< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

94/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهیم/ماهیت مفهوم /مفهوم چه نوع مدلولی است؟

مقصد سوم: مفاهیم

مقدمه: تحقیق حقیقت مفهوم

مدلولِ محل بحث در این مقصد

لفظ تقسیم می‌شود به مفرد و مرکب، و مرکب تقسیم می‌شود به تام و ناقص. در علم اصول، در بحث مفاهیم، از مدلول کلام صحبت می‌کنیم که همان مرکب تام است. مدلول یک کلام در علم اصول، تقسیم می‌شود به منطوق و مفهوم. به تعبیر کلامی، مدلول کلام، بر دو قسم است: یا مدلولی است منطوقی یا مدلولی است مفهومی.

منطوق و مفهوم

اگر مولایی به عبدش بگوید: «إن جاءک زید فأکرمه»، گفته شده که این کلام دو مدلول دارد: یک مدلول منطوقی که «وجوب اکرام زید»، و یک مدلول مفهومی که «عدم وجوب اکرام زید». کسانی که قائل به مفهوم شرط هستند، گفته‌اند: این جمله دو مدلول دارد. به مدلول اول گفته‌اند: «منطوق»؛ یعنی ما این مدلول را از «ما نُطق به» می‌فهمیم. اما مدلول دوم، از «ما نطق» فهمیده نشده، اما بالاخره از کلام فهمیده‌ایم، لذا به آن «مفهوم» می‌گویند.

توضیح سه دلالت مطابقی، تضمنی، و التزامی

در منطق

مراد منطقی از «دلالت الفاظ بر مدلول خودشان»، دلالت تصوری است.

در منطق، دلالت لفظ دائماً تصوری است. دلالت تصوری، به سه قصم است: مطابقی، تضمنی، و التزامی. و این التزامی را در لازم بین بالمعنی الأخص گفته‌اند. در اصول، سخن از دلالت التزامی تصدیقی است، خصوصاً در باب مفهوم. در تصدیق و در مدلول التزامی، هیچ فرقی بین بیّن و غیربیّن نیست. لذا میرزا یک اشتباهی کرده بین اصطلاح اصولی و اصطلاح منطقی؛ «دلالت بین بالمعنی الأخص» یک اصطلاح منطقی است، لذا خود اصولیین چنین تقسیمی نکرده‌اند که مدلول التزامی را به «بین بالمعنی الأخص» و «بین بالمعنی الأعم» تقسیم کنند.

منطقی‌ها متوجه شدند که هر لازمی را تصورنمی‌کنیم؛ مثلاً از تصور دود، آتش را تصورنمی‌کنیم. لذا گفتند: «لوازم دو قسم است: بین و غیربین.». اما در علم اصول، مدلول التزامی حجت است ولو بعد از برهان و استدلال به آن برسیم، ولو خود متکلم آن مدلول التزامی را انکارکند. شهیدصدر هم این اشکال را به مرحوم نائینی کرده‌است که: لازم نیست مدلول التزامی لازم بین بالمعنی الأخص باشد و لذا حتی اگر با استدلالی طولانی اثبات بشود، حجت است.

در اصول

در علم اصول، دلالتی که مد نظر اصولی است، هر سه دلالت است: تصوری و تصدیقی و نسبی.

دلالت تصدیقی، دائماً یا مطابقی است یا التزامی.

مدلول کلام، اگر مدلولِ مضمون کلام باشد، «دلالت مطابقی» است. اگر خارج از کلام باشد، «دلالت التزامی» است. دلالت التزامی، همیشه جایی است که یک قضیه‌ای داریم که آن قضیه، در صدق، ملازمه دارد با مضمون یک کلام. اگر این ملازمه عقلی باشد، التزامی عقلی است. و اگر عرفی باشد، التزامی عرفی است.

محل نزاع: مفهوم، چه مدلولی است؟

«إن جاءک زید، فأکرمه» اگر مفهوم داشته باشد (کما علیه المشهور)، ما یک مدلول دوم پیدامی‌کنیم که در اصطلاح اصولی، اسمش مفهوم است. یعنی همین کلام «إن جاءک زید» دلالت می‌کند بر این مضمون که «لایجب اکرام زید عند عدم مجیئه». به این مضمون، مدلول مفهومی می‌گوییم. این مدلول کلام، کدامیک از انواع دلالت‌هاست؟

مدلول مطابقی نیست

این مضمون، قطعاً منطوق کلام نیست؛ چون مضمون کلام نیست.

مدلول تضمنی نیست

مفهوم، مدلول تضمنی نیست؛ چون تضمنی، انتقال ذهن ماست از یک ادراک به ادراک دیگر. ادراک اول را «دال» می‌گویند، و ادراک دوم را «مدلول» می‌گویند. مدلول، یا تصور است یا تصدیق است یا نسبت (که اصولین متأخر این نسبت را اضافه کرده‌اند). و ما الآن سخن‌مان، در دلالت کلام است؛ که دائماً یک مدلول تصدیقی است. و ما در دلالت تصدیقی، چیزی به نام دلالت تضمنی نداریم.

مدلول التزامی نیست

مفهوم، مسلماً با کلام ملازمه دارد. این ملازمه، یا عقلی است یا عرفی.

قطعاً ملازمة عقلی ندارد؛ هیچ محذوری ندارد که شارع دو وجوب جعل کند: یک وجوب عند مجیء زید، و یک وجوب هم عند عدم مجیئه.

آیا ملازمة عرفیه هست؟ قطعاً هیچ ملازمه‌ای نیست بین «وجوب اکرام زید عن مجیئه» با «وجوب اکرام زید عند عدم مجیئه»؛ هیچ محذوری ندارد که شارع دو وجوب جعل کند. شارع وقتی می‌گوید: «لاتشرب الخمر» عرف ملازمه می‌بیند بین حرمت شرب و حرمت اشراب. اما آیا اینجا ملازمه است عرفاً بین حالت مجیء زید با حالت عدم زید؟!

شاهد

شاهد بر این که ملازمة عرفیه ندارد، این است که اگر مولا می‌گفت: «یجب اکرام زید عند مجیئه»، هیچ‌کس نمی‌گفت: «مفهوم دارد».

اشکال: چرا ملازمة عرفیه نیست؟

اشکال: شما «وجوب اکرام» را از دل جملة شرطیه خارج می‌کنید و به آن نگاه می‌کنید، لذا هیچ ملازمه‌ای بین آن و بین «مجیء زید» نمی‌بینید. چرا مفهوم را در دل جملة شرطیه نگاه نمی‌کنید؟ در این جملة شرطیه، دلالت التزامی عرفی است بین وجوب اکرام عند مجیء، و عدم وجوب اکرام عند عدم المجیء.

پاسخ: به مضمون کلام نگاه کنید

پاسخ استاد: به مضمون کلام باید نگاه کنید، نه به صیاغت کلام. اینجا اگر صیاغت کلام را عوض کنیم و بگوییم: «یجب اکرام زید عند مجیئه»، هیچ‌کس نمی‌گوید: «این کلام مفوم دارد».

نتیجه: گرفتاری اصولیین

پس «مفهوم،، نه مدلول مطابقی کلام است، و نه مدلول التزامی عقلی است و نه مدلول التزامی عرفی است! پس چه سنخ مدلولی است؟!

این مسأله، اصولیین را سخت گرفتارکرده‌است؛ تا آنجا که بعضی گفته‌اند: مفهوم، یک مدلول التزامی است غیر از «مدلول التزامی»های دیگر و توضیح نداده‌اند که: «تفاوتش چیست؟».

بعضی مثل آخوند مبهم گفته‌اند که: «مفهوم، لازمة خود کلام نیست، بلکه لازمة خصوصیتی از کلام است.»، اما بالاخره مدلول التزامی است یا نه؟ این را توضیح نداده‌اند.

اصولیین متأخر از خیر حل این شبهه گذشته‌اند؛ برخی مثل شهیدصدر گفته‌اند: «اگر الفاظ و محتوا را عوض کنی، این مدلول عوض نمی‌شود. پس معلوم می‌شود لازمة خود کلام است، نه لازمة خود موضوع.». ولی کلام مرحوم آقای صدر (که لازمة خود کلام است) هم مشکل را حل نمی‌کند؛ زیرا اولاً این کلام فی‌نفسه درست نیست[1] ، ثانیاً شما حقیقت مفهوم را نگفتی، خصوصیتی و اثری از آثار مفهوم را بیان کردی. مثل این است که بگوییم: ما هر قدر استقراکرده‌ایم، دیده‌ایم که: «هر جا که انسان هست، هوا هم هست.»، این حقیقت انسان نیست.

مختار

به جای این که وارد کلمات قوم بشویم، مختار خودمان را بگوییم. ابتداءً یک نقد را به صورت اجمال بگویم، بعد وارد تفصیلش بشوم.

نقد اجمالی بر اصولیین: مفهوم را از تلفظ می‌فهمیم نه از لفظ

اصولیین دائماً دنبال مدلول کلام بوده‌اند. لفظ، بدون تلفظ نمی‌شود. اصولیین فکرمی‌کرده‌اند که ما این مفهوم را از لفظ و کلام استفاده می‌کنیم، با این که هیچ ربطی بین کلام و مفهوم، نیست. مفهوم را از تلفظ می‌فهمیم، نه از لفظ. اگر گفتیم: «جملة شرطیه، مفهوم دارد.»، تلفظ به جملة شرطیه است که مفهوم دارد. این، اشکال مشترک همة انظاری است که در حقیقت مفهوم مطرح شده؛ که فکرمی‌کرده‌اند: مفهوم را از لفظ استفاده می‌کنیم. و حال این که ما اگر به مفهوم قائل شدیم، از تلفظ به لفظ می‌فهمیم، نه از لفظ.


[1] - اشکال سادة ما به این فرمایش، این است که نقض می‌شود به عکس نقیض؛ هر قضیه‌ای که صادق باشد، معنایش این نیست که: عکس نقیضش، مفهوم این کلام است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo