< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/03/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: افاده ملکیت لازمه در معاطات /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد آیه مبارکه اوفوا بالعقود بود. استاد به بررسی روایاتی که در ذیل این آیه بود پرداختند. از جمله آن روایات، روایتی بود که در کتاب علی بن ابراهیم مطرح شده بود. استاد به این مناسبت به بررسی کتاب علی بن ابراهیم پرداختند. در این جلسه به بررسی این همان روایت از لسان مرحوم سید بن طاووس در کتاب سعد السعود می‌پردازند.

بیع

 

معاطات

 

افاده ملکیت لازمه در معاطات

 

روایات وارده در مورد آیه اوفوا بالعقود

 

بحث در مورد کتاب تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم بود. گفته شد که احتمال دارد مولف این کتاب علی بن حاتم قزوینی باشد. زیرا در این کتاب از مشایخی نقل شده است که از منفردات علی بن حاتم است و کسی غیر از علی بن حاتم آن ها را نقل نکرده است. علی بن حاتم نیز کتابی به نام المصابیح داشته است که احتمال دارد، کتاب تفسیری باشد. در حال حاضر فقط عنوان کتاب موجود است. عرض کردیم که در این زمان کتاب های تفسیر که جنبه تاویلی از جمله ما نزل من القرآن فی اهل البیت و ما نزل من القرآن فی اعداء اهل البیت، داریم. یکی از مهم ترین کتاب هایی که تاویل ما نزل من القرآن فی اهل البیت است مال ابن ماهیار است، تقریبا معاصر کلینی است. این تفسیر ابن ماهیار از تفاسیر تاویلی بسیار مهم ماست که متاسفانه به ما نرسیده است. من یک مدتی هم احتمال می دادم که این تفسیر برای همین ابن ماهیار باشد. اما نه. زیرا ابن ماهیار اصولا مشایخش فرق می کند. ما عده ای از کتب داریم که ما نزل من القرآن فی اهل البیت، ما نزل من القرآن فی اعداء اهل البیت هستند. این کتاب تقریبا جمع بین هر دو دسته است یعنی هم ما نزل فی اهل البیت هم ما نزل فی اعداء اهل البیت است. از این جهت یک نوع تفسیر تاویلی حساب می شود و عرض کردیم مثل مرحوم آقای طباطبائی که خیلی از این تفسیر نقل می کنند به عنوان تفسیر قمی وقتی به روایات تاویلی مثل این روایت می رسند دیگر نقل نمی کنند. عرض کردیم این کار، کار خوبی نیست، نقل نکردن مشکل را حل نمی کند بالاخره ایشان چون می خواهند وارد بحث روایی باشند باید تحلیل تاریخی داده بشود، تحلیل روایی داده بشود، نکات فنیش گفته بشود، آیا واقعا تاویل هست؟ ه یک آقای محترم فرمودند که این شاید اصلا تاویل هم نباشد، من تعبیرم این است که این روایات تاویلی است و باید تحلیل بشود.

این که گفته شود هیچ یک از روایات این کتاب تفسیری در کتاب کلینی نیامده باشد، درست نیست. بلکه کتاب های دیگری نیز از کتاب تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم نیز نقل کرده اند مثلا در کتاب سعد السعود این گونه آمده است: (فیما نذکره من الجزء الثالث من تفسیر باقر) مراد از تفسیر باقر ابی الجارود است که همین روایت در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم وجود دارد.

مشکل کتاب علی بن ابراهیم این است که از کسانی نقل می کند که علی ابن ابراهیم از آن ها نقل نمی کند یا اصولا تصور نمی شود علی ابن ابراهیم آن ها را دیده باشد مثلا در این کتاب موجود از ابن عقده نقل می کند، علی ابن ابراهیم بنا به قولی متوفای حدود ۳۰۷، باید همین حدود ها وفاتش باشد، ابن عقده ۳۳۳ است یعنی بیست و چند سال بعد از علی ابن ابراهیم است. عادتا علی ابن ابراهیم از او نقل نمی کند مضافا به این که ابن عقده کوفه بود اصلا قم نبود که علی ابن ابراهیم از او نقل بکند، از یک شخص دیگری در این کتاب روایت هست ابوعلی بغدادی، معروف است به ابوعلی بغدادی محمد ابن حمام، این شخص نیز خیلی بزرگوار است، یکی از بزرگان حدیث ماست محمد ابن حمام فوق العاده شخص جلیل القدری است و یکی از منابع مهم حدیثی ما و رجال ما و فهرست ما همین محمد ابن حمام است، معروف است به محمد ابن حمام بغدادی لکن بیشتر معروف است به ابوعلی بغدادی، ابوعلی بغدادی و محمد ابن حمام یکی هستند، در همین تفسیر موجود از محمد ابن حمام روایت هست. محمد ابن حمام حدود سی سال بعد از علی ابن ابراهیم فوت شده است، متوفای ۳۳۶ است، بعد از ابن عقده فوت کرده است. یا مثلا اصلا علی بن ابراهیم از حسین ابن محمد اشعری نقل. یا مثلا از محمد ابن یحیی علی ابن ابراهیم نقل نمی کند و از احمد ابن ادریس نقل نمی کند، این ها همه مشایخ کلینی اند. کلینی هم از ابن عقده نقل می کند. البته در جلد هشتم در روضه از ابن عقده نقل می کند، شاید در جلد های قبلی هم در بعضی موراد، مراد ابن عقده باشد.علی ای حال این ها مشایخ کلینی اند نه مشایخ علی ابن ابراهیم. پس اگر کسی از تفسیر علی ابن ابراهیم نقل کرد این جور روایات که قطعا مال علی ابن ابراهیم نیست. لذا می‌گوییم اگر سید ابن طاووس گفت در تفسیر علی ابن ابراهیم از ابیه فلان روایت وجود دارد، احتمالا نسخه خود تفسیر پیش ایشان بوده است. یا مثلا چون در کتاب مجمع البیان این گونه آمده است و روی علی ابن ابراهیم، و عن علی ابن ابراهیم فی تفسیره، احتمال دارد در قرن ششم، هفتم اصل کتاب علی ابن ابراهیم موجود بوده است و سرّ اشتباه هم این شد، در قرن نهم این کتاب آمد و چون زیاد علی ابن ابراهیم بود خیال کردند این همان کتابی است که سید ابن طاووس از علی ابن ابراهیم می گوید لذا ذهن به آن کتاب منتقل شد.

مرحوم سید بن طاووس در کتاب سعد السعود نیز این کتاب را نشناخته است. در این کتاب این گونه آمده است: (فصل فیما نذکره من کتاب تفسیر للقرآن عتیق مجلد وعلیه مکتوب کتاب تفسیر القرآن وتأویله وتنزیله وناسخه ومنسوخه واحکامه ومتشابهه وزیادات حروفه وفضائله وثوابه وروایات الثقات عن الصادقین من آل رسول الله نذکر من الوجهه الثانیه القائمه من الکراس الرابع منه فی تفسیر سوره المائده بلفظه حفص عن عبد السلام الاصفهانی عن ابی جعفر (ع) فی قوله (یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود) فقال ان رسول الله (ص) اخذ لعلی بما امر اصحابه وعقد له علیهم الخلافه فی عشره مواطن انزل الله علیه (یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود) یعنی التی عقدت علیهم لعلی أمیر للمؤمنین (ع) [1]

اگر کتاب را خودش نوشته باشد و اسم اصلی آن تفسیر القرآن باشد در آن صورت تاویلُه بخوانید، به رفع بخوانید اما اگر کتاب روی اسم کتاب بوده کتاب تفسیرِ القرآن و تاویلِه، به جر بخوانید، و علیه مکتوب دو گونه می شود خواند، یا به نحو اضافه، کتاب تفسیر القرآن یا به نحو قطع از اضافه، کتابٌ تفسیرُ القرآن و تاویلِه یا تاویلُه و تنزیله و ناسخِه و منسوخه و احکامه، این تعبیر احکام شاید هم اِحکامه باشد، شاید هم محکماته باشد چون و مشابهه نیز آمده است این اِحکام محکم و متشابه، ظاهرا مرادش محکم و متشابه بوده، حالا سید ابن طاووس نسخه اش را نتوانسته درست قرائت بفرمایند. و زیادات حروفه، این ظاهرا قائل به و فضائله، احتمالا قائل به تحریف قرآن بوده است. احتمالا مراد از وجهه الثانیه نیز پشت صفحه باشد. قائمه نیز ظاهرا از اصطلاح وراقین بوده است. کراس نیز دقیقا الان نمی‌دانم چند صفحه باشد. حفص را نمی‌شناسیم. چون وقتی خود کتاب را نشناسیم به طریق اولی حفص را نیز نمی‌شناسیم. عبد السلام اصفهانی هم وقتی مطلق به کار برده می‌شود به طور طبیعی در این این طبقه، همان ابا صلت هروی است اما مشکل این است که اباصلت هروی است ولی عبد السلام اصفهانی است. ابوجعفر مطلق هم امام باقر است، در این کتاب تفسیر قمی ابی جعفر الثانی بود چون ابن ابی عمیر بود پس این روایت با آن فرق می کند. بنا بر این اگر این دو تا را کنار هم بگذاریم معلوم می شود که به احتمال قوی در متون سابق ما دو تا روایت بوده است. یکی از امام باقر و یکی از امام جواد که اوفوا بالعقود را تفسیر کردند به ده موطن که عقد ولایت برای امیرالمومنین شده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo