< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی روایت انما یحلل الکلام و یحرم الکلام /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد بررسی مضمون روایت انما یحلل الکلام و یحرم الکلام بود. به مناسبت نهی رسول الله، استاد وارد بحث از حدیث مناهی شدند. بعد نکاتی در این رابطه فرمودند. در این جلسه به بیان کیفیت تولد فقه اهل سنت و بررسی فقره های نهی پیامبر نسبت به معاملات در مذاهب تشیع و اسماعیلی و زیدی پرداخته می‌شود.

 

1بیع

1.1معاطات

1.1.1کیفیت تولد فقه اهل تسنن

یکی از مطالبی که از سنن پیامبر مطرح شده است، احکامی است که از پیامبر نقل شده است. یکی از آن احکام، حدیث مناهی بود. هدف من از بیان چنین مطالبی، آشنایی به کیفیت تولید فقه در جهان اسلام است. بعد از پیامبر دو رشته از معارف اسلامی زود شکل گرفت. یکی تفسیر بود و دیگری فقه بود. رشته عقاید نیز بعد از این دو رشته با مقداری تاخیر رخ داد.

بعد از این که خلیفه دوم جلوی تدوین را گرفت، احساس نیاز به تدوین مطالب پیامبر شد. در زمان حضرت موسی نیز این گونه بود که سنن شفاهی آن حضرت تدوین شد. اما تدوین سنن حضرت موسی مقداری طول کشید. یعنی تا سال 217 میلادی بعد از حضرت عیسی به طول انجامید. کتابی به نام مشنا تدوین شد و مصدر تشریع یهودی ها شد.

در زمان عمر هم بحث جمع آوری سنن پیامبر مطرح شد( بحث کتابت حدیث نبود) اما عمر مخالفت کرد. اما بعد از عمر در سال 100 هجری در زمان عمر بن عبد العزیز تدوین صورت گرفت. یعنی نود سال بعد از ارتحال پیامبر جمع آوری سنن رخ داد. وقتی شروع به کار شد، من‌جمله عمره بنت عبد الرحمن از عایشه احکامی نوشته بود (سنن عمره)، مهم این است که چگونه این سنن را نوشتند. اما هیچ امامی از ائمه اهل بین به سنن عمره رجوع نکرد. یا مثلا عکرمه که اصلش از آفریقا و غلام عبد الله بن عباس و از خوارج بود. گفته می‌شد علی فرزند عبد الله او را به جرم این‌که به پدرم دروغ می‌بندد می‌بست. وقتی سنن را جمع کنند از عکرمه هم مطالبی نوشتند. بعد ائمه به این گونه مطالبی که از عکرمه نقل شده بود، رجوع نمی‌کردند. بنا بر این معلوم است ائمۀ اهل بیت مخالف فقهاء صحبت می‌کنند چون ائمه مطالب خود را از عکرمه و امثال او نگرفته‌اند. بعد این مطلب به وجود آمد که اهل بیت مخالف اهل تسنن هستند. مشکل از طرف اهل سنت شروع شد. چرا سنن را از امام سجاد نگرفتند بلکه از طرف عکرمه گرفتند. پس مکتب فکری که از عکرمه و غیر آن گرفته شده است نمی‌توانیم زیر بنای فکری اسلام قرار بدهیم. یا مثلا اهل سنت از صحیفۀ صادقه گرفته‌اند و ما اگر به اهل بیت رجوع می‌کنیم چون اعتقاد داریم مصحح این آثار هستند. نه این که صحیفه صادقه اصل قرار بگیرد و ائمه به آن رجوع کرده باشند.

اساسا یک مجموعه وجود دارد که اهل سنت مبنای فکری خود را بر آن استوار کردند. این مجموعه یکی اقوال است. که از جمله اقوال آن قول ابوهریره است. پر واضح است که ما اقوال حضرت امیر را رها نمی‌کنیم و به سراغ اقوال ابوهریره برویم. دیگری نیز نامه هایی است که پیامبر در سال هشتم و نهم و دهم نوشته بودند. مثلا کسانی که در سرزمین های دیگری مسلمان می‌شدند پیامبر نامه های برای آن ها می‌نوشتند.

هدف ما این بود که بحث نهی از بیع ما لیس عندک را در کتاب های اه تسنن بررسی کنیم تا نحوه برخورد ائمه معصومین با این مطالب روشن بشود و الا صحیفه صادقه موضوعیتی ندارد.

1.1.1.1بررسی فقرات نهی پیامبر نسبت به معاملات در مذاهب شیعه و اسماعیلی و زیدی

گفته شد که پیامبر از چهار مورد نهی کرده بوده که به صورت چهار تایی در میان اهل سنت نقل شده بود. هر چند که به طور پراکنده این چهار مضمون در روایات دیگر نیز وجود دارد.

1.1.1.1.1بررسی فقرات نفی پیامبر نسبت به معاملات در مذهب تشیع

مرحوم صدوق نیز این چهار مورد را در حدیث مناهی پیامبر نقل کرده است. ایشان در فقیه سند این روایت را این گونه نقل م‌کند: «قال شعيب بن واقد: سألت الحسين بن زيد عن طول هذا الحديث فقال: حدثني جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (ع) أنه جمع هذا الحديث من الكتاب الذي هو إملاء رسول الله (ص) وخط علي بن أبي طالب (ع) بيده»[1]

در مصادر شیعۀ امامیه از طرق ما منحصر است در آنچه سلیمان بن صالح از امام (ع) نقل می‌کند. «عن سليمان بن صالح، عن أبي عبد الله (ع)، قال: نهى رسول الله (ص) عن سلف وبيع، وعن بيعين في بيع، وعن بيع ما ليس عندك، وعن ربح ما لم يضمن»[2] . عده‌ای او را سلیمان بن صالح جصاص و حدیث را صحیح گرفته‌اند که ما شبهه داریم. سلیمان از روات اهل سنت است.

1.1.1.1.2بررسی فقرات نهی پیامبر نسبت به معاملات در مذهب اسماعیلی

روایتی هم از شیعه غیر امامی نقل شده است که در کتاب دعائم وجود دارد: در شیعۀ غیر امامیه در دعائم الاسلام»هم آمده است. «جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه» را ما فقط در حدیث مناهی النبی (ص) داریم، لکن خیلی بعید است که دعائم از این کرّاس گرفته باشد. چون در دعائم 3 بار آمده است. در کتاب صدوق 4 بار و با اختلاف آمده است. پس احتمال این‌ که این روایت صدوق که محمد بن زکریا نقل فرموده همان باشد که دعائم آورده باشد، بسیار بعید است. چون متن آنها با هم سازگاری ندارد.

صاحب کتاب دعائم می‌فرماید: «وقد اختلف في تأويل ذلك. فقال قوم: هو أن يقول البائع: أبيعك بالنقد بكذا وبالنسيئة بكذا، ويعقد البيع على هذا. وقال آخرون: هو أن يبيع السلعة بدينار على أن الدينار إذا حل أجله أخذ به دراهم مسماة. وقال آخرون: هو أن يبيع منه السلعة على أن يبيعه هو أخرى، وقال آخرون: في ذلك وجوها قريبة المعاني من هذا، وهذه الوجوه كلها البيع فيها فاسد، لا يجوز إلا أن يفترق المتبائعان على شرط واحد، فأما إن عقد البيع على شرطين فذلك المنهى عنه ، وهو أيضا من باب بيعتين في بيعة، وقد نهى عن ذلك».[3]

بعد می‌فرماید: «وعن رسول الله (ص) أنه نهى عن ربح ما لم يقبض». ما الآن ربح ما لم یضمن و بیع ما لم یضمن داریم.

«وقد اختلف في تأويل هذا النهي أيضا؛ فقال قوم: لا يكون ذلك إلا في الطعام خاصة يبيعه المشترى قبل أن يقبض». خیلی عجیب است. بیع ما لم یضمن غیر از ربح ما لم یضمن است. «وقال آخرون: هو في كل ما يكال أو يوزن، وقال آخرون: هو بيع الرزق من الهُرى قبل أن يقبض». در طعام آنچه هست بیع ما لم یضمن است. خیلی عجیب است. یا صاحب دعائم خیلی بیراهه رفته است و یا این کتاب اشتباه چاپ شده است. ربح ما لم یضمن، غیر از بیع ما لم یضمن است.

بعد فرموده است: «وقال آخرون: هو في كل ما يكال أو يوزن، وقال آخرون: هو بيع الرزق من الهُرى[4] قبل أن يقبض» می‌خواهد بگوید: اگر کسی در انبارهای حکومتی سهم معینی داشته باشد، تا زمانی که آن را قبض نکرده اند نمی‌تواند بفروشد. نظیر این فتوا نیز در میان ما وجود دارد.مثلا اگر کسی کارمندی است و دولت ( بنا بر این که مالک نباشد)ماهیانه مبلغی پول به حساب کارمند واریز می‌شود. تا زمانی که قبض نکرده است، خمس به آن تعلق ندارد. پس قاضی بن نعمان می‌خواهد بگوید: هر چند که سهم معینی دارد تا زمانی که قبض نشده است، بیع آن صحیح نیست. این نکته یک مطلب حکومتی است و کتاب قاضی نعمان نیز برای قوانین کشور اسماعیلی ها بود. اگر دولت سهمیه قرار داد تا زمانی که قبض نشده است. بیع صحیح نیست.

بعد فرموده است: «وقال آخرون: هو استيجار الغلام أو الدابة ثم يؤاجر ذلك المستأجر بأكثر مما استأجره به، وقد جاء في كل ما ذكروه عن أهل البيت أحكام سنذكرها إن شاء الله تعالى». انصافاً تعدی حکم از بیع به اجاره خیلی بعید است. تصور اجاره در این جا این گونه است: مثلا کسی ماشینی را تا تهران اجاره کند به 20 هزار بعد آن را به دیگری به 25 هزار اجاره دهد. هر چند که با ربح سازگاری دارد ولی بیع ما لم یضمن نیست و در بعضی از نسخه ها هم بیع ما لم یضمن است.

بعد فرموده است: «وعن رسول الله ( صلع ) أنه نهى عن بيع وسلف، وقد اختلف في معنى هذا النهي، فقال قوم: هو أن يقول الرجل للرجل: آخذ سلعتك بكذا وكذا على أن تسلفني كذا وكذا، وقال آخرون: هو أن يقرضه قرضا، ثم يبايعه على ذلك، وكلا الوجهين فاسد؛ لان منفعة السلف غير معلومة، فصار الثمن في ذلك مجهولا» عبارت و قال اخرون، احتمالا اشاره به همان بحث بیع عینه دارد.

1.1.1.1.3بررسی فقرات نهی پیامبر نسبت به معاملات در مذهب زیدی

در مذهب زیدی ها این گونه مطرح شده است:

«عن علي ، قال: نهى رسول الله (ص) عن شرطين في بيع، وعن سلف وبيع، وعن بيع ما ليس عندك، وعن ربح ما لم يضمن وبيع ما لم يقبض». این دو فقرۀ آخر آن چیزی است که در مصادر ما آمده است. «وعن بيع الملامسة وعن بيع المنابذة وطرح الحصاة وعن بيع الغرر وعن بيع الآبق حتى يقبض».

«حدثني زيد بن علي، عن أبيه، عن جده، عن علي (ع م)، قال: نهى رسول الله (ص) عن بيع الخمر والخنازير والعذرة، وقال (ص) هي ميتة، وعن أكل ثمن شيء من ذلك، وعن بيع الصدقة حتى تقبض، وعن بيع الخمس حتى يحاز».

«فقال أبو خالد (ره): فسر لنا زيد بن علي عن شرطين في بيع». ابوخالد راوی این کتاب است که اهل سنت بالاتفاق او را کذاب می‌دانند. اما در کشی او را ثقه دانسته است. لذا آنچه از کتاب مسند زید از طریق اصحاب ما آمده پیش آقای خویی معتبر است.

«ان تقول بعتك هذه السلعة على أنها بالنقد بكذا أو بالنسيئة بكذا أو على أنها إلى اجل كذا بكذا والى اجل كذا بكذا أو عن سلف وبيع ان تسلف في الشئ ثم تبيعه قبل ان تقبضه». در روایات ما هم بود که اگر شرط نباشد اشکال ندارد.

«وعن بيع ما ليس ما عندك ان تبيع السلعة ثم تشتريها بعد ذلك فتدفعها إلى الذي بعتها إياه (وربح ما لم يضمن) ان يشتري الرجل السلعة ثم يبيعها قبل ان يقبضها و یجعل له الاخر بعض ربح».

این مجموع تفاسیری بود که از روایات اسماعیلی ها و زیدی ها نقل شد.

 


[4] در «نهایه» ابن‌اثیر که چنین چیزی نبود. در حاشیه معنا کرده است به چیزی مثل انبارهای حکومتی. مثلا گندمی که هنوز در انبار است و نگرفته‌اید هر چند که سم ثابت است، نمی‌توانید بفروشید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo