< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
شرطیت صراحت الفاظ عقد بیع /الفاظ عقد بیع /بیع


خلاصه مباحث گذشته:

این جلسه حاوی خلاصه مطالب جلسه گذشته است؛ لذا از نوشتن خلاصه مطالب خودداری شده است.

 

1بیع

1.1الفاظ عقد بیع

1.1.1صراحت داشتن الفاظ عقد بیع

بحث در مورد شرطیت صراحت داشتن الفاظ عقد بیع بود. در ابتدا مرحوم شیخ فرمود: الفاظ باید صراحت داشته باشند و با کنایه و مجاز و اشتراک لفظ و معنوی، نمی‌توان عقد بیع را انشاء کرد. بعد اقوالی از علما را مطرح کرند که دلالت می‌کردند بر این که صراحت شرط نیست. بعد مرحوم شیخ در مقام جمع بین این دو مطلب فرموند: یا گفته شود: قولِ کسانی که قائل به عدم جواز مجاز گویی هستند، حمل بر مجاز بعید می‌شود و قول کسانی که قائل به جواز مجاز گویی هستند، حمل بر مجاز قریب می‌شود و یا گفته شود: مراد کسانی که قائل به شرطیت صراحت هستند این است که اگر با قرائن لفظیه هم مقصود فهمانده شود کفایت می‌کند و با قرائن حالیه جایز نیست و مرا کسانی که قائل به عدم شرطیت صراحت هستند این است که با قرائن لفظیه هم می‌توان عقد بیع را انشاء کرد.

همان طوری که گفته شد: دلالت الفاظ بر معانی محدود و معین است و اگر قطع نظر از الفاظ شود و سراغ قرائن حالیه برویم، برای رساندن مفهوم با مشکل مواجه می‌شویم. هر چند که اصل کار معلوم می‌شود ولی خصوصیات فهمیده می‌شود. خصوصیات با لفظ فهمیده می‌شود. قرائن سیاقیه و حالی، خصوصیات را نمی‌فهمانند. مراد از خصوصیات همان بیع و اجاره و عاریه ... است که مرحوم شیخ از آن تعبیر به عنوان کرده است. مراد از عنوان در کلام ایشان، همان عقود شکلی است. شیخ می‌فرماید: با قرائن حال و سیاق عنوان را نمی‌فهماند و حدود و مشخصات را روشن نمی‌کند.

نتجیه کلام شیخ این است: اگر قرائن لفظیه باشد، عقد بیع واقع می‌شود؛ ولی اگر حالیه باشند، عقد بیع واقع نمی‌شود؛ چون دلالت حال و مقام ضعیف است.

به نظر من، ادعای مرحوم شیخ به تعریف انشاء بر می‌گردد. یعنی ایقاع المعنی بلفظ یقارنه. کسانی که قائل به کفایت قرائن حالیه هستند، در حقیقت انشاء را ابراز اراده(تملیک و تملک) می‌دانند. اگر ما گفتیم انشاء به معنای ایجاد معنا است، باید قرائن لفظیه باشد، زیرا انشاء ایجاد کننده است و ایجاد با لفظ محقق می‌شود؛ اما کسانی که انشاء را ابراز اعتبار نفسانی می‌دانند، قرائن حالیه هم می‌توانند این کار را انجام دهند. ابراز اراده، امر اعتباری نیست. ابراز که یک امر تکوینی است و اراده نیز یک امر تکوینی دیگری است؛ لذا اعتباری نیست.

شیخ می‌فرماید: و المفروض على ما تقرّر في مسألة المعاطاة أنّ النيّة بنفسها أو مع انكشافها بغير الأقوال لا تؤثّر في النقل و الانتقال، فلم يحصل هنا عقدٌ لفظيٌّ يقع التفاهم به، لكن هذا الوجه لا يجري في جميع ما ذكروه من أمثلة الكناية.

تعبیر انکشاف با مبنای ابراز سازگاری دارد. مراد از نیت نیز اعتبار نفسانی یا اراده است. به نظر من مرحوم شیخ قائل به ایقاع باشد؛ هر چند که الان از عبارات نمی‌توان این مطلب را بدست آورد. عقد لفظی در کلام ایشان مناسب با مبنای ایقاع و ایجاد است.

ثمّ إنّه ربما يدّعى: أنّ العقود المؤثّرة في النقل و الانتقال أسباب شرعيّة توقيفيّة، كما حكي عن الإيضاح من أنّ كلّ عقدٍ لازم وضع له الشارع صيغة مخصوصة بالاستقراء ، فلا بدّ من الاقتصار على المتيقّن و هو كلام لا محصّل له عند مَن لاحظ فتاوى العلماء، فضلًا عن الروايات المتكثّرة الآتية بعضها.

*مراد از صیغه مخصوص این است که هر عقدی یک شکل خاصی دارد و برای ایجاد آن باید با یک لفظ خاصی ایجاد شود. مثلا مضاربه یک عقد شکلی است نیاز به صیغه خاصی دارد. در روایات نیز به این مطلب تذکر داده شده است. اگر کسی برای بذر سهمی قرار دهد، امام می‌فرماید: صحیح نیست و اگر همان سهم را برای فعل قرار داد، اشکالی ندارد.

*مراد از استقراء این است که با مراجعه به شرع و اقوال علما این مطلب به دست می‌آید که یک سیری صیغه مخصوصه وجود دارد که نیاز به یک لفظ خاصی دارند.

و أمّا ما ذكره الفخر قدّس سرّه، فلعلّ المراد فيه من الخصوصيّة المأخوذة في الصيغة شرعاً، هي: اشتمالها على العنوان المعبّر عن تلك المعاملة به في كلام الشارع، فإذا كانت «2» العلاقة الحادثة بين الرجل و المرأة معبّراً عنها في كلام الشارع بالنكاح، أو الزوجيّة، أو المتعة، فلا بدّ من اشتمال عقدها على هذه العناوين، فلا يجوز بلفظ الهبة أو البيع أو الإجارة أو نحو ذلك، و هكذا الكلام في العقود المنشأة للمقاصد الأُخر كالبيع و الإجارة و نحوهما.فخصوصيّة اللفظ من حيث اعتبار اشتمالها على هذه العنوانات الدائرة في لسان الشارع، أو ما يرادفها لغةً أو عرفاً؛ لأنّها بهذه العنوانات موارد للأحكام الشرعية التي لا تحصى.

به نظر من، ریشه اساسی در این اختلاف این است که آیا انشاء به معنای ایجاد است و یا به معنای ابراز اراده است. اگر به معنای ایجاد باشد باید اولا لفظ باشد و ثانیا صراحت نیاز دارد و اگر به معنای ابراز باشد، مهم این است که اراده ابراز بشود؛ هر چند که با قرائن حالیه باشد.

تا به این جا سه مبنا در مورد صراحت داشتن بیان شد:

نیاز به صراحت دارد و با قرائن مطلقا بیع ایجاد نمی‌شود. این مطلب بر اساس ایجادی بودن انشائات است.

نیاز به صراحت دارد هر چند که با قرائن لفظیه باشد. این مطلب نیز بر اساس ایجادی بودن انشائات است و مرحوم شیخ نیز این مطلب را تا به این جا قبول کرد.

نیاز به صراحت ندارد؛ پس هر چند که با قرائن حالیه باشد، بیع محقق می‌شود. این مطلب بر اساس ابرازی بودن انشائات است. خیلی از غربی ها نیز این مبنا را دارند و تعبیر به ابراز اراده می‌کنند.

1.1.1.1مختار استاد

به نظر من مساله را می‌توان به نحو دیگری مطرح می‌کرد. التزامات در یک تقسیمی به دو نوع تفسیم می‌شوند:

    1. التزامات عمومی. این التزامات، التزاماتی هستند که عمومیت دارند و دارای شکل مشخص و خصوصیات معینی هستند. مثلا بیع دارای شکل خاصی و خصوصیات مشخصی است. مثلا الفاظ مشخصی دارد و ایجاب اول است و قبول بعد از ایجاب است. خصوصیات خاصی هم دارد مثلا عوضین باید معلوم باشند.

    2. التزامات شخصی: التزاماتی هستند که عمومیت ندارند بلکه هر شخص بنا بر یک سری شرائط آنها را جعل می‌کند. مثل شروط. این نوع التزامات دارای شخص خاصی نیستند. تنها چیزی که در این جا باید مراعات شود همان قوانین کلی است در باب التزامات است. مثلا با شرط، شریعت را دور نزنند و شرط خلاف شریعت گذاشته نشود.

1.1.1.2ادامه بحث در جلسه آینده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo