< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

98/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با آیه اوفوا بالعقود /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با معنای آیه مبارکه اوفوا بالعقود بود. ایشان چند مقدمه برای معنای این آیه مطرح کردند. مقدمه اول در رابطه با جعل و قرار داد بود. مقدمه دوم در رابطه با معنای عقد و عهد و رابطه بین آن دو بود. مقدمه سوم در رابطه با معنای وفا بود. البته ایشان تنها بحث مواد وفا را بحث کردند اما بحث هیئت ترکیبی و هیئت افرادی را مطرح نکردند. در این جلسه استاد به بیان معنای وفا از چند جهت می‌پردازند.

 

1بیع

1.1معاطات

1.1.1بررسی کلام مرحوم اصفهانی در رابطه با آیه اوفوا بالعقود

بحث در مورد آیه اوفوا بالعقود بود. مرحوم اصفهانی تحقیقی در رابطه با این آیه مطرح شده بود. مقدمه اصلی ایشان همان مطلبی است که عقد یک جنبه معنوی دارد. بعد نوبت به معنای کلمه وفاء رسید. از مجموعه استعمالات این واژه به این نتیجه می‌رسیم که به معنای کامل و پر کردن است. مثلا اگر عقدی بسته شد وفای به آن این است که به آن کاملا پایبند باشد کم نگذارد.

بعد کلمه وافی مطرح شد. در معنای وافی تمام و کامل خوابیده است. مثلا سفری که کسی انجام داده است کنایه از تمام باشد. در حج بیشتر به کار برده شده است. وفای آن به مکه رسیدن و اتمام اعمال است. بعید است که خود وافی به معنای حج به جا آوردن باشد بلکه به لحاظ نکته ای در حج به کار برده می‌شود.

بحث بعدی که باید مطرح بشود و ایشان مطرح نکردند بحث هیئت افرادی است. کلمه وفا به صورت ثلاثی مجرد در قران به کار برده نشده است. بله به صورت اوفی و تفعیل و تفعل و استفعال به کار بردده شده است. در باب تفعل در روایات زیاد به کار برده شده است.

محل کلام در معنای این هیئات است. اساسا هیئات معانی هستند که در غیر معنا می‌دهند. لذا معانی حرفیه را بعضی ایجادی می‌دانندو معانی اسمیه را اخطاری می‌گیرند. مثلا اگر گفته شود زید در خانه است. در چیزی نیست که اخطار شود چون وجود ندارد بر خلاف خانه وزید که چون وجود دارند قابل اخطار است. نجم الائمه می‌گوید: معانی حرفیه معانی اندکاکی هستند که درغیرملاحضه می‌شوند به گونه ای که اگر غیر نباشد معنای حرفی نیست. مانند فوقیت که با قطع نظر از منشا انتزاع آنها چیزی وجود ندارد. بلکه نسبت هستند. لذا در معانی حرفی اگر بخواهد مورد نظر قرار بگیرد باید طرفین را ملاحظه کرد. در مثال مذکور باید زید و خانه ملاحظه شود. نکته اساسی در معانی حرفیه، در اطراف آن وجود دارد. لذا بعضی تعبیر به معانی آلیه داشتن می‌کنند. بنده تعبیر به معنای اندکاکی می‌کنیم یعنی طرفین را نگاه می‌کنیم و یک معنای مندکی را استفاده می‌کنیم. چیزی به غیر از طرفین وجود ندارد. چیزی که در فهم مفاد ترکیبی مهم است طرفین است. مثلا وفا را در هیئت افرادی در هیئات مختلف باید بررسی کنیم. یعنی در هر هیئتی باید ماده را ملاحظه کنیم و معنای هئیت را نیز استفاده کنیم. نسبت هیئت ترکیبی باید این گونه عمل باشد که در اوفوا بالعقود بین متکلم و مخاطب و وفا و عقد ملاحظه بشود و بعد بررسی بشود که از این هیئت ترکیبی چه چیزی استفاده می‌شود. لذا اولا هیئت افرادی لحاظ شود و ثانیا هیئت ترکیبی لحاظ شود. بعد مستفاد را بیان کنیم. ما وقتی می‌گوییم اوفوا بالعقود متکلم چه چیزی را لحاظ کرده است؟ متکلم این مطلب را لحاظ کرده است که مخاطب وفا را در عقد ایجاد کند. آیا مفاد این عبارت با مفاد اوفوا الکیل یک است یا نه؟ ماده در این دو عبارت یکی است اما هیئت ترکیبی متفاوت است. فرق بین هیئات افرادی و ترکیبی را مرحوم اصفهانی بحث نکرده است در حالی که مناسب بود که مرحوم اصفهانی بحث می‌کرد.

اصولا بعضی از لغت ها اشتقاقات آنها کم است و بعضی از لغات اشتقاقات آنها زیاد است. زمان هم تاثیر گذار است. احتمال قوی وجود دارد که کلمه وفی به کار برده نشده است و بعدا به مرور زمان وارد شده است. معروف بین لغویین این است که باء برای تعدیه است. ذهاب را برای زید قرار دادم. یعنی یکی از کاربرد های باء تعدیه است. هر چند که معنای اصلی آن الصاق است. در حقیقت یاء یک نحوه اتصال است. ذهبت بزید یعنی ماده ذهاب را برای خودم قرار ندادم بلکه به زید رساندم نه این که خودم هم با آن رفتم. بعضی معتقدند که در باب افعال این گونه تعدیه می‌شود که علاوه بر این که ماده را به دیگر رساند خودش هم رفته است. مثلا وقتی گفته می‌شود اذهبته یعنی او را روانه کردم و خودم هم رفتم. اما این معنا غلط است زیرا معنای آن روانه کردم است و خودش نرفته است.

1.1.1.1بررسی وفی از باب تفعیل

وفّی بعضی از لغویین ذیل آیه مبارکه﴿ و ابراهیم اذ وفّی﴾[1] ای بلغ دعوتهم، این معنا درست است. وفّی همان تمام شدن است لکن لحظه پایانی را می بیند در هیئت، یوفّی اجورهم، وفّی اجره، وفّی عمله، درست است به معنای پر شدن و کامل شدن و تام شدن است ولی در وقت آخر را لحاظ می‌کند، پس ما یک دفعه خود عمل را می بینیم آن جا را وفّی بکار نمی برند،

1.1.1.2بررسی وفی از باب افعال

اوفی چون باب افعال است این باب افعال معنایش این است که آن را وافی قرار می دهد.فرض کنید شما پیمانه ای دارید که در آن آب می ریزید تا پر بشود، این جا اوفی بکار می برند، اوفی الکیل، بریزید تا پر بشود اما وفّی آن مرحله آخر است، وقتی پر شد آن جا می گویند وفّی الکیل،

بحث سر این است که اگر ایفا به معنای پر کردن و کامل کردن است چرا باء می آید، اوفوا بالعقود چرا باء آمد؟ چون باء برای اتصال است، به ذهن می آید که مراد این است که این ایفاء را به فعل متصل بکند، به آن عقد ارتباط بدهد.

اگر به باء آمد نظر به صفت فاعل است نه به فعل او. یعنی اگر گفت اوفوا بالعقود یعنی اگر عقدی بستی تو ملتزم باش صفت تو، یعنی کونوا وافین بالعقد، شبیه اسناد اشتقاقی است اگر گفت فِ بنذرک شبیه اسناد فعلی است ولی اگر گفت اوفوا الکیل شبیه اسناد فعلی است.این مراد این نیست که فعل از او بخواهد، عقد را پر کن، عقد شده، تو ملتزم به عقد باش، این می خواهد صفت فاعل را درست بکند و لذا در جایی که خودش متعدی می شود مثلا اوفوا الکیل و لا تخسروا المیزان، یستوفون یخسرون، خسارت صفت فعل است، کم نگذار، استیفا بکن اگر گفت اوفوا الکیل کیل را تمام بکن و لا تخسروا، این فعل است یعنی شما کیل را پر بکن کیل را کم نگذار اما اگر در جایی که می گوید اوفوا بالعقود یا بالایمان و لا تنقضوها، آنجا نقض بکار می رود، مراد این است که اگر شما عقد بستی نظر به این نداری که عقد را تمام بکن، عقد بسته شد تمام شد، شما ملتزم باش. اوفوا بالعقد غیر از اوفوا الکیل است، پس توفیه مرحله آخر پر کردن است، ایفا خود پر کردن است یا کامل کردن است، آن وقت اگر متعدی بشود مستقیما معنای فعلی مثل معنای حدثی، اسناد حدثی اراده می شود، اگر با باء بیاید اوفوا بالعقود پس فِ بالعقد معنای فعلی است و لذا می گفت فِ بنذرک، نذر که عمل کن، این جا مراد عمل است.

ادامه بحث در جلسه آینده

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo