درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی
98/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1بیع1.1الفاظ بیع
1.1.1صراحت داشتن الفاظ بیع
1.1.1.1جمع بندی مطالب جلسات قبل
1.1.1.2فرق بین اخبار و انشاء
موضوع: صراحت داشتن الفاظ بیع /الفاظ بیع /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
این جلسه حاوی خلاصه مطالب جلسه گذشته هست؛ لذا از نوشتن خلاصه مطالب خودداری شده است.
1بیع
1.1الفاظ بیع
1.1.1صراحت داشتن الفاظ بیع
1.1.1.1جمع بندی مطالب جلسات قبل
بحث در مورد الفاظ معاملات( از جمله آنها بیع) بود. مرحوم شیخ فرمود: الفاظ صریح برای معاملات لازم است. در مقابل صریح، کنایه و مجاز و اشتراک لفظی و معنوی است؛ پس با این الفاظ نمیتوان معامله را ایقاع کرد. عباراتی نیز از کتاب سنهوری خواندیم. نتیجه این شد که ایشان قائل است در دنیای غرب از قرن 19 این مطلب را مطرح کردند که آیا اراده ظاهری لازم است یا باطنی؟ البته آنها نیز قبول دارند که اراده هست؛ ولی بحث این بود که نیاز به ابراز دارد یا همان اراده باطنی کفایت میکند. سنهوری تعبیر دقیقی به کار بردند و گفت در قرن 19 در این مطلب دقت کردند. البته ایشان نکته دقت را نگفتند. به نظر ما نکته دقت این است که اعتبار صرف اعتبار نفسانی نیست، بلکه نیاز به لفظ و ابراز دارد.
شبیه اراده باطنهای که ایشان مطرح میکند، مرحوم آغا ضیاء نیز دارد. ایشان اراده تکلیفی را ابراز اراده میداند و یک امر تکوینی میداند، خلافا للمشهور. در حکم تکلیفی یک اراده وجود دارد و یک ابراز وجود دارد که هر دو تکلیفی هستند. ما گفتیم آیا ابراز اراده با ابراز اعتبار نفسانی متحد است یا نه؟ در دنیای اسلام این مطلب بین مسلمانها این گونه مطرح شد که ملاک در عقود قصود است یا ملاک الفاظ و معانی با هم هستند. در میان اهل سنت، العبرة بالمقاصد وجود دارد و به نحوی قائل به اراده باطنی شده اند. مثلا اگر کسی گفت اعتق عبد عنی بالف. اهل سنت این تعبیر را از الفاظ بیع گرفتهاند اما به نظر امامیه این تعبیر بیع نیست؛ چون صریح در انشاء تملیک نیست. علاوه بر این، با وعده نمیتوان ایجاد عقد کرد.
آنچه که در روایات اهل بیت وارد شده است این است که العبرة بالالفاظ. این که این مطلب متاثر از دنیای غرب باشد، صحیح نیست، بلکه احتمال دارد که دنیای غرب متاثر از این مکتب باشد.
تعبیری که سنهوری داشت، ناظر به اراده باطنی و اراده ظاهری بود. به نظر من، این مطلب دارای نکاتی است که سنهوری نیز به آن نپرداخته است. نکته اساسی که وجود دارد این است که اگر ما عقود رضائی را قبول کنیم و عقد را اصولا در محدوده رضا ببینیم، باید به همان ابراز اراده اکتفاء کنیم؛ صرف خواستن طرفین کفایت میکند. پس آیا رضا و تراضی به هر نحوی که باشد، کافی است؟ یا نه باید در شکل خاصی باشد. اگر گفتیم صرف رضا و تراضی است، ابراز اراده کافی است و بهترین تعبیر همین تعبیر است(اراده باطنه). اگر گفتیم: قانون شکل خاصی به عقد داده است و علاوه بر رضایت ، مواردی دیگری نیز اعتبار کرده است و متعاقدان آن را در مقام معامله ایجاد میکنند، در این صورت ابراز اراده کافی نیست. در این جا صحبت اراده نیست بلکه ایجاد عقدی است که قانون گذار شکل خاصی به آن داده است و باید حرف از ایجاد به میان بیاید. وقتی این عقد با شکل خاص ایقاع شد، قانون هم میگوید: آثار را مترتب میکنم.
پس اگر شکل خاص را قانون ارائه کرد، متعاقدان ایجاد میکنند. بنا بر این، بحث اراده نیست؛ بلکه بحث ایجاد است. اگر تعبیر به اراده شد، این مبنا باید فرض شده باشد که عقود رضائی است و صرف رضایت کافی است. اما وقتی قانون یک شکل خاصی قرار داده بود و طبق آن آثار مترتب کرده بود، متعاقدان باید آن را ایجاد بکنند و دیگر بحث اراده نیست.
لذا گفته میشود: این که حقوقدانان آلمان تعبیر اراده باطنه را تبدیل به اراده مبرزه کردهاند، خوب است؛ اما تمام مطلب نیست. اگر ما گفتیم احکام تکلیفی نیز چارچوب دارد و شکل خاصی دارد، ادعای مرحوم آغا ضیا صحیح نیست؛ زیرا در این صورت یک امر اعتباری است که باید آن را ایجاد کرد و ابراز اراده کافی نیست.
برای توضیح این مطلب باید گفته شود: مرحوم سید مرتضی میفرماید: امر دلالت وضعی بر وجوب ندارد. مراد ایشان این است که در لغت، صیغه افعل که یک تعبیر قانونی است، برای وجوب وضع نشده است و ادعای ایشان صحیح است. صیغه افعل به معنای الزام عرفی است و واداشتن عرفی است و غیر از بحث قانونی است. ادعای مرحوم آغا ضیاء نسبت به حکم تکلیفی در الزام عرفی خوب است، مثلا مولا گفته است: آب بیاور. اما این که این تعبیر وجوب است و دارای آثار خاصی و عقاب و ثواب بر آن مترتب میشود، را نمیتوان فهمید و باید آن را ایجاد کرد. اراده، امر اعتباری نیست و یک امر تکوینی است که با وجوب که یک مصطلح قانونی است و یک آثار خاصی دارد متفاوت است. ابراز اراده یک مفهوم عرفی است ولی وجوب دارای معنای اعتباری است و چیزی که در امر اعتباری لازم است، ایجاد است و صرف اراده کافی نیست. ایجاد امر اعتباری در لغت عرب با صیغه افعل و جملات اسمیه و فعلیه محقق میشود. وجوب چون یک امر اعتباری است، آن را ایجاد میکنند. اگر چیزی که دارای چارچوب معینی بود، ایجاد به کار برده میشود. اراده در جایی به کار برده میشود که چارچوب معینی ندارد و دارای حد و حدود مشخصی نباشد.
بله؛ بعضی در اعتباریات میگویند: امر اعتباری در افق نفس است و آن را با لفظ ابراز میکنند ولی بعضی میگویند: قوام اعتبار به ابراز است و با ابراز اعتبار ایجاد میشود.
1.1.1.2فرق بین اخبار و انشاء
در باب اخبار، چون واقع وجود دارد و قابل تغییر نیست، ممکن است اخبار اوسع و یا اضیق از واقع باشد؛ یعنی این گونه نیست که به مقدار اخبار واقعیت وجود داشته باشد؛ اما در باب اعتباریات، اعتبار به مقدار ابراز است.
به نظر من امور اعتباریه این گونه هستند:
1. امر اعتباری واقعی ندارد.
2. امر اعتباری ایجادی است ابراز اراده نیست.
3. به مقداری که ابراز صورت میگیرد، اعتبار محقق میشود.
4. اگر عقود رضائی را قبول کردیم، تعبیر به ابراز اراده خوب است، ولی اگر عقود شکلی را پذیرفتیم، این تعبیر خوب نیست، بلکه باید تعبیر به ایجاد شود.
5. اگر عقود رضائی را قبول کردیم، از عقد بودن خارج میشوند و داخل در تعهد میشوند. چون عقد یک واقعیتی در وعاء اعتبار دارد؛ ولی تعهد به معنای این است که هر چه که من گفتم. هر چند که در بعض موارد، تعهدات در چارچوب و شکل خاصی قرار دادند و اگر کشوری آن را پذیرفت، معنایش این است که من آن چارچوب را قبول دارم.