش چون آنجا مفصلاً می‌آید، اینجا فقط مختار خودمان را می‌گویم.

مدلول استعمالی: هر لافظی و هر متکلمی وقتی تلفظ به لفظی می‌کند، چه آن دالْ لفظی اسمی باشد و چه حرفی باشد، الفاظی را که القامی‌کند، با توجه به معنا آن لفظ را می‌گوید، اینطور نیست که فقط سجع و قافیه را بسنجد. اولین مرحله از مدلول تصدیقی، این است که سامع می‌فهمد این متکلم و لافظ، این لفظ را با توجه به کدام معنا به کار برده‌است. تصدیق به این که متکلمْ این لفظ را به لحاظ کدام معنا به کار برده‌است را «مدلول استعمالی» یا «مدلول تصدیقی اول» یا «مدلول تصدیقی استعمالی» می‌گویند. لذا ما در مدلول استعمالی همیشه می‌گوییم: متکلم با توجه به معنا این لفظ را به کار برده‌است. بر خلاف «مدلول تصوری» که حتی اگر از دیوار هم صادربشود، مدلول تصدیقی دارد.

کسی که خواب است مدلول تصدیقی به معنای مصطلح اصولی ندارد.

مدلول جدی

تمام تصدیقاتی که برای ما پیدامی‌شود که اولاً مربوط به شخص این کلام است و ثانیاً مدلول استعمالی هم نیست، مدلول جدی است.

المقام الاول: الاجمال فی المدلول التصوری

یک لفظی که می‌شنویم، تارتاً مدلول تصوری‌اش مبیَّن است؛ یعنی خود صورت معنا به ذهن می‌آید. و تارتاً به این صورت نیست. پس اجمال در مدلول تصوری، به این معناست که لفظی که می‌شنویم، صورت معنای آن به ذهن ما نمی‌آید.

اقسام اجمال در مدلول تصوری

اجمال در مدلول تصوری، سه قسم است:

قسم اول: جهل بسیط

تارتاً اصلاً صورت معنایی از معنای موضوعٌله یا معنای عرفی به ذهن نمی‌آید مثل این که کسی به ما بگوید: «رأیت خالدا» و ما اصلاً نمی‌دانیم: «خالد کیست؟»!

قسم دوم: صورت مبهم

قسم دوم این است که صورت معنا به ذهن می‌آید، اما صورت مبهمی است؛ مثل «غنا». چه این ابهام، در نزد عرف باشد (چون ما ابهام در عرف را هم قبول کرده‌ایم)، و چه فقط در نزد سامع باشد. پاره‌ای از اصطلاحات علوم مثل «وحدت وجود» یک لفظ مصطلحی است، اما خود معنا فی‌نفسه یک معنای مبهمی است. یا مثل «هرَج» یا «قلیل» یا «کثیر»؛ معنای عرفی‌اش مبهم است؛ قدر متیقَّنش را می‌فهمند، ولی حواشی مبهمی دارد که عرف هم نمی‌فهمد.

قسم سوم: چند صورت

قسم سوم این است که به جای یک صورت معنا یا یک معنا، چند صورت به ذهن‌مان می‌آید بدون این که این چند صورت، مدلول استعمالی‌اش معین باشد؛ مثل این که متکلم بگوید: «رأیت زیدا» و زید اسم است برای سه نفر و هر سه نفر هم به ذهن من می‌آید، اینجا مدلول تصدیقی استمعالی‌اش هم مجمل است.

اگر لفظی مدلول استعمالی‌اش معین باشد، اجمال تصوری ندارد.

مرجع برای رفع اجمال از این اقسام

وقتی با لفظی برخوردمی‌کنیم که اجمال تصوری دارد، برای رفع این اجمال باید چه کار کنیم؟

قسم اول: معنای عرفی یا لغوی

در قسم اول باید برویم سراغ عرف[2] ؛ اگر «عرف» با «لغت» یکسان است، باید سراغ معنای لغوی برویم تا معنای مثلاً «صعید» را بفهمیم.

قسم دوم: این اجمال، برطرف‌شدنی نیست

اگر ابهام نزد عرف باشد، نمی‌شود اجمالش را برطرف کرد.

قسم سوم: متکلم

در قسم سوم، مرجع، جناب متکلم است؛ باید به متکلم و قرائن موجود رجوع کنیم.

هذا تمام الکلام فی المقام الاول، إن‌شاءالله فردا واردمی‌شویم در مقام دوم.

 


[1] - اگر اشتباه نکنم، مرحوم اصفهانی است.
[2] - معنای عرفی، عبارت است از معنایی که منصرف‌إلیه است عند العرف. این معنای عرفی، ممکن است معنایی غیر از معنای موضوع‌له (معنای لغوی) باشد. اگر این معنای منصرف‌إلیه به حد وضع برسد، معنای عرفی لغوی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo