< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی صحت تقدم قبول بر ایجاب /ایجاب و قبول /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد بررسی صحت تقدم قبول بر ایجاب بود. استاد به این مناسبت مقداری از مطالب کتاب سنهوری را مطرح فرمودند. نظر ایشان این بود که مطالب کتاب الوسیط به فهم مطلب کمک می‌کند؛ زیرا محل کلام نیاز دارد که اول مفهوم قبول روشن شود و مطالب کتاب الوسیط به این مهم کمک می‌کند.

 

1بیع

1.1ایجاب و قبول

1.1.1بررسی صحت تقدم قبول بر ایجاب

اگر در باب بیع بپذیریم که توافق ارادتین مهم است، تقدم قبول بر ایجاب اشکالی ندارد؛ زیرا مهم توافق ارادتین است که در صورت تقدم قبول نیز توافق ارادتین محقق می‌شود. بله اگر بیع کالا به کالا مورد قبول واقع شد، اگر قبول مقدم شود، در حقیقت ایجاب است.

تمام این مباحث بر این مبنا است که ما بیع را تملیک بدانیم. اما اگر بیع به معنای تعهد باشد، تقدم قبول بر ایجاب اشکالی ندارد. چه قبول مقدم باشد و چه موخر باشد، تعهد داده می‌شود. معنای تعهد این است که تا قبض نشود، ملک حاصل نمی‌شود.

احتمالا عده ای که این بحث را مطرح نمی‌کنند به این خاطر است که بیع را تعهد می‌دانند.

بنا بر مبنای تعهد، اشکال کل مبیع تلف قبل قبضه حل می‌شود؛ زیرا هنوز ملکیت برای مشتری حاصل نشده است و اگر قبل از قبض از مال بایع تلف شده است؛ اما اگر بیع تملیک باشد، تلف از مال بایع، خلاف قاعده است.

1.1.1.1معانی قبول از منظر مرحوم ایروانی

ظاهرا کلام مرحوم ایروانی ناظر بر مطالب شیخ است و بر مبنای مرحوم شیخ، قبول را توضیح می‌دهد. ایشان چند مبنا را در رابطه با قبول توضیح دادند[1] :

    1. قبول به معنای رضای به ایجاب است.

    2. قبول یک نوع انشاء به نحو مطاوعه برای ایجاب است. طبق این مبنا، قبول بر ایجاب مقدم نمی‌شود. مرحوم ایروانی می‌فرماید: دلیلی بر معنای قبول به نحو دوم نداریم.

    3. قبول به معنای انشاء نقل و انتقال است به شرطی که نقل و انتقال فعلا وجود داشته باشد. در این صورت قبول نمی‌تواند مقدم بشود. زیرا در صورت تقدم قبول، نقل و انتقال فعلی وجود ندارد؛ پس اول باید یک نقل و انتقال فعلی باشد و بعد قبول آن را انشاء کند. این مبنا شبیه اجازه در باب فضولی است. در باب فضولی، مالک اصلی نقل و انتقال فعلی شده است ولی چون از کسی که اهلیت نداشته است، صادر شده است، تمام نشده است و مالک با اجازه خودش نقل و انتقال را تمام می‌کند. تنها تفاوتی که وجود دارد این است که در باب فضولی، انتصاب عقد به صاحب مال تمام می‌شود و در عین حال قبل از اجازه، عقد تمام شده است؛ ولی در باب قبول، با قبول، عقد تمام می‌شود.

بعد مرحوم ایروانی وارد تقسیم معاملات مجانیه و غیر آن می‌شوند. کلام ایشان در رابطه با تفصیلی است که مرحوم شیخ بین الفاظ قبول داده‌اند. البته تذکر این نکته لازم است که تفصیل شیخ به لحاظ ادبیات قانونی است و شرحی که مرحوم ایروانی مطرح می‌کنند به لحاظ معنوی است. این که قبول به معنای مطاوعه باشد به لحاظ معنوی است.

خلاصه کلام مرحوم ایروانی این است که در بعضی از الفاظ قبول، باید اول نقل و انتقال فعلی وجود داشته باشد، در این صورت باید قبول موخر از ایجاب بیاید.

1.1.1.2معنای ایجاب و قبول از منظر استاد

نکته اساسی که درذهن علماء وجود دارد این است که در باب ایجاب یک کار صورت می‌گیرد و آن تملیک است. به نظر ما در باب ایجاب دو کار صورت می‌گیرد. توافق ارادتین نیز به این معنا باید باشد که هر اراده ای دو اراده است. لذا دلیل این است قبول بر ایجاب مقدم نمی‌شود این است که در ایجاب تملیک اصلی و تملک ضمنی است و در عرف نیز این مطلب احساس می‌شود.

موجب فقط تملیک نمی‌کند بلکه یک تملک ضمنی هم دارد؛ زیرا در قبل از عقد یک مقاولاتی وجود دارد. عقد آن را به صورت ایقاع آن را ایجاد می‌کند. وقتی که بعت گفته می‌شود معنای این است که طبق آنچه توافق شده است، ایقاع می‌شود. حال سوال این است که چرا تملیک اصلی و تملک ضمنی اول محقق می‌شود؟ علت این تقدم حکم عرف است؛ زیرا نزد عرف چیزی که مهم است، تملیک عین است نه این که کسی مقداری پول به دست بایع بدهد و بگوید من گوسفند تو را خریدم. در این صورت بایع می‌گوید من قصد فروش گوسفند را ندارم. مثلا در باب فروش خانه، کسی تصمیم نهایی و اساسی را می‌گیرد، مالک است. یا مثلا در باب اجاره ابدان، اجیر است. تصمیم نهایی در اجرای عقد، یک امر عرفی است.

به نظر ما دو طرف، تملیک و تملک دارند و چون کسی که کار اصلی را انجام می‌دهد، آن را موجب قرار دادند، ایجاب مقدم می‌شود. تذکر این نکته لازم است که در ایجاب، قبول هم وجود دارد. در ایجاب یک تملیک وجود دارد که اصلی است و یک تملک وجود دارد که ضمنی است.

اسم این قبولی که در ضمن ایجاب وجود دارد، چیست؟ این مطلب( اشکال در نامگذاری) نظائری نیز دارد. مثلا اگر مولا گفت: لا تصل الا الی القبله و گفت: لا صلاة الا الی القبله. این دو خطاب با هم چه تفاوتی دارد؟ به نظر من اگر بگوید، لا صلاة ... از ابتداء نفی ماهیت کرده است. اما به تبع دلالت می‌کند که مکلف نیز این کار را انجام ندهد. اما در لا تصل، از ابتدا نهی است و به تبع، نفی ماهیت نیز می‌کند. تحلیل این مطلب این گونه است: لا معنای حرفی دارد و مندک در غیر است. می‌تواند در ماده و هیئت مندک بشود اگر در ماده مندک بشود نفی را افاده می‌کند و در هیئت مندک شود، افاده نهی می‌کند. اما در لا صلاة فقط نفی ماده است.

حال سوال این است که کار موجب( تملیک و تملک) را به چه چیزی نامگذاری کنیم؟ می‌توانیم اصلی و تبعی و صریح و کنایه و اصلی و تبعی و اولی و ثانوی نامگذاری کنیم. به نظر ما معنایی که مصب کلام است، مباشر نامگذاری کنیم و معنایی که به دنبال آن می‌آید، ثانوی نامگذاری کنیم.

پس هم در ایجاب و هم در قبول، تملیک و تملک وجود دارد. در زوجیت نیز ارتکاز عقلائی بر این است که ایجاب را باید زن بگوید؛ چون این مطلب یک مساله عرفی شد که انشاء زوجیت از طرف زن باشد؛ زیرا یک ابائی در زن وجود دارد و زن در زوجیت اصل است. در روایات نیز آمده است که اگر مرد می‌خواست شروع کند، با مضارع و از باب تفعل آن را مطرح کند. نسبت به ایجاب زن، صیغه باید ماضی و به از تفعیل باشد. اگر انشاء قبول مقدم شود سه احتمال وجود دارد:

    1. استیجاب باشد.

    2. ایجاب باشد.

    3. قبول مقدم باشد.( مختار استاد)

معنای قبول این است که مدلول ثانوی (تملک از جانب موجب) را اصلی و مباشر و اولی می‌کند و چیزی که در موجب اصلی بوده است را تبعی می‌کند. پس مشتری در بیع، تملیک تبعی و تملک اصلی دارد. دلیل این مطلب نیز این است که بایع و مشتری درمقاولات خودشان این تملیک و تملک را اصلی و تبعی می‌کنند. مثلا تملیک عین را نسبت به بایع اصلی و تملک پول را تبعی قرار می‌دهند و نسبت به مشتری بالعکس قرار می‌دهند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo